3. عهد نامه ولایتعهدی
علی بن عیسی اربلی درگذشت (۶۹۳)، محدث و مورخ شیعه امامی میگوید عهدنامه ای را که مأمون درباره ولایتعهدی امام رضا (ع) نوشته و مطالبی را که آن حضرت در میان سطور آن عهدنامه و در پشت آن نوشته بودند، در سال ۶۷۰ ق در دست یکی از خادمان مشهد امام دیده و متن آن را در کتاب خود كشف الغمة في معرفة الأئمة ( تأليف (۶۸۷ آورده است. مأمون در این عهدنامه خلافت را پایه دین و رشته کار مسلمانان میداند و میگوید مسلمانان باید از خلفای خود فرمان برداری و آنان را در اجرای حق و عدل یاری کنند تا جامعه دچار اختلاف و تفرقه نشود خلیفه نیز باید فرمان خدا را اطاعت و عدالت را برپا کند مأمون با نقل گفتاری از عمر به اهمیت کار خلافت اشاره کرد و گفت؛ حضرت علی بن موسى بن جعفر را به خاطر شایستگی هایش مانند فضل علم پرهیزکاری زهد و بی رغبتی اش به دنیا به ولیعهدی خود برگزیده و به خاندان خود، سرداران سپاهیان و سایر مردم دستور میدهد که با وی بیعت کنند به گفته اربلی، امام رضا (ع) در پشت این عهدنامه به خط خویش قبول خود را اعلام کرد و چنین نوشت
«بسم الله الرحمن الرحيم ستایش برای خداوندی است که هر چه می خواهد همان کند. کسی که نتواند فرمان او را لغو کند و قضای او را کسی بازنگرداند. او خیانت چشم ها و آنچه را در سینه ها پنهان است میداند و درود خدا بر پیامبرش محمد خاتم پیامبران و بر خاندان پاکش باد. همانا فرمانروای مسلمان (مأمون) - که خداوند او را به درستی کردار یاری کناد و به رستکاری توفیق دهاد - حقی از ما را شناخت که دیگران از آن آگاه نبودند. پس او رشته خویشاوندی را که بریده شده بود پیوست و دلهایی را که رمیده بود ایمن گرداند، بلکه آنها را که به نابودی نزدیک بودند زنده کرد و توانگر ساخت آنگاه که فقیر بودند. آن هم برای طلب خشنودی خدا و پاداشی از دیگری نمیخواهد و خداوند سپاسگزاران را پاداش دهد و مزد نیکوکاران را ضایع نگذارد. وی مأمون) ولیعهدی و فرمانروایی پس از خود را به من سپرد، اگر بعد از او باقی مانم هر کس گرهی را که خدا به بستن آن امر کرده بگشاید و ریسمانی را که خدا پیوستن و استواری اش را دوست میدارد بگسلد به راستی که حریم او را پایمال کرده و حرام وی را روا دانسته است زیرا با این کار به امام اهانت کرده و حرمت اسلام را دریده است. کسانی در گذشته چنین کردند ولی دیگران از ترس پراکندگی در دین و پریشانی مسلمانان و بازگشت به جاهلیت و فرصت طلبی این و آن در برابر آن کارهای غیر منتظره و نامعقول شکیبایی نمودند و بر آن تصمیم ها اعتراضی نکردند گویا به رفتار خلفای نخست اشاره دارد که علی (ع) را از رهبری امت کنار زدند من خدا را بر خویشتن گواه میگیرم که اگر کار مسلمانان را به من دهد و مرا متولی خلافت سازد با همه و به خصوص با بنی عباس بر اساس اطاعت از خدا و رسولش عمل کنم خونی را به ناحق نریزم و ناموس و مالی را مباح نگردانم، مگر خونی که حدود الهی به ریختنش حکم کرده و فرایض او آن را روا شمرده است و حد توان و تلاش خود افراد کاردان را برگزینم و با خود عهدی استوار بستم که خدا درباره آن از من سؤال کند چه خدای بزرگ میفرماید و به پیمان خود وفا کنید، زیرا که از پیمان پرسش خواهد شد [اسراء، (۴۳] و اگر من چیزی نو از پیش خود آورم یا در حکم خدا تغییر و تبدیلی دهم، سزاوار دگرگونی و زوال و در معرض کیفر باشم و از خشم خدا به او پناه میبرم و برای توفیق یافتن در اطاعت او و جدایی انداختن میان من و گناه و به سلامت داشتن من و مسلمانان به او روی آورم ا و جامعه ه و و جفر بر ضدا این مطلب رسیدن امر خلافت به امام) دلالت می کنند و من نمیدانم بر سر من و شما چه خواهد آمد. فرمان جز به دست خدا نیست که حق را بیان میکند و او بهترین داوران است. لیکن من دستور فرمانروای مسلمانان را انجام دادم و خشنودی او را برگزیدم و خدا مرا و او را نگاه دارد و من در این باره خدا را بر (۱۲) خویشتن گواه گرفتم و گواه بودن خدا بس است.»
بدین گونه امام بقای خود را پس از مأمون و رسیدن به مقام خلافت با دیده شک نگریست. تاریخ این عهدنامه روز دوشنبه ۷ رمضان ۲۰۱ است و گفته شده است کسانی همچون فضل بن سهل، يحيى بن اكثم عبد الله بن طاهر، ثمامة بن أشرس، بشر بن معتمر و حماد بن نعمان در حضور مأمون بر این عهدنامه شهادت دادند (اربلی، ۱۳۸۱ ق، ج ۳، ص ۱۷۲-۱۷۹). اما عبدالله بن طاهر در این زمان ظاهراً همراه پدر در شهر رقه در شمال شرقی شام (سوریه به سر میبرده است ( طبری، ۱۳۸۷ ق، ج ۸، ص ۵۸۰). اگر این عهدنامه را اصل و درست بدانیم میتوان نتیجه گرفت که آنچه در بعضی کتاب ها ادعا شده که مأمون شیعی بوده صحت ندارد (زریاب خویی و مشایخ فریدنی، ۱۳۸۰، ص ۳۶۶).