فضل بن سهل وزیر که با به دست داشتن زمام امور کشوری و لشکری، لقب باشکوه ذوالریاستین گرفته بود در این ایام چنان اعتماد و اطمینان مأمون را به خود جلب کرد و بر رأی و دل او نفوذ یافت که با استبداد هر کاری را پیش میبرد به گونه ای که بغدادیان می گفتند او مأمون را مجنون و اسیر جادوی خویش کرده است ابن اثیر، ۱۳۸۵-۱۳۸۶ ق، ج ۶، ص ۳۴۶ پاره ای گزارشها حاکی از آن است که عباسیان در بغداد از آن نگران بودند که فضل بن سهل به یاری برادرش حسن و وابستگی پیشین خاندان او به آیین زردشتی، دولت عربی عباسیان را سرنگون سازد یعقوبی، بی تا، ج ۲، ص ۴۵۰ به هر روی، فضل اخبار شورش بغداد را از مأمون پنهان و پیش او چنین گزارش داد که مردم بغداد ابراهیم بن مهدی را فقط به عنوان فرماندار خویش برگزیده اند.
امام رضا (ع) که ادامه این وضع را به صلاح امت نمیدانست در پی تقاضای جمعی از امرای لشکر در اقدامی صادقانه مأمون را از جنگ و آشوبی که مردم از هنگام کشته شدن امین به آن گرفتار بودند خبر داد و به وی گفت که فضل بن سهل اخبار بغداد و نارضایی مردم را از خودش و برادرش حسن بن سهل و حتی از ولایتعهدی آن حضرت نهان می دارد و مردم در بغداد با ابراهیم بن مهدی بیعت خلافت کرده اند و آن جا میان ابراهیم و حسن بن سهل جنگ برپا است. مأمون در این باره تحقیق کرد و به عده ای از امرای لشکر امان و اطمینان داد تا به سخن آمدند. آنان نیز همین سخنان را گفتند و مأمون را از خشم و ناخشنودی سرداران و خاندان عباسیان و آشوب بغداد و نیرنگ سازی فضل بن سهل آگاهانیدند و گفتند هر ثمة نيكخواه خليفه بود و طاهر نیز با وجود خدمت شایانش به خلیفه در گوشه ای در شهر رقه منزوی شده است طبری، ۱۳۷۸ ق، ج ۸، ص ۵۶۴-۵۶۵). هم چنین در روایتی که ابن بابویه نقل کرده ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۱۷۰ - ۱۷۴) امام رضا (ع) در گفت و گویی با مأمون ناراحتی و نگرانی خود را از رنج و ستمی که در شهرها به مردم می رسید، ابراز کرد.