امام رضا(ع)  ( صص 53-52 ) شماره‌ی 3682

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > تعامل مامون با فضل بن سهل
سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران مأمون > شخصيت و زندگی فضل بن سهل

خلاصه

بدین ترتیب، مأمون فضل بن سهل را که مایه ناخوشدلی عباسیان و شورش های ایشان می دانست از سر راه برداشت در این هنگام خراسان کاملاً آرامش یافته و پادشاهان نواحی آن همگی به فرمان مأمون درآمده بودند و پادشاه تبت نیز اسلام آورده بو

متن

۲ . کشته شدن فضل بن سهل

مأمون سه تن از امرای خود را که با ولیعهدی امام رضا (ع) مخالفت کرده و به زندان افتاده بودند به قتل رساند. سپس فرمان داد از مرو به سوی بغداد حرکت کنند. در این سفر امام رضا (ع) و فضل بن سهل وزیر، همراه مأمون بودند (یعقوبی، بی تا، ج ۲، ص ۴۵۱) چون کاروان به سرخس رسید گروهی به فضل بن سهل که در حمام بود حمله کردند و روز جمعه دوم شعبان ۲۰۲ وی را با شمشیر زدند تا کشته شد. فضل هنگام مرگ شصت ساله بود کشندگان وی چهار تن از اطرافیان مأمون بودند که گریختند. مأمون برای یابنده آنها ده هزار دینار مژدگانی معین کرد چون بر آنان دست یافت به مأمون گفتند تو به ما دستور دادی او را بکشیم. اما مأمون فرمان داد تا آنها را گردن زدند. عده ای دیگر را نیز پس از بازجویی به اتهام اطلاع و دست داشتن در این کار کشت و سرهایشان را نزد حسن بن سهل که در واسط بود فرستاد و او را از مرگ برادرش آگاه ساخت و گفت که وی را به جای فضل به وزارت گمارده است (طبری ۱۳۸۷ ق، ج ۸، ص ۵۶۵-۵۶۶) مأمون جمعی از فرماندهان خود را نیز که آنان را شامته (سرزنش کنندگان نامید تبعید کرد و در مرگ فضل سخت بی تابی نشان داد.

بدین ترتیب، مأمون فضل بن سهل را که مایه ناخوشدلی عباسیان و شورش های ایشان می دانست از سر راه برداشت در این هنگام خراسان کاملاً آرامش یافته و پادشاهان نواحی آن همگی به فرمان مأمون درآمده بودند و پادشاه تبت نیز اسلام آورده بود (یعقوبی، بی تا، ج ۲، ص ۴۵۲)  گفته شده است که مأمون نخست قصد داشت امام رضا (ع) و فضل بن سهل را یک جا با توطئه ای در حمام سرخس به قتل برساند. روایتی از این حکایت دارد که حسن بن سهل، والى عراق نامه ای به برادرش فضل نوشت و بر اساس محاسبات نجومی اظهار کرد که در نخستین روزهای شعبان سال (۲۰۲) جان وی در خطر خواهد بود و گرمی آهن و آتش را خواهد چشید. لذا به فضل توصیه کرد که وی همراه علی بن موسی (ع) و مأمون به حمام بروند و حجامت کنند تا حادثه بد رفع شود. فضل نامه را برای مأمون فرستاد مأمون نیز از امام رضا (ع) تقاضا کرد که در روز معین همگی به حمام بروند اما امام پاسخ داد که به حمام نمیرود و مصلحت خلیفه و فضل نیز نمی بیند که به حمام بروند چون مأمون اصرار ورزید و بار سوم از امام درخواست کرد، امام فرمود که در خواب جدم رسول خدا را دیدم که گفت فردا حمام مرو شما و فضل را هم صلاح نمیدانم که به حمام بروید. مأمون گفت راست میگویی من هم نمی روم. فضل خود می داند. سرانجام آن روز فضل به حمام رفت که ناگهان عده ای با شمشیرهای آخته در حمام به او حمله کرده و وی را کشتند (کلینی، ۱۴۰۱ ق، ج ۱، ص ۴۹۰).

در انتساب چنین نامه ای به حسن بن سهل و جزئیات این داستان تردید است و چه بسا این نامه را مأمون خود ساخته باشد (فضل الله ، ۱۳۸۲، ص ۱۵۸ - ۱۵۹). به هر حال امام با وجود اصرار مأمون توطئه او را نافرجام گذارد.

چون فضل بن سهل کشته شد گروهی از هواخواهان وی و امرای لشکر که مأمون را عامل قتل وی میدانستند به اعتراض و شورش و خون خواهی بر در کاخ مأمون گرد آمدند. مأمون به حضرت رضا (ع) متوسل شد تا این گروه خشمگین را با مدارا آرام و متفرق سازد (مفید، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۲۶۷).

از پاره ای روایات بر می آید که مأمون پس از آن امام را سخت تحت نظر قرار داد و به بهانه این که امام مشغول عبادت و نماز است از رفت و آمد مردم با آن حضرت جلوگیری کرد. از خانه ای که امام در این مدت در سرخس در آن اقامت داشت، تعبیر به زندان (حبس) شده است و برخی از یاران نزدیک امام فقط با اصرار و اجازه زندانبان (سجان) می توانستند با امام دیدار کنند (ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۱۹۷).

مخاطب

جوان ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی