فصل پنجم
امام رضا (ع) و آموزه های دینی
در نیمه دوم سده دوم قمری و در روزگاری که امام کاظم (ع) و امام رضا (ع)، جامعه شیعه را در میان جریانهای متلاطم فکری و سیاسی موجود رهبری می کردند، مکتب اصحاب حدیث با تکیه بر احادیث و آثار منقول از سلف و قبول باورهای آنان سیطره فکری خود را در موضوعات فقهی و کلامی بر جهان تسنن گسترده بود. در مقابل پاره ای فرقه ها و مکتبهای فکری و کلامی همچون جهمیه مرجئه، معتزله و خوارج رواج داشتند. امام رضا (ع) آشکارا عقاید این فرقه ها را نادرست می شمرد و آن را مخالف خط امامت و ولایت میخواند (داود بن سلیمان ،غازی ۱۳۷۶ ، ص ۱۵۲؛ صفار، ۱۳۶۲ ص ۲۷۲؛ کلینی، ۱۴۰۱ ق، ج ۱، ص ۱۵۷ - ۱۵۸ ) و در سخنان خود با اصحاب و مناظره با مخالفان با ادله عقلی و نقلی به نقد و رد آرای این فرقه ها و ارائه مبانی تفکر صحیح اسلامی می پرداخت.
۱ . فضای فکری و فرهنگی در زمان امام رضا (ع)
روزگار امام رضا (ع) همزمان با ترویج آموزه های گوناگون دینی در گستره دنیای اسلام بود جهمیه منسوب بودند به جهم بن صفوان سمرقندی درگذشت (۱۲۸) که از لحاظ سیاسی به مبارزه مسلحانه گرایش داشت و با قیام حارث بن سریج همراه و در جنگ با امویان کشته شد (طبری، ۱۳۸۷ ق، ج ۷، ص ۳۳۵) وی عقایدی از جمله جبر و نفی اراده و اختیار انسان در افعال خویش، نفی صفات ازلی خداوند فناپذیری بهشت و دوزخ صرف معرفت بودن ایمان دخالت نداشتن گفتار و کردار و مخلوق بودن قرآن را ترویج میکرد (شهرستانی، ۱۹۸۱، ص ۳۶-۳۷).
مرجئه از دیگر مذاهب کلامی و از قدیم ترین فرقه های اسلامی است. ارجاء در لغت به معنی تأخیر انداختن و امید دادن است. مرجئه اعتقاد داشتند که شخص به صرف گفتن شهادتين مؤمن است و عمل جزو ایمان نیست آنان مرتکب گناهان کبیره را تکفیر نمی کردند و کار او را به خدا واگذار میکردند (شهرستانی ۱۹۸۱ ، ص ۶۰-۶۲) بر این اساس، امیر و خلیفه نیز اگر مرتکب کبیره شوند دلیلی بر خروج از اطاعت آنها نیست و از این رو، مأمون مذهب مرجئه را از منظر سیاسی کیش پادشاهان خوانده است (ابن طیفور، ۱۳۶۸ ق، ص ۵۱). نضر بن شمیل نیز در گفت و گو با مأمون گفت ارجاء با مرام پادشاهان سازگار است. آنان با ارجاء از دنیایشان بهره میبرند و ارجاء به دین آنان آسیب می رساند (ابن عساکر،
۱۴۱۶ ق، ج ۳۳، ص ۳۰۱).
عقاید جهمیه و مرجئه با مخالفت عموم مسلمانان به ویژه ائمه شیعه مواجه شد. به این دلیل گروهی از مرجئه در زمان امام رضا (ع) برای پیشرفت کار خود تظاهر به قبول امامت آن حضرت نمودند. اصحاب حدیث و زیدیه از فرق شیعه نیز تحت تأثیر شخصیت نیرومند و جایگاه والای امام رضا (ع) قرار گرفتند و پیرامون آن حضرت گرد آمدند. اما پس از شهادت امام پیروان این فرق همه به مذاهب و عقاید خود بازگشتند (نوبختی ۱۳۵۵ ق، ص ۸۶ ) در حالی که برخی فرقه های اسلامی اندیشه مجبور بودن انسان در افعال خویش را ترویج میکردند معتزله که در روایات گاه با عنوان قدریه خوانده شده اند این مطلب را خلاف عدل خداوند میشمردند و به این اعتقاد گرویدند که خداوند رشته کار را به بندگان تفویض کرده و فعل آدمی با قدرت و استقلال از او واقع می شود.
در این روزگار حیات علمی در شهرهای اسلامی به ویژه مدینه کوفه بصره و بغداد شکوفا شد و دانشهای دینی همچون تفسیر و علوم قرآن حدیث و فقه، بیش تر در شکل روایاتی از اهل بیت صحابه و تابعین رواج داشت برخی همچون معتزله در تفسیر پاره ای آیات به تأویل و توجیه عقلی روی آوردند فقهای بعضی مذاهب برای استنباط احکام، افزون بر ادله ای همچون قرآن و سنت از اجتهاد یا رأی و قیاس بهره می گرفتند. نحو و علوم عربی نیز رونق یافت دانشمندانی بزرگ در این علوم ظاهر شدند و کتابهای بسیاری پدید آوردند. در چنین دورانی شهرهای گوناگون ،خراسان پایگاه اندیشمندان محدثان، متکلمان و فقیهان فرقه های گوناگون اسلامی بود از آن گذشته پیروان برخی ادیان پیش از اسلام مانند بودایی یهود مسیحیت و زردشتی نیز در آنجا پراکنده بودند.
خراسان خاستگاه عالمان بزرگ ایرانی بود که با نسبت ولاء دوستی و هم پیمانی) با یکی از قبایل عرب پیوند سیاسی مییافتند و بسیاری از آنان شاگردان عبدالله بن مبارک مروزی درگذشت (۱۸۱ محدث و فقیه برجسته بودند ( ذهبی ۱۴۰۱-۱۴۰۹ ق، ج ۹، ص ۳۲۸-۳۳۱، ۵۰۵ و ۵۴۹-۵۵۳، ج ۱۰، ص ۲۱۱ ، ۲۷۰-۲۷۲ و (۳۹۸). ابو زكريا يحيى بن یحیی بن بکر نیشابوری منتسب به تمیمی منقری درگذشت (۲۲۶) فقیه و محدث بزرگ خراسان بود و او را با عبدالله بن مبارک همتا می دانستند. او از استادان محمد بن اسماعیل بخاری و مسلم نیشابوری درگذشت (۲۶۱) بود و چون در بررسی حدیث بسیار شک میکرد به یحیای شکاک معروف شده بود (ذهبی، ۱۴۰۱ - ۱۴۰۹ ق، ج ۱۰، ص ۵۱۲ - ۵۱۹) هم چنین از علمای بزرگ این دوره ابوصلت عبدالسلام بن صالح هروی نیشابوری درگذشت (۲۳۶) منتسب به قرشی بود و او نزد مأمون مقرب بود و با عقاید مخالفان اهل سنت همچون جهمیه قدريه و مرجئه مناظره و مبارزه کرد. ابوصلت کتابی با عنوان وفاة الرضا تألیف کرده بود نجاشی، ۱۴۰۷ ق، ص ۲۴۵). ابن بابویه در کتاب عُيون اخبار الرضا احادیث بسیاری از امام رضا (ع) را به روایت از ابوصلت آورده است. اکنون آرامگاهی منسوب به وی به نام خواجه اباصلت در شرق مشهد وجود دارد. ابو یعقوب اسحاق بن ابراهيم معروف به اسحاق بن راهویه یا ابن راهويه (درگذشت (۲۳۸) و منتسب به حنظلی تمیمی فقیه و محدث اهل مرو و از علمای بزرگ خراسان بود که از وی با القابی مانند امام کبیر و شیخ مشرق یاد شده است. او در نیشابور سکنا داشت و المسند را تألیف کرد و بزرگانی همچون احمد بن حنبل، بخاری مسلم، ترمذی درگذشت (۲۷۹) و نسائی درگذشت (۳۰۳) از او حدیث آموختند. ابوالحسن محمد بن اسلم طوسی درگذشت (۲۴۲) منتسب به کندی محدثی مشهور بود و کتاب هایی درباره حدیث و رد بر فرقه جهمیه نوشت ابو عبد الله محمد بن رافع نیشابوری درگذشت (۲۴۵) منتسب به قشیری محدثی موثق و نامدار از استادان بخاری، مسلم ابوداود سجستانی نسائی و ترمذی بود (ذهبی ۱۴۰۱ - ۱۴۰۹ ق، ج ۱۲، ص ۱۹۵ - ۲۰۷ و ۲۱۴ - ۲۱۸). در زمان مسافرت امام رضا (ع) به خراسان ابن راهويه و محمد بن اسلم و محمد بن رافع در نیشابور از آن حضرت استقبال کردند.
در روزگاری که امام رضا (ع) در خراسان به سر میبرد مذهب فقه حنفی در آن سرزمین رواج و غلبه داشت و شماری از پیشوایان و فقیهان بزرگ حنفی در آن جا می زیستند
( صیمری، ۱۴۰۵ ق، ص ۱۶۸؛ عبد القادر ،قرشی، ۱۴۱۳ ق، ج ۱، ص ۵-۷). حنفیه در استنباط احکام شرعی از قیاس بهره میگرفتند. احتمالاً تحت تأثیر این روش بود که برخی شیعیان بر آن بودند تا احادیث روایت شده از ائمه را برای استنباط احکام، مبنای قیاس و استدلال قرار دهند. امام رضا (ع) دلالت و حجیت قیاس را در مذهب جعفری مردود می شمرد و از آن سخت نهی میکرد (حمیری، ۱۴۱۳ ق، ص ۳۵۶-۳۵۷). علوم عقلی، تجربی و دانشهای غیردینی نیز در نیمه دوم سده دوم قمری مورد توجه قرار گرفت. پس از آنکه بیت الحکمه خزانة الحكمه، کتابخانه دولتی عباسیان ظاهراً در زمان هارون الرشید و به روایت دیگر در روزگار مأمون در بغداد تأسیس شد ( ابن ندیم، ۱۳۴۶ ، ص ۱۱۸ ، ۳۰۴ و ۳۳۳) کتابهای علمی بسیاری در آنجا، در موضوعات گوناگون مانند ،فلسفه منطق پزشکی ،ریاضیات ،نجوم، موسیقی، علوم طبیعی، جغرافیا، تاریخ و قصص با حمایت خلفا و به دست دانشمندان چند زبانه از یونانی سریانی پهلوی و هندی به عربی ترجمه شد و مسلمانان با افکار و دانشهای رایج در جهان آن روز آشنا شدند. در پی این حرکت علمی دانشمندان بسیاری در حوزه اسلامی به نقد و بررسی و بسط و تکمیل آن علوم پرداختند و خود کتابهایی ارزشمند تألیف کردند و توجهی بسیار نسبت به علوم عقلی و تجربی در میان طالبان علم و اصحاب اندیشه پدید آمد. مأمون که خود مردی دانش دوست بود در رواج این نهضت علمی نقشی مؤثر داشت. وی پس از رفتن به عراق (۲۰۴) از افکار و عقاید معتزله و ترجمه کتب علمی به ویژه علوم یونانی تشویق و حمایت بسیار کرد و دانشمندان را به تألیف آثار علمی برانگیخت. در نتیجه جو آزاد فکری و اعتقادی محیط اسلامی افزون بر علوم و کتب دینی شاهد آثاری درباره علوم بیگانگان شد که بعضاً در ترویج و تقویت مبانی پاره ای از فرق و مذاهب اسلامی همچون معتزله که برای همسویی آموزه های دینی با اصول و ادله عقلی می کوشیدند تأثیر گذار بود.