اهداف مأمون از پیشنهاد ولایتعهدی
بعد از پیروزی مأمون بر امین او به عنوان خلیفه عباسی بر تخت نشست. مأمون به خوبی می دانست روشی که خلفای گذشته در راستای خلافتشان داشتند آنها را با مخالفت مردم بالاخص شیعیان روبرو ساخته پس او روشی مخالف با دیگر خلفا را برگزید و آن توجه و التفات به شیعیان به خصوص امامان شیعه بود. او برای اجرای برنامه هایش سعی نمود امام رضا را به خود نزدیک نماید؛ بنابراین به ایشان پیشنهاد خلافت و در نهایت ولایتعهدی نمود.
مأمون از هر اقدامی که برای بقای حکومتش انجام میداد هدف یا اهدافی را دنبال میکرد و امر ولا يتعهدی امام رضا نیز با اهداف زیر به امام له پیشنهاد شد:
۱- احساس ایمنی از خطری که او را از سوی شخصیت امام رضا تهدید می کرد. شخصیتی نادر که نوشته های علمیش در شرق و غرب نفوذ فراوان داشت و نزد خاص و عام از همه محبوب تر بود. در صورت ولیعهدی، امام له دیگر نمی توانست مردم را به شورش و یا حرکت دیگری بر ضد حکومت دعوت کند.
۲- شخصیت امام باید تحت کنترل دقیق وی قرار گیرد از نزدیک و از داخل و هم از خارج این کنترل بر او اعمال گردد تا آن که کم کم راه برای نابود ساختن وی به شیوه های مخصوصی هموار شود.
مأمون برای این کار دست به دو اقدام مهم زد یکی تزویج دخترش با امام بود (۱) (بداية والنهاية، ج ۱، ص ۲۶۹)که او می توانست مأمور خوب و نزدیکی برای مأمون باشد و دیگری گماردن شخصی به نام هشام بن ابراهیم را شدی به عنوان دربان خانه امام . از آن پس تنها کسی میتوانست امام را ملاقات کند که هشام میخواست. تمام کارهای امام همه به دست وی انجام می گرفت. (۲)(رجال کشی، ص ۵۲۳ حدیث ۱۰۰۶؛ بحار الانوار، ج ۵۱ ص ۲۹۹ مکتب در فرایند تکامل، ص ۱۰۰؛ معجم رجال الحديث)
۳-مأمون میخواست امام چنان به او نزدیکی پیدا کنند که به راحتی بتواند ایشان را از زندگی اجتماعی محروم ساخته مردم را از وی دور گرداند تا آنان تحت تأثیر نیروی شخصیتی امام ، علم، حکمت و در ایتش قرار نگیرند. از این مهم تر این که مأمون میخواست امام را از شیعیان و دوستانش جدا سازد تا با قطع این رابطه آنها به پراکندگی افتند و دیگر نتوانند دستورهای امام را دریافت نمایند.
۴- مأمون میخواست خود را در پناه امام رضا از خشم و انتقام مردم نسبت به اهل بیت حفظ کند. به دیگر سخن مأمون از این بازی میخواست پایگاهی نیرومند و گسترده و ملی برای خود کسب کند. او چنین می پنداشت که به همان اندازه که شخصیت امام از تأیید و نفوذ نیرومندی برخوردار بود، حکومت وی نیز میتوانست با اتصال به ایشان در میان مردم جا باز کند.
۵- نظام حکومتی در آن ایام نیاز به شخصیتی داشت که عموم مردم را با خوشنودی به سوی خود جلب کند در برابر آن افراد بی لیاقت و چاپلوسی که بر سر خوان حکومت عباسی فقط به منظور طلب شهرت و طمع مال گرد آمده بودند و حال و مالشان بر همگان روشن بود، وجود چنان شخصیتی عظیم نیاز مبرم بود. بنابراین حکومت در آن ایام به دانشمندان لایق و آزاد اندیش نیاز داشت، نه به یک مشت آدم چاپلوس و خشک و تهی مغز با این همه تنها شخصیت علمی که درباره برتری علمیش توام با تقوی و فضیلت کسی تردید نداشت امام رضا بود.
۶- اوضاع پر آشوب آن زمان ایجاب میکرد که ذهن آنان را به طرفی از حقیقت آن چه که در متن جامعه میگذرد منصرف گردانند؛ تا بدین وسیله و با توجه به رویدادهای مهم، مشکلات ملت و حکومت کمتر احساس شود. مأمون مدعی بود که هدف از تمام کارها و اقداماتش چیزی غیر از خیر امت و مصالح مسلمانان نبوده حتی در کشتن برادرش نمیخواسته فقط به ریاست و حکومت دست یابد، بلکه هدفش تأمین مصالح عمومی مسلمانان نیز بوده است. چون خیر ملت را در جدا ساختن خلافت از عباسیان و تسلیم آن به بزرگترین دشمن این خاندان یافت هرگز درنگ نکرد و با طیب خاطر، به گفته خویش این عمل را انجام داد. بدین وسیله مأمون کفاره گناه زشت خود را که قتل برادر وی بود و بر عباسیان هم بسیار گران تمام می شد پرداخت.
۷- مأمون میخواست با انتخاب امام رضا الله به ولیعهدی خویش شعله شورشهای پی در پی علویان را که تمام ایالات و شهرها را فرا گرفته بود، فرونشاند. به راستی همین گونه هم شد؛ چون پس از ایام بیعت تقریباً دیگر هیچ قیامی صورت نگرفت مگر قیام عبدالله الرحمن بن احمد در یمن و تازه انگیزه آن ظلم والیان آن منطقه بود که به مجرد دادن قول رسیدگی خواسته هایش، او نیز بر سر جای خود نشست.
۸- پذیرفتن ولیعهدی از سوی امام رضا پیروزی دیگری هم برای مأمون به ارمغان آورد. آن این که بدین وسیله توانست از سوی علویان اعتراف بگیرد که حکومت عباسیان از مشروعیت برخوردار است؛ بنابراین مأمون دیگر خوب میتوانست با همان سلاحی که این گونه به مشروعیتش اعتراف شده بود اجابت کنند از این پس دیگر دشوار بود که کسی دعوت به یک شورش را علیه حکومتی که علویان در دست داشتند با خودشان مبارزه کند. (۱) (زندگی سیاسی هشتمین امام ، لوح فشرده)