زندگی دوازده امام-جلد دوم  ( صص 441-435 ) شماره‌ی 3702

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > شهادت امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

شهادت امام رضا علیه السلام در روستایی به نام «سنا آباد و بنا به مشهورترین روایات به سال ۲۰۳ بوده است تاریخهای دیگری نیز نقل کرده اند ایشان بر اثر سمی که مأمون در آب انار آن حضرت گذارد شهادت یافتند و گفته شد که سم در انگوری که تقدیم ایشان کرد نهاده شده بود او سم را به گونه ای که هیچ کس نمی دانست وارد انگور یا آب انار کرده بود و گفته شد که ایشان براثر تبی که سه روز بر اثر آن بیمار شده بودند و به شهادت رسیدند.

متن

وفات امام رضا (ع)

وفات امام رضا در روستایی به نام «سنا آباد و بنا به مشهورترین روایات به سال ۲۰۳ بوده است تاریخهای دیگری نیز نقل کرده اند ایشان بر اثر سمی که مأمون در آب انار آن حضرت گذارد وفات یافتند و گفته شد که سم در انگوری که تقدیم ایشان کرد نهاده شده بود او سم را به گونه ای که هیچ کس نمی دانست وارد انگور یا آب انار کرده بود و گفته شد که ایشان براثر تبی که سه روز بر اثر آن بیمار شده بودند و به مرگشان انجامید بوده است ولی آنها که قائل به مسمومیت آن حضرت هستند که بعید هم نیست بیشتر محدثین شیعه و گروهی جز ایشان از محدثین و مورخین اهل سنت هستند.

در «خلاصة تهذيب الكمال في اسماء الرجال» به نقل از سنن ابن ماجه قزوینی آمده است که آن حضرت با سم در طوس وفات یافتند و در مقاتل الطالبیین آمده است که مامون طی پیمانی ایشان را به ولایت عهدی خود برگزید و آنچنانکه پس از آن یادآور می شود سمی در غذایش نهاد که بر اثر آن وفات یافت.

همچنانکه در تهذیب التهذیب ابن حجر به نقل از الحاکم در تاریخ نیشابور آمده که گفته است علی بن موسی الرضا در سنا آباد شهادت یافتند و ابوحاتم بن حبان آنچنانکه در تهذیب از وی نقل شده گفته است آن حضرت در آخرین روز از ماه صفر وفات یافت و سم در آب انار گذاشته شد و از آن آب انار نوشیدند و دیگر روایاتی که از افرادی که متعرض وفات آن حضرت شده اند نقل شده است و بنظر می رسد که با توجه به آنچه که خود مأمون اظهار داشته و از برخی گریه و زاریهای او اتهام مأمون به مسموم ساختن آن حضرت از آغاز وفات و جریان شهادت ایشان آمده است. در این رابطه شیخ صدوق از عیون الاخبار» نقل می ی کند که که مأمون در حالی که امام رضا (ع) در حال جان سپردن بود به ایشان گفت به خدا قسم که نمیدانم کدام یک از این دو مصیبت بر من گرانتر است از دست دادن تو و دوری از تو یا اتهام مردم به من که ترا کشته ام ؟

و در روایت ابی فرج در «المقاتل» آمده است که مامون گریه می کرد و می گفت: چه دشوار است بر من ای برادر که در مرگت زنده باشم حال آنکه وجود تو امید من بود و از آن گرانتر و سخت تر اینکه مردم میگویند که من به تو سم خوراندم ولی با خدایم می گویم که از این کار بری هستم.

همچنانکه در قصیده ای که خزاعی شاعر در سوگ ایشان گفت آمده است.

الا ای قبری که به جای غریبی آرمیده ای ؛ در طوس که بر تو پرچمها در اهتزازند.

تردید کردم نمیدانم آیا نوشیدنی به تو نوشاندند و مسمومت کردند که باید بر تو گریه کنم یا آنکه به مرگ طبیعی مردی.

و در هر صورت چه مسموم شده باشی یا به مرگ طبیعی مرده باشی بسیار زود بوده است.

چه شگفت است از آنها که ترا (رضا) نامیده اند و از هم ایشان به تو اینهمه ترشرویی و چین و شکن می رسد.

و از ابو فراس همدانی نیز چنین مینماید که او بنا به آنچه که در قصیده ای که در آن به اهل بیت (ع) و بنی عباس پرداخته و ابیات زیر از جمله آن است، نسبت به شهادت امام ( با سم) تردیدی نداشته است.

تن به قتل رضا دادند پس از آنکه با وی بیعت کردند و خشم و نفرتش را از راهی که می پیمودند می دیدند ولی کور شدند.

دارو دسته ای که پس از خوشبختی بدبخت گردید و گروهی که پس از جان سالم بدر بردن هلاک شدند.

نه بیعت ایشان را از خونشان بازداشت و نه سوگند و خویشی و نزدیکی.

و شاید اشجع بن عمر و سلیمی در این دو بیت زیر اشاره به اتهام مأمون در قتل آن حضرت دارد.

ای کسی که در غیر خانه خود به خاک سپرده شده و ای قربانی روزی که شکاری در آن نبود.

لباس مصیبت پوشیدی و بر من چه گران آمد؛ پوشیدنی نو و لباسی که از پیش پوشیده نشده بود.

خلاصه اینکه همچنانکه گفتیم اتهام مأمون به ترور آن حضرت از همان آغاز وفات، مطرح بوده است و همین باعث نگرانی مأمون شده بود لذا تظاهر به ناراحتی و بیتابی و اندوه کرد تا این اتهام را از خود دور سازد.

بنظر می رسد بیشتر کسانی که قائل به طبیعی بودن مرگ آن حضرت هستند فریب تظاهر مأمون و شرکت وی با پای پیاده و برهنه در تشییع جنازه آن حضرت و در حالی که پیشاپیش نعش حرکت میکرد و گریه کنان میگفت ای ابوالحسن، پس از تو به که روی آورم و اینکه به ادعای برخی راویان سه روز و سه شب پای قبر بود و طی این مدت جزنان و نمک نمیخورد ایشان را دچار این توهم کرده باشد.

همچنانکه آن دسته از کسانی که مامون را متهم به قتل آن حضرت می کنند برای این اظهار نظر خود برخوردهای امام با او و صلابتش در حق را به عنوان دلیل مطرح می سازند در این زمینه در «ارشاد مفید آمده است که امام رضا در خلوت به مامون پند و اندرز بسیار میداد او را از خدای میترسانید و مامون به ظاهر آنها را می پذیرفت ولی در باطن ناخوش میداشت روزی آن حضرت او را دید که وضو می گیرد و غلامی آب روی دستش میریزد به وی گفت ای امیرالمؤمنین در عبادت خدا کسی را شریک مگردان مامون غلام را روانه کرد و خود به تنهایی وضو گرفت ولی به تعبیر راوی خشمش از آن حضرت افزون گشت امام رضا با این حال از فضل و حسن دو فرزند سهل نزد مأمون نکوهش میکرد و بدیهای ایشان را برایش باز می گفت و از گوش دادن به سخنان آنها برحذرش میداشت آن دو بر این مطلب واقف گشتند لذا از وی نزد مامون بدگویی کردند و مطالبی درباره اش به وی گفتند که حضرت را از چشم مامون دور می ساخت و او را از هجوم مردم به وی امام رضا) می هراساندند و آنقدر به این کار ادامه دادند تا اینکه بالاخره او را به دشمنی وی تحریک کردند و در جهت قتل ایشان اقدام کرد.

ولی واقعیت اینست که هر دوی این دلیل آوردنها در نهایت سادگی و سطحی نگری است و تنها نشانگر آنند که کسانی که به آنها توسل جسته اند تا چه اندازه از تحجر فکری برخوردارند و از فهم سیاستمداران و تاریخ و حوادث و جریانهای آنها، عاجزند زیرا گریه وزاری غیر طبیعی مامون نشاندهنده آنند که او از پخش چنین اتهامی

 در میان شیعیان خراسان بیمناک بود و سعی میکرد با چنین تظاهری، از شدت و حدت آن بکاهد و مردم را از خود منصرف سازد همچنانکه صلابت و سختی امام در حق و ارشاد او به آنچه که باید بکند در صورتی که نسبت به امام اعتماد داشته باشد موجب چنین مجازاتی نمیتواند باشد و خطری متوجه او نمی ساخته است بویژه که مأمون این چیزها را در امام سراغ داشت و حتی همواره در برابر امام، خود احساس حقارت می کرد.

اگر این درست باشد که امام مسموم شده است و بعید هم نیست آنچه مامون را بر آن داشت تا ایشان را مسموم کند و فضل بن سهل را به قتل برساند بحرانی شدن اوضاع در بغداد و دیگر شهرهای عراق بود که بر اثر تعیین امام رضا (ع) به عنوان ولیعهد خود بود؛ بنی عباس اطمینان حاصل کرده بودند که قدرت به دست علویها خواهد افتاد لذا سر به شورش برداشتند و مأمون را خلع و بجای وی با «ابراهیم المفتی» معروف به این شکله دست بیعت دادند. فضل بن سهل تمامی این جریانها را از مامون پنهان میداشت و سرانجام امام رضا وی را از این جریان باخبر کرد و گروهی را حاضر آورد که در مورد جانشین کردن ابراهیم در عراق شهادت دادند امام مأمون را اندرز داد تا فضل را برکنار کند و ولا یتعهدی را که خود عهده دار شده بود لغو کند و خود به بغداد رود و قدرت را در آنجا بدست گیرد مأمون به اتفاق امام رضا روانه بغداد گردید. وقتی به مرو رسید گروهی را مأمور کرد تا در گرما به فضل را بکشند. امام رضا مانده بود و مأمون میدانست که تا هنگامی او زنده است کارها بر وفق مرادش نخواهد بود. او از امام رضا خواست که همراه فضل به گرما به شود ولی امام از این کار خودداری نمود و هنگامی که مأمون در این باره اصرار ورزید امام برایش نوشت: من رسول خدا را به خواب دیدم و به من فرمود فردا به گرما به نرو سرانجام گروهی را به دنبال فضل روانه گرما به کرد که او را کشتند و امام رضا را نیز با خوراندن آب انار یا انگورسمی شده مسموم ساخت و پس از آن اوضاعش رو به راه شد و وقتی میخواست از قاتلان فضل قصاص گیرد بنا به آنچه که در روایت طبری آمده عباس بن هیثم بن - بزرگمهر به او گفت این تو بودی که به ما دستور قتل او را دادی ولی او قصاص خون او را گرفت تا از تهمت قتلش برکنار ماند همچنانکه برای امام رضا نیز گریه و زاری کرد تا از اتهام مسموم کردن آن حضرت، مصون بماند.

خلاصه اینکه هر کس به جریانات آن دوره از تاریخ نظری بیفکند و اوضاعی را که پیرامون مأمون و بی سروسامانی در بغداد و جاهای دیگر را که به علت ولایت عهدی امام رضا مطرح گشته بود و پیامدهای آن از جمله خلع وی (مامون) از خلافت و سپردن قدرت به دیگری و نیز شرایط و زمینه های وفات امام رضا را در نظر بگیرد نمی تواند مامون را از ترور و به شهادت رساندن آن حضرت به شیوه ای که مورخین روایت کرده یا به شیوه دیگری میرا بداند.

در مورد چگونگی انجام این کار راویان از عبد الله بن بشیر روایت کرده اند که گفته است: مأمون به من دستور داد ناخنهایم را بلند کنم و کسی را از این امر باخبر نسازم و من هم این کار را کردم آنگاه مرا فراخواند و چیزی شبیه تمرهندی بیرون آورد و به من گفت اینها را با دو دستانت خمیر کن سپس برخاست و از نزد من دور شد و به حضور امام رضا (ع) رسید و به ایشان گفت حالت چطور است؟ فرمود: امیدوارم که خوب باشم گفت آیا امروز کسی از همراهان نزد شما آمد؟ فرمود: خیر مأمون خشمگین شد و بر یکی از غلامانش فریاد کشید و سپس گفت همین الساعه آب انار را  بگیر که ایشان از آن بی نیاز نیست. آنگاه مرا فراخواند و گفت: برای ما آثار بیاور و به من دستور داد که با دستان خود آن را بفشارم من این کار را کردم و او با دست خود آب انار را به امام رضا نوشانید و تنها دو روز بعد از آن بود که آن حضرت مرد.

راویان به نقل از اباصلت هروی نقل کرده اند که گفته است به حضور امام رضا رسیدم، سامون تازه از پیش ایشان بیرون رفته بود و به من فرمود: ای اباصلت آنهاکار خود را کردند و به ذکر خدا و ستایش او پرداختند.

و در الارشاد و مقاتل الطالبيين به نقل از محمد بن الجهم آمده که او گفته است: امام رضا از خوردن انگور لذت میبرد او مأمون) تعدادی از آن را برداشت و از دم چند روزی آنها را در سم قرار داد و سپس تقدیم حضرت کرد و ایشان از آنها میل کردند و بر اثر آنها وفات یافتند ماده ای که انگور را بدان آغشته کرد سم قاتل بود. و منافاتی هم میان این دو روایت وجود ندارد چه امکان این هست که مامون هر دو کار را توأماً انجام داده باشد.

و آنچنانکه در عیون اخبار الرضا تأليف شيخ صدوق عليه الرحمه آمده وفات آن حضرت در طوس در روستایی به نام سنا آباد بود و در منزل حمید بن قحطبه در کنار جایی که هارون الرشید در آن بخاک سپرده شد رو به قبله به خاک سپرده شد.

راویان مدعیند که مأمون به موقع وفات آن حضرت را خبر نداد بلکه یک شبانه روز ایشان را گذاشت و سپس محمد بن جعفر بن محمد و گروهی از خاندان ابوطالب را در جریان وفاتشان قرار داد و سپس جسد را به ایشان نشان داد تا مطمئن شوند که او به مرگ طبیعی وفات یافت و اثر ضربه شمشیر یا جای نیزه بر بدنشان وجود ندارد.

دعبل الخزاعی از جمله شاعرانی است که در سوگ ایشان قصیده ای سروده که در

آن می گوید:

تردید کردم نمیدانم آیا نوشیدنی به تو نوشاندند و مسمومت کردند که باید بر تو گریه کنم یا آنکه به مرگ طبیعی مردی؟

و در هر صورت چه مسموم شده باشی و به مرگ طبیعی مرده باشی، بسیار زود بوده است.

چه شگفت است از آنها که ترا (رضا) نامیده اند و از هم ایشان به تو اینهمه ترشرویی و چین و شکن می رسد.

در شگفتم از اینکه هم پیمانان نشانه های دین را که آشکار است، مورد ستم و ظلم قرار می دهند.

همچنانکه اشجع بن عمرو سلیمی نیز در قصیده ای با این ابیات، به سوگش نشست: از روزهای طوس که توصیف کنندگان و زبان ورقها، جملگی از شکوه آن دم می زنند.

حقا که زمانه با امام رضا سر ناسازگاری داشت و هر مولودی بالاخره مرگ را

طلب می کند.

ای کسی که در غیر خانه خود به خاک سپرده شده و ای قربانی روزی که شکاری در آن نبود.

لباس مصیبت پوشیدی و بر من چه گران آمد پوشیدنی نو و لباسی که از پیش پوشیده نشده بود.

بر تو کسی درود فرستاد که پیش از این در اوج گرما و در آن دشتهای پهناور او را پرستش می کردی

و در سوگنامه دیگری از دعبل خزاعی از جمله آمده است:

قومی که به خاطر اسلام و در راه آن با سردمدارانشان جنگیدند تا اینکه اسلام آوردند و از کفر دست کشیدند.

در طوس و در برابر قبر آن پاک و منزه تأملی کن اگر از روی نیاز چیزی طلب می کنی.

دو قبر در طوس هست که صاحبانش از همه مردم برترند و قبر دیگری که از

همه مردم بدتر است و این از عبرتهاست.

پلیدی و پلشتی از نزدیک شدن با پاکی و تقدس چه سود و از نزدیکی پاکی به پلشتی چه زبان به آن می رسد.

ای دریغ که هر کس گروگان کرده خویش است حال هرچه میخواهی بگیر و هر چه میخواهی رها کن

از جمله دیگر کسانی که اشعاری در سوگ ایشان سرود علی بن عبدالله خوفی است که چند بیت از آن بدین قرار است

ای سرزمین طوس خداوند ترا از رحمت خویش برخوردار گرداند که چه نیکیها و نعمتهایی را در خود داری ای طوس

پهن دشت تو در این دنیا خوش بوی گردید و بوی خوش آن از کسی است که در سنا آباد آرمیده است.

کسی که جان سپردن بر اسلام گران و سخت آمده و در رحمت خدا غرق و غوطه ور است.

ای قبر او قبری هستی که علم و بردباری و پاکی و تقدس را در خود نهفته ای.

این افتخاری است که از وجود جسد آن حضرت یافته ای و این جسد را فرشتگان نیک نگهبانند.

ابو فراس حمدانی و دیگر شعرا نیز در سوگش شعر سرودند و ابوفراس در قصیده خود داستان بیعت آن حضرت با ولایت عهدی و قتل ایشان را آورده است که من (نویسنده) به همین گوشه ها از زندگی آن حضرت بسنده میکنم و از خداوند سبحان یاری میجویم تا توفیقم دهد بر برخی جنبه های زندگی دیگر امامان اهل بیت (ع)، بپردازم.

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی