ورود حضرت بشهر نیشابور
نیشابور از شهرهای تاریخی استکه ما در این مختصر مجال گفتنش را نداریم در زمان ورود حضرت رضا جایگاه سکونت و زندگی علماء و دانشمندان و محدثین بزرگ اسلامی بود شهری بسیار آباد و پر از نعمت بود شرح استقبال و تظاهرات مردم نیشابور و ابراز احساسات آنان هنگام ورود امام قابل وصف و تعریف نیست که از آن حضرت چگونه با آغوش گرم استقبال کردند در تاریخ بیسابقه و کم نظیر است که مردم نیشابور چطور حضرت رضا را چون جان شیرین در بغل گرفتند و از آن سرور پذیرائی کردند عبد الصمد بن مزاحم دائی اباصلت هروی میگوید: از اباصلت شنیدم که گفت من در رکاب حضرت رضا بودم هنگامیکه وارد نیشابور شد بر استری شهبا سوار بود مردم باستقبال حضرت آمدند تمام علماء و محدثین نیشابور باستقبال آن جناب شتافتند چون حضرت رسید افسار استر آن جناب را گرفتند و عرض کردند ای پسر رسول خدا ترا بحق پدران پاک و پاکدامنت ما را حدیث کن حضرت سرش را از میان هودج بیرون آورد سپس فرمود: حدیث کرد مرا پدرم موسی بن جعفر از پدرش محمد بن علی از پدرش حسین بزرگ جوانان اهل بهشت از امیر المؤمنین از رسول خدا که آن حضرت فرمود: خبر داد مرا جبرئیل روح الامین از خداوند که مقدس است نامهای او که من خداوندی هستم که جز من خدائی نیست و من یکتایم بندگان من مرا عبادت کنید و بدانید که هر کس مر املاقات کند بشهادت لا اله الا الله در حالتی که اخلاص بآن عمل داشته باشد ، همانا او وارد حصار من میشود و هر کس در حصار من داخل شود از عذاب من در امانست عرض کردند ای پسر رسول بفرمائید اخلاص برای شهادت بوحدانیت و یگانگی خدا چیست ؟ فرمود اطاعت خدا و ر سول و اهلبیت رسول صلوات الله عليهم اجمعين (جهم بحارس) در روایت دیگر دارد آنانکه از حضرت رضا تقاضای نقل حدیث کردند یکی ابوزرعه رازی بود و دیگر محمد بن اسلم طوسی و از امالی نقل شده حضرت حدیث را خواند و مرکب آن جناب خواست حرکت کند نگاهی کرد و فرمود بشروطها وانا من شروطها