امام رضا(ع)  ( صص 84-79 ) شماره‌ی 3717

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > مبارزه با انحرافات و تهاجم فکری و فرهنگی دشمنان > نمونه هايی از مناظره حضرت با عالمان > مناظره با جاثليق ‌ راس الجالوت و بزرگان صابئين

خلاصه

جاثلیق به دستور مأمون با امام رضا (ع) شروع به گفت و گو و محاجه کرد. امام نیز تصمیم گرفت با انجیل با او احتجاج کند جاثلیق دربارۀ نبوت عیسی و کتاب او پرسید. امام فرمود آنها را قبول دارد، اما آن عیسی را که از آمدن پیامبری به نام محمد (ص) خبر و مژده داده است. سپس امام سفر سوم انجیل را خواند که در آن نام محمد (ص) ذکر شده است. جاثلیق گفت: «آنچه را در انجیل بر من آشکار شده است انکار نمیکنم

متن

 

3. مناظره های علمی

مأمون به منزله شخصیتی اندیشور و دانش دوست و متمایز در میان خلفای عباسی به مباحث عقلی و مناظره های علمی و کلامی علاقه مند بود. وی هر هفته روزهای سه شنبه مجلس مناظره ترتیب میداد و علما و متکلمان را فرامی خواند تا در پیش او مناظره کنند و گاه خود در این مناظره ها شرکت میکرد (مسعودی، ۱۹۶۵-۱۹۷۹، ج ۴، ص ۳۰۳-۳۰۴ و ۳۱۴-۳۱۶) هنگامی که مأمون در مرو مرکز خراسان، مستقر بود، با دعوت از امام رضا (ع) و فراخواندن علما ،ادبا ،دانشمندان متکلمان، متفکران و پیروان فرق و مذاهب جلسات گفت و گو و مناظره علمی در دربار خود برپا میکرد و موضوعات اعتقادی و فقهی و احیاناً ادبی را به بحث می نهاد این که انگیزه مأمون از برپایی این جلسات چه بوده است، در پاره ای روایات گفته شده وی میخواسته است امام را بیازماید و مقام علمی آن حضرت را دریابد. گفته میشد امام تا زمانی که در مدینه بود هیچ گاه به مباحث کلامی نپرداخته و دیده نشده بود که متکلمان نزد او گردآیند نهایت آن بود که حاجیان نزد آن حضرت میرفتند و از او درباره حلال و حرام سؤال میکردند (ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۱۴۰ ، ۱۵۷ - ۱۵۸ و ۱۹۳) گاه نیز از حسادت مأمون به امام رضا (ع) و منزلت علمی آن حضرت سخن رفته است یا گفته شده است پس از آنکه مأمون امام را به ولیعهدی برگزید، برخلاف انتظار مأمون که میخواست امام را فردی دنیا طلب معرفی نماید و او را در چشم مردم ساقط کند برتری و فضیلت امام بیشتر آشکار شد از این رو، مأمون متکلمان گوناگون را دعوت و با امام روبه رو میکرد تا بدین وسیله امام را از نظر علمی محکوم کند و دست کم در یک استدلال امام مجاب گردد و از پاسخ بازماند اما امام در محاجه با هر عالم و متکلمی چیره میگشت به گونه ای که این ترفند نیز سودی نداشت و مردم امام را از مأمون برای خلافت شایسته تر دیدند (ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۵۹ و ۱۶۸، ج ۲، ص ۲۶۵) برخی از محدثان شیعی کتابهایی با عنوان مجالس الرضا مع اهل الاديان و مناظرات على بن موسى الرضا تدوین کرده بودند (نجاشی ۱۴۰۷ ق، ۳۷ ، ۵۶ - ۵۷ و ۲۴۴) روش امام در این گفت و گوها حکیمانه و توأم با اندرز یا جدل منطقی بود به گونه ای که با بیان استوار امام مخاطب گاه به نور حق روشنی مییافت یا از پافشاری بر رأی خود باز می ایستاد.

در این جا پاره ای از مناظره های امام آورده میشود که بیش تر درباره توحید و خداشناسی صفات خداوند نبوت امامت و تفسیر آیاتی از قرآن مجید است:

1. هنگامی که امام رضا (ع) در خراسان بود مأمون به فضل بن سهل دستور داد پیشوایان دینی و متکلمان مذاهب مختلف از جمله جاثليق، رئيس نصارا، رأس الجالوت بزرگ یهود رئیس صابئان هیربد پیشوای دینی ،زردشتیان و نسطاس رومی را برای مناظره ای علمی فراخواند. از امام رضا (ع) نیز برای شرکت در این مجلس دعوت کرد. امام که از قصد مأمون از این کار آگاه بود پیغام داد فردا در مجلس مأمون حاضر خواهد شد. چون امام نزد مأمون رفت مجلس وی مملو از جمعیت بود و محمد بن جعفر و گروهی از طالبیان و بنی هاشم و سرداران مأمون در آنجا حاضر بودند مأمون و دیگران به احترام امام برخاستند. جاثلیق به دستور مأمون با امام رضا (ع) شروع به گفت و گو و محاجه کرد. امام نیز تصمیم گرفت با انجیل با او احتجاج کند جاثلیق دربارۀ نبوت عیسی و کتاب او پرسید. امام فرمود آنها را قبول دارد، اما آن عیسی را که از آمدن پیامبری به نام محمد (ص) خبر و مژده داده است. سپس امام سفر سوم انجیل را خواند که در آن نام محمد (ص) ذکر شده است. جاثلیق گفت: «آنچه را در انجیل بر من آشکار شده است انکار نمیکنم». سپس امام فرمود :

«اليسع پیامبر (ع) معجزاتی مانند معجزات عیسی (ع) آورد، اما کسی او را خدا ندانست. حزقیل پیامبر نیز سی و پنج هزار نفر را زنده کرد در حالی که شصت سال بود مرده بودند.... چرا شما که عیسی را خدا میدانید الیسع و حزقیل را خدا نمی دانید؟ پیغمبری از پیغمبران بنی اسرائیل نیز چندین هزار تن از بنی اسرائیل را که از ترس طاعون و مرگ فرار کرده و همه یک جا مرده بودند و استخوانهایشان پوسیده شده بود به اذن خدا زنده کرد. حضرت ابراهیم نیز چند پرنده را ریزه ریزه کرد و هر جزئی را سر کوهی گذاشت و سپس آنها را ندا کرد و یک باره آن پرندگان به سوی او رفتند. حضرت موسی نیز همراه هفتاد تن از برگزیدگان بنی اسرائیل به سوی کوه رفت چون این هفتاد نفر از موسی خواستند خدا را به آنها بنمایاند صاعقه ای آنها را فرو گرفت و همه سوختند اما خداوند آنان را به خواهش موسی باز زنده کرد. ای جاثلیق اینها در تورات ،انجیل زبور و قرآن ذکر شده است. پس هر کس مرده را زنده کند سزاوار پرستش است نه خدای عزوجل پس اینها را خدایان خود بدان جاثلیق گفت: گفتار تو درست است و خدایی جز خدای یکتا نیست. »

سپس امام رضا (ع) از رأس الجالوت اقرار گرفت که در تورات این خبر آمده است که پیامبری به نام محمد (ص) خواهد آمد و به جاثلیق و رأس الجالوت فرمود که در کتاب شعیا آمده است که او قومش را از آمدن پیامبر اسلام خبر داده بود. »

سپس به جاثلیق فرمود در انجیل آمده است که عیسی گفت من به سوی پروردگار شما و پروردگار خود خواهم رفت و فارقلیطا یعنی محمد (ص) می آید و او است که به حق بر من گواهی خواهد داد. چنانکه من از برای او گواهی دادم جاثلیق تصدیق کرد که چنین مطلبی در انجیل آمده است.

پس امام جاثلیق را از مفقود گرداندن انجیل نخستین به بهانه کشته شدن عیسی و ساختن انجیل های نو توسط يوحنا متى الوقا و مرقابوس که شاگردان علمای پیشین بودند، آگاه ساخت و او بر حقیقت این مطالب که از آن خبر نداشت گواهی داد و به مطالبی که از انجیل برای او نقل کرد ایمان آورد. پس از آن جاثلیق گفت: من از تو سؤالی ندارم. قسم به مسیح که من گمان نمیکردم در میان علمای مسلمان کسی مانند تو باشد امام رضا (ع) سپس با رأس الجالوت محاجه کرد رأس الجالوت گفت معجزات موسی دلیل نبوت او است. امام فرمود: «اما پیامبران قبل از موسی معجزاتی مانند معجزات او نیاوردند، ولی به پیامبری آنها اقرار کرده اید؟ رأس الجالوت اعتراف کرد هر معجزه ای که آوردن آن از توان بشر بیرون باشد برای اثبات پیامبری و تصدیق کردن آنان کافی است امام فرمود: پس چرا به پیامبری عیسی (ع) که چنان معجزاتی داشت اقرار نمیکنی؟» گفت: چون ما آن را مشاهده ننمودیم». حضرت فرمود: «آیا معجزات موسی را مشاهده کرده ای؟ اینها جز از راه اخبار پیروان معتمد موسی به تو رسیده است؟ رأس الجالوت نتوانست جواب بگوید امام فرمود: «حکایت محمد (ص) و معجزات او و هر پیغمبری که خدا مبعوث کرده چنین است.

امام سپس از هیربد پیشوای زردشتیان پرسید که دلیل تو بر پیامبری زردشت چیست؟» گفت: «معجزه ای آورد که کسی پیش از وی نیاورده بود و این از طریق اخبار پیشینیان به ما رسیده است. امام پرسید دیگر امتهای پیشین نیز اخباری به آنها رسیده که پیغمبران چنان کرده اند و موسی عیسی و محمد (ص) فلان خبر را آورده اند. پس چرا به آنها اقرار نمیکنی؟ هیربد از سخن گفتن باز ایستاد و به قولی از مجلس بیرون شتافت. آنگاه امام با عمران صابی که از متکلمان بود سخن گفت و در پاسخ پرسش او که نخستین موجود و نخستین آفریده کیست فرمود: خدای یگانه همیشه یگانه بوده است و چیزی با او نیست. حدود و اعراضی ندارد پس مخلوقاتی گوناگون با اعراض و حدود گوناگون آفرید، بی آنکه صورت و حد آنها را از جایی بردارد یا به آنها احتیاجی داشته باشد. پس از آن، صابی درباره علم خدا و کیفیت علم خدا به اشیا سؤال کرد که امام فرمود: درباره خدا جهلی تصور نمی شود تا برای نفی آن جهل به تشخیص معلومات خود نیازمند شود، در حقیقت علم خدا حضوری و بالذات است نه اکتسابی و خداوند موصوف به ضمیر و صورت ذهنی نمی شود. سپس امام انواع حدود پدیده ها را برای او توضیح داد و فرمود: «خداوند قدیم است و به آفریدن خلق تغییر نمیکند راه شناخت خدا غیر خداست خدا نور و هادی خلق است. گفته شده است پس از آن عمران صابی شهادت بر توحید و نبوت پیامبر داد و مسلمان شد و چون متکلمان سخنان عمران صابی را که مردی جدلی و سخنور بود، شنیدند دیگر از حضرت رضا (ع) چیزی سؤال نکردند (ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۳۹ - ۱۵۸).

2. چون سلیمان مروزی متکلم برجسته خراسان که اهل مرو و سخنوری توانا بود نزد مأمون رفت، مأمون او را واداشت تا با امام مناظره کند سلیمان منکر بداء (۱۹) بود. امام آیاتی از قرآن (۲۰) و حدیثی از امام صادق (ع) در اثبات این مطلب ذکر کرد و فرمود علم خداوند دوگونه است علمی که پوشیده است و آن را جز خدا نمیداند و بداء مربوط به همین گونه از علم خدا است که هر چه را از آن خواهد پیش یا پس می اندازد و هر چه را خواهد اثبات می کند. دیگر علمی است که خداوند به فرشتگان و پیامبران خود تعلیم کرده و تغییری در آن پدید نمی آید. سپس سلیمان درباره آية انا أنزلناه في ليلة القدر سؤال کرد و امام پاسخ داد. آنگاه گفت و گویی مفصل درباره اراده خدا صورت گرفت سلیمان معتقد بود که اراده خدا از جملة اسماء و صفات خدا است و ازلی است. امام در رد او فرمود شما میگویید چون اراده خدا به اشیا تعلق میگیرد حادث میشوند نه چون خدا سمیع و بصیر است. پس مرید بودن خدا با صفات او مانند سمیع و بصیر یکی نیست اراده خدا حادث است و ازلی نیست. اراده خدا فعل او است و فعل خدا همان ذات او نیست و فعل با فاعل و اراده با اراده کننده یکی نیست. پس از گفت وگوی بسیار در این باره سلیمان از ادامه سخن باز ماند (ابن بابویه ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۵۹ - ۱۶۸؛ کلینی، ۱۴۰۱ ق، ج ۱، ص ۱۴۷).

3. علی بن محمد بن جهم که ناصبی و دشمن اهل بیت (ع) بود با ذکر آیاتی از قرآن درباره آدم، یونس ،یوسف داود و پیامبر اسلام علیهم السلام پرسید چگونه می توان گفت انبیا معصوم بوده اند؟ امام با تفسیر آن آیات به وی توضیح داد و این جهم از گفتار خود تو به نمود (ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۷۰-۱۷۳).

4. مأمون از امام رضا (ع) درباره آية و هُوَ الَّذى خَلَق السموات و الأرض في سِتَه أَيام وكان عرشه على الماء» (هود، آیه (۷) و آیه های «وَ لَو شَاءَ رَبُّک لَا مَن مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أفأنت تكره الناس حتى يكونوا مؤمنين. و ما كان لنفس أن تومن الا باذن الله (یونس، آيه ۹۹ - ۱۰۰) پرسید و امام به او پاسخ داد ( ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۲۳-۱۲۴).

 ۵. مأمون با ذکر آیاتی از قرآن از امام رضا (ع) پرسشهایی درباره عصمت انبیا (آدم، ابراهیم موسی، یونس و پیامبر اسلام علیهم السلام کرد که امام به او جواب داد و پس از آن مأمون سخنانی در ستایش امام و اهل بیت (ع) خطاب به محمد بن جعفر بن محمد، عموی آن حضرت، گفت (ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۷۴-۱۸۲).

6. امام در مجلس مأمون در مرو که عده ای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند، حضور یافت و با تفسیر آیه ثُمَّ أورثنا الكتاب الذين اصطفينا من عبادنا (فاطر آیه (۳۲) فرمود که منظور از آنان عترت هستند نه همه امت (ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۲۰۷-۲۱۷).

7. امام با افرادی از زندیقان بحث کرد و درباره راه خداشناسی از آفریده پی به آفریننده بردن صفات خدا و سؤالاتی از قبیل این که آیا خدا شیء است و آیا درباره خدا می توان با کلماتی مانند «کجا»، «چگونه» و «کی» پرسش کرد سخن گفت ( ابن بابویه ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۲۰-۱۲۲). 8. امام (ع) رضا با ابو قره شاگرد جا تلیق درباره عبودیت عیسی (ع) و ایمان او به نبوت محمد (ص) و بشارت آمدن رسول خدا از سوی عیسی بحث کرد ( ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۲۵۴).

9. امام با یحیی بن ضحاک سمرقندی متکلم کم نظیر خراسانی درباره امامت و نحوه خلافت نخستین جانشینان پیامبر اکرم محاجه نمود ( ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۲۵۵-۲۵۶).

۱۰ . روزی در مجلس مأمون امام رضا (ع) و جمعی از فقها و متکلمان مذاهب مختلف حضور داشتند. کسی از امام درباره راه ثبوت امامت برای مدعی آن پرسید امام فرمود با نص و دلیل باز پرسید راه یافتن امام در چیست امام فرمود در علم او و مستجاب شدن دعای او. باز پرسید شما چگونه از آن مطلع میشوید امام فرمود به سبب عهد و صحیفه ای که از رسول خدا به ما رسیده است باز پرسید شما چگونه از آنچه در قلب مردم است آگاهی می یابید. امام گفت چنانکه پیامبر فرموده است از زیرکی و فراست مؤمن بپرهیزید. زیرا او با نور خدا می نگرد پس هر مؤمن فراستی دارد به اندازه ایمان و بینش و علم خود که بدان وسیله به نور خدا میبیند و آن فراستی که خدا به ائمه داده به اندازه همه فراستی است که در

بین مؤمنان پخش کرده است ( ابن بابویه، ۱۴۰۴ ق، ج ۲، ص ۲۱۶).

 

مخاطب

جوان ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی