مجموعه زندگانی چهارده معصوم(ع)-امام رضا(ع)  ( صص 21-20 ) شماره‌ی 3727

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

حمید بن مهران که یکی از امیران دربار مأمون بود به امام رضا الله گفت: ای پسر موسی تو از مرز و حریم خود تجاوز کردی خداوند باران را در وقت تقدیر شده اش فرستاده است و شما آن را مربوط به دعای خود و دلیل شکوه و عظمت خود در پیشگاه خدا جلوه دادی گویی همچون معجزه ابراهیم خلیل را آورده ای که پرندگان را به اذن خدا زنده کرده، اگر تو راست میگویی به این دوصورت شیری که بر مسند مأمون نقش بسته فرمان بده تا زنده شوند و سپس آنها را بر من مسلط ساز در این صورت معجزه ای برای تو ثبت خواهد شد نه بارانی که طبق معمول در وقتش میبارد. در این جا بود که امام رضا علیه السلام فریاد زد ای شیرها این شخص پلید را بگیرید. همان لحظه آن دو تصویر به دوشیر حقیقی تبدیل شدند و به حمید بن مهران حمله کرده و او را دریدند و هیچ چیزی از اوباقی نگذاشتند و حتی خون ناپاکش را لیسیدند، سپس آن دو شیر به امام رضا الله نگاه کردند و گفتند ای ولی خدا هر گونه فرمان بدهی اطاعت می شود. اگر فرمان دهی این شخص یعنی مأمون) را نیز بدریم.

متن

هلاکت گستاخ کینه توز

عظمت حادثه باریدن باران موجب ذلت و رسوایی بدخواهان و حسودان شد آنها به مأمون هشدار دادند که این حادثه عجیب موجب میشود که حضرت رضاعلیه السلام را در بین مردم محبوب تر شود و به دوست داران ایشان افزوده گردد و در نتیجه مقام خلافت از خاندان گرفته شود. گستاخی آن کوردلان کینه توز به جایی رسید که یکی از آنها به نام حمید بن مهران که یکی از امیران دربار مأمون بود به امام رضا الله گفت: ای پسر موسی تو از مرز و حریم خود تجاوز کردی خداوند باران را در وقت تقدیر شده اش فرستاده است و شما آن را مربوط به دعای خود و دلیل شکوه و عظمت خود در پیشگاه خدا جلوه دادی گویی همچون معجزه ابراهیم خلیل را آورده ای که پرندگان را به اذن خدا زنده کرده، اگر تو راست میگویی به این دوصورت شیری که بر مسند مأمون نقش بسته فرمان بده تا زنده شوند و سپس آنها را بر من مسلط ساز در این صورت معجزه ای برای تو ثبت خواهد شد نه بارانی که طبق معمول در وقتش میبارد.

 در این جا بود که امام رضا علیه السلام فریاد زد ای شیرها این شخص پلید را بگیرید. همان لحظه آن دو تصویر به دوشیر حقیقی تبدیل شدند و به حمید بن مهران حمله کرده و او را دریدند و هیچ چیزی از اوباقی نگذاشتند و حتی خون ناپاکش را لیسیدند، سپس آن دو شیر به امام رضا الله نگاه کردند و گفتند ای ولی خدا هر گونه فرمان بدهی اطاعت می شود. اگر فرمان دهی این شخص یعنی مأمون) را نیز بدریم.

مأمون با شنیدن این سخن بی هوش شد امام رضا علیه السلام به آن دو شیر فرمود: توقف کنید آنها توقف کردند و عرض کردند به ما چه فرمان میدهی امام رضا علیه السلام فرمود: به جایگاه خود برگردید. آنها به تصویر قبلی روی مسند و به همان صورت قبل بازگشتند.

مخاطب

کودک ، جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی