مشهد الرضا  ( صص 101-96 ) شماره‌ی 3742

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امامت امام > از نظر سياسی

خلاصه

صراحت در اظهار امامت.تشبیه خلیفه ظالم به ابوجهل. شجاعت در بیان حق . شجاعت در بیان حق .بهره گیری از فرصتهای موجود . جایز ندانستن کار برای طاغوت

متن

4- صراحت در اظهار امامت

صفوان بن یحیی می گوید پس از شهادت امام کاظم (ع) حضرت رضا (ع) به صراحت درباره امامت خود سخن گفت و ما از آشکار شدن این امر، بر جان ایشان ترسیدیم شخصی به آن حضرت عرض کرد شما امر بسیار مهمی را آشکار نمودید و ما ترس آن داریم که از ناحیه این طاغوت (هارون) به شما آسیبی برسد. حضرت امام رضا (ع) فرمودند او (هارون) هر چه می خواهد تلاش کند

ولی بر من راهی ندارد. ( اصول کافی ج ۱ صفحه ۴۸۷ ناسخ التواريخ، ج ۱، صفحه ۱۲۳، به نقل از کشف الغمه.) لِيَجْهَدْ جَهْدَهُ فَلَا سَبِيلَ لَهُ عَلَيَّ . "

تشبیه خلیفه ظالم به ابوجهل

یکی از دوستان امام رضا (ع) به نام محمد بن سنان می گوید: به آن حضرت عرض کردم شما بعد از پدرتان امامت خویش را آشکار ساختید، با این که از شمشیر هارون خون می چکد؟ ایشان در پاسخ فرمودند: سخنی از رسول خدا ال مرا بر این کار جرأت میدهد آن جا که فرمودند: اگر ابوجهل از سر من یک لا خه (تار) مو بگیرد، گواهی دهید که من پیامبر نیستم. سپس اضافه کردند: " و أَنَا أَقُولُ لَكُمْ إِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسَى شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّي لَسْتُ بِإِمام * اگر هارون از سر من یک لاخه (تار) مو بگیرد گواهی دهید که من امام نیستم. * (روضة الكافي، صفحه ۲۵۷، بحار، ج ۴۹، صفحه ۱۵)

۵- شجاعت در بیان حق

شخصی به نام علی بن ابی حمزه به حضرت امام رضا (ع) عرض کرد: از این که امامت خود را آشکار نموده ای از دستگاه هارون نمی ترسی؟ ایشان فرمودند: اگر بترسم آنها را یاری کرده ام. ابولهب رسول خدا ( ) را تهدید کرد، رسول خدا ( ) به او فرمودند: اگر از ناحیه تو خراشی به من برسد، من دروغگو هستم. من نیز به شما میگویم اگر از ناحیه هارون خراشی به من برسد من در ادعای امامت خویش دروغگو هستم ( مناقب آل ابیطالب، ج ۴، صفحه ۳۴۰، بحار، ج ۴۹، صفحه ۱۱۵)

بدین ترتیب می بینیم که حضرت امام رضا (ع) در موضع گیریهای خود مقابل هارون، ضمن این که کوچکترین عقب نشینی و نرمشی از خود نشان ندادند بلکه با شجاعت و شهامت و صراحت امامت خویش را مطرح نمودند و با تأکید بر اقتدای خویش به رسول خدا ( ) و تشبیه هارون به طاغوت های شناخته شده ای چون ابوجهل و ابولهب اذهان مردم را روشن کردند و نیز با خبر دادن از آینده که هارون نمیتواند به ایشان آسیبی برساند حقانیت خویش را اثبات نمودند و د و دلهای شیعیان را که در معرض القائات و شبهه ها و تردیدهای فراوان قرار داشتند به امامت خویش محکم و استوار کردند.

۶-۵- شجاعت در بیان حق

در دوران هارون یکی از فرماندهان دژخیم او بنام جلودي مأمور سركوب شورش یکی از علویان به نام محمد بن جعفر در مدینه شد و پس از غلبه بر او گردنش را زد و خانه علویان را غارت کرد هنگامی که با لشکر خود به خانه امام رضا (ع) هجوم آورد، آن حضرت همه زنان خانه را در اطاقی جای دادند و خود در جلو در آن اطاق ایستادند. آنگاه جلودی نزد امام رضا (ع) آمد و گفت: حتماً باید وارد این اطاق شوم و لباسهای زنان جز یک لباس را به غارت ببرم. امام رضا (ع) فرمودند: من خودم لباسها را از آنها میگیرم و به تو تحویل میدهم جلودی گفت نه باید من وارد اطاق شوم آن حضرت فرمودند: همین که گفتم من نمیگذارم وارد اطاق شوی سوگند به خدا خودم لباسهای آنان را میگیرم و به تو تحویل میدهم جلودی همچنان با غرور و بی شرمی اصرار می کرد و امام (ع) مانع میشدند. سرانجام جلودی چاره ای جز تسلیم در برابر پیشنهاد آن حضرت نیافت. امام رضا (ع) وارد اطاق شدند و لباسهای اضافی بانوان و زیور آلات و آنچه در خانه بود همه را آوردند و به جلودی تحویل دادند و او را از در خانه رد کردند.

بدین ترتیب، امام رضا (ع) با مقاومت و پایداری اش، نوامیس و حریم خود را حفظ کردند و از ورود جلودی ظالم به اطاق بانوان جلوگیری نمودند. جالب این که بعدها حضرت رضا ( علا با کمال بزرگواری با او برخورد کردند و هنگامی که در عصر خلافت مأمون گروهی از سرکردگان از جمله جلودی مورد غضب خلیفه قرار گرفتند و یک به یک گردن زده شدند آن گاه که جلودی را برای اعدام پیش آوردند آن حضرت به مأمون فرمودند: این شخص را ببخش و نکش مأمون گفت این همان کسی است که در مدینه به بانوان خاندان رسالت گستاخی کرد و آنچه داشتند همه را به غارت برد حضرت فرمودند با این حال از او بگذر. 

جلودی به گمان این که حضرت رضا (ع) از مأمون می خواهد که او را حتماً اعدام کند رو به خلیفه گفت ای امیر مؤمنان تو را به خدا و به حق خدمتی که به (پدرت) هارون الرشید کرده ام سوگند میدهم سخن این شخص را در مورد من نپذیر.

مأمون رو به امام رضا (ع) گفت: اینک او سوگند یاد کرد و ما هم سوگندش را اجرا میکنیم سپس به جلودی گفت نه به خدا سوگند سخن حضرت رضا (ع) را در مورد تو گوش نمیکنم آنگاه . به میر غضبها فرمان داد و آنها همان موقع جلودی را اعدام کردند. (عیون، ج ۲، صفحه ۱۶۱ و صفحه ۱۶۲، بحار، ج ۴۹ صفحه ۱۶۶ الکنی و الالقاب، ج ۲، صفحه ۱۳۶)

بهره گیری از فرصتهای موجود

سالهای اولیه امامت حضرت رضا (ع) از سویی با تبلیغات سرسام آور و شبهه های گروههای منحرفی چون واقفیه همراه بود و از سوی دیگر خفقان و اختناق حکومت هارون فرصتی به شیعیان در جهت مراجعه آسان و دسترسی به امام رضا ( علي ) و رفع شبهه ها نمی داد. با این وجود، آن حضرت همواره در صدد اثبات حقانیت اهل بیت (ع) و بیان معارف الهی بود.

با مرگ هارون در سال ۱۹۳ هـ . ق بی لیاقتی و عیاشی و هوس بازی امین و سپس جنگ او با برادرش مأمون باعث شد که در این مدت (حدود پنج سال) ایشان در مدینه از آزادی نسبی برخوردار باشند و به رفع مشکلات و نیازهای شیعیان مشغول شوند تربیت شاگردان بیان و تبیین اصول تشیع، ترویج معارف و احادیث خاندان نبوت مباحثه و مناظره با غیر مسلمانان و بر طرف کردن مشکلات زندگی مردم از جمله اموری بود که حضرت رضا (ع) در این مدت به آن پرداختند و به خوبی از فرصت به وجود آمده، بهره بردند.

جایز ندانستن کار برای طاغوت

حضرت امام رضا (ع) همواره بر باطل بودن خلافت عباسیان تأکید می فرمودند و کار برای دستگاه آنان را جایز نمی دانستند مگر آن که بدین طریق به امور شیعیان رسیدگی شود و هیچ کمکی به طاغوت نگردد.

یکی از شیعیان به نام حسن بن حسین انباری میگوید: برای حضرت رضا (ع) در نامه ای نوشتم که کارمند دولت عباسیان هستم (در دستگاه مأمون)، آنها فهمیده اند که من شیعه میباشم و مرا تهدید کرده اند.... آن حضرت در پاسخ نوشتند از خوف و خطری که متوجه تو شده با خبر شدم اگر یقین داری و میدانی که در این شغل، گرفتار ظلم نمیشوی و طبق دستور رسول خدا ( ) عمل میکنی و کمک و یاری تو به شیعیان میرسد و نسبت به رسیدگی به امور مؤمنان فقیر چنان همدردی و همدلی میکنی و کوشا هستی که همچون یکی از آن ها به شمار می آیی در این صورت به تو اجازه داده میشود و با این کارهای نیکت می توانی شومی و زشتی شرکت در دستگاه طاغوت را جبران کنی و گرنه هرگز حق استخدام در تشکیلات حاکمان ظالم را نداری. ( وسائل الشيعه، ج ۱۲، صفحه ۱۴۵ فروع کافی، ج ۵، صفحه ۱۱۱)

۹- تحریم ارتباط با دستگاه ظلم

حضرت امام رضا (ع) حتی در کوچکترین برخوردها و موضع گیری های خود، باطل بودن حکومت عباسیان و از جمله مأمون را عملاً یادآور می شدند و همگان را از کمک و تأیید دستگاه ظلم برحذر می داشتند.

دو نفر مسافر وارد خراسان شدند و خدمت حضرت رضا (ع) رسیدند تا حکم نمازشان را بپرسند که آیا نماز آنها در سفر دو رکعتی است یا چهار رکعتی؟ حضرت به یکی از آن دو فرمودند نماز تو دو رکعتی است و به دیگری فرمودند: نماز تو چهار رکعتی است. آن دو مسافر تعجب کردند که چرا امام (ع) میان آن دو فرق گذاشته اند. امام رضا (ع) فرمودند اما تو که نمازت دو رکعتی است؛ چون به سفر حلال آمده ای و هدفت دیدار و زیارت من است و در سفر حلال نماز چهار رکعتی به صورت دو رکعتی خوانده میشود ولی دیگری هدفش دیدار طاغوت بوده است. این باعث میشود که سفرش حرام شود و در سفر حرام نماز چهار رکعتی تغییری نمی کند. (وسائل الشيعه، ج ۵، صفحه ۵۱۰)

۱۰ - نصیحت سرزنش آمیز به مأمون

امام رضا ( ع ) هرگاه با مأمون خلوت میکردند او را بسیار موعظه و نصیحت میکردند و نیز وی را به خاطر کارهای زشت و ناروایش سرزنش مینمودند و از عذاب الهی هشدار میدادند مأمون اگرچه در ظاهر می پذیرفت ولی در باطن ناراحت و خشمگین می شد و در صدد انتقام بر می آمد. روزی امام رضا (ع) بر مأمون وارد شدند و دیدند که مأمون در حال وضو گرفتن است و غلامش بر دست او آب میریزد امام (ع) به او فرمودند: "لا تُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ أَحَداً" (اقتباس) از آیه آخر سوره کهف) * ای رئیس مؤمنان (ای خلیفه، هیچ کس را در عبادت خدا، شریک قرار مده. **

مأمون غلامش را رد کرد و خود به تنهایی وضویش را به پایان رساند. این تذکر صریح و نصیحت سرزنش آمیز امام (ع) برکینه و خشم درونی مأمون نسبت به آن حضرت افزود. (كشف الغمه، ج ۳، صفحه ۱۰۸)

۱۱ - معرفی خلافت به عنوان منصب الهی

هنگامی که مأمون در ابتدای مذاکرات میخواست خلافت را در ظاهر به امام رضا (ع) واگذار کند، آن حضرت با کمال صراحت و قاطعیت فرمودند: اگر خداوند خلافت را به تو سپرده تو حق نداری آن را به من واگذار کنی و اگر به تو نسپرده، چیزی که متعلق به تو نیست نمیتوانی به دیگری بدهی ( عیون، ج ۲، صفحه ۱۴۰) 

بدین ترتیب امام رضا (ع) مشخص نمودند که خلافت یک مقام و منصب الهی است که باید به افراد شایسته برسد و مأمون و امثال او حقی در آن ندارند.

۱۲ - تشبیه مأمون به فرعون

امام رضا (ع) پس از آن که بنا به مصلحت هایی و با اکراه و اجبار ولایت عهدی را پذیرفتند در یکی از گفتگوهای خویش با مأمون فرمودند: وَ قَدْ أَمَرَنِي اللهُ بِتَرْكِ الْاِعْتِرَاضِ عَلَيْكَ، وَإِظْهَارِ مَا أَظْهَرْتُهُ مِنَ الْعَمَلِ مِنْ تَحْتِ يَدِكَ، كَمَا أَمَرَ يُوسُفَ بِالْعَمَلِ تَحْتِ يَدِ فِرْعَوْنِ مِصْرٍ * خداوند به من امر کرده که متعرض تو نشوم و به خاطر مصلحت امت اسلام در زیر دست تو کار خود را آشکار سازم. چنان چه خداوند به یوسف (ع) فرمان داد که زیر دست فرعون کار کند. (عیون، ج ۲، صفحه ۱۷۲)

 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی