دیری نپایید که یک روز قبل از عید فطر مأمون به حضرت رضا (ع) پیغام داد: بسیار مناسب است فردا در مراسم عید بزرگ اسلامی شرکت نموده و برای برگزاری نماز عید به مصلی تشریف ببرید و با مردم نماز عید بگزارید.
حضرت رضا (ع) فرمودند: «به خلیفه بگویید مرا از این کار معاف بدارد چون برخلاف قرارداد ولایت عهدی حضرت بود.
مأمون دوباره مأمور فرستاد که این عمل یک عمل مذهبی و کاری است که از اجداد شما به ما رسیده و شما باید در برگزاری آن پیش قدم باشید.
حضرت در برابر اصرار و پافشاری زیاد مأمون متوجه نیرنگ خلیفه شد لذا حال که مأمون دست بردار نیست و همچنان اصرار دارد که آن حضرت به نماز عید فطر برود، فرمود: من در صورتی می روم که به شیوه پدران بزرگوار و اجداد عالی قدرم نماز عید را برگزار کنم.
مأمون هم که از طرح این نقشه هدفی خاص داشت با این شرط موافقت کرد. غافل از اینکه امام و یارانش خوب میدانستند دوران حکومت ظالمانه و غاصبانه بنی امیه و بنی عباس پرده هایی از ریا و تظاهر بر حقیقت اعمال و عبادات اسلامی کشیده و موجب شده مردم نتوانند چنان که باید نماز و نمازگزار را ببینند و از این عمل روحانی اسلامی به استفاده معنوی برسند.
به مردم ابلاغ شد که نماز فردای عید با حضور امام رضا (ع) برگزار می گردد. و از آغاز بامداد باید تمام بزرگان و رجال لشکری و کشوری و طبقات مختلف مردم در منزل ولی عهد اجتماع نمایند و در رکاب آن بزرگوار به مصلی بروند. طبقات مردم طبق معمول ایام عید لباسهای قیمتی پوشیده سوار بر اسبان و استران زرین پوش شده بودند، گویی به جای شرکت در یک فریضه واجب مذهبی به مهمانی مجللی می روند. همه اول صبح روز عید مهیا و در محل منزل حضرت رضا (ع) منتظر بیرون آمدن ولیعهد بودند.
اما حضرت پس از نماز صبح با غلامان خود برای برگزاری نماز عید آماده شد. عمامه ای به سر نهاد و گوشه ای از آن را آویخت قبای ساده ای پوشید و دامان را بالا زد بدون مرکب و سواری آنگاه با پای برهنه مهیای بیرون آمدن از منزل شد. غلامان حضرت نیز بدین سان خود را آماده ساخته و در خدمت آن حضرت روانه شدند.
مردمی که بیرون بودند چشمها به در دوخته و همگی انتظار میکشیدند تا چه موقع استر یا اسب مرکب مخصوص ولیعهد مسلمین از خانه خارج شود و حضرت با تشریفات رسمی روانه مصلی گردند ولی ناگهان صدای تکبیر و تهلیلی که از دهلیز خانه بلند شد همه را متوجه ساخت. حضرت در جلو و غلامان به دنبال آن حضرت تکبیر و تهلیل میگفتند به طوری که گویی در و دیوار نیز با آن حضرت همنوایی میکرد. همین که چشم جمعیت به حضرت افتاد که با پای برهنه و دیدگان اشکبار روانه مصلی است شور و هیجانی در میان مردم افتاده و همه را تحت تأثیر قرار داد.
مأموران کشوری و امرای لشکری خود را از مرکبها به زیر انداختند، و هرکس دنبال وسیله ای میگشت که هر چه زودتر بتواند بند موزه خود را پاره نموده، پابرهنه و پیاده دنبال آن حضرت روان گردد. مردم به یاد زمان پیغمبر اکرم (ص) و امیر المؤمنین (ع) افتادند و گویا رسول خدا (ص) را میدیدند که زنده شده و در میان اصحاب رو به مسجد می رود.
بدین ترتیب پرده های ریا و تظاهر دریده شده ابرهای تیره عوام فریبی برطرف گردید و حقیقت با تمام نورانیتش جلوه گر گردید. هر اندازه صدای جمعیت بلندتر می شد، گویی خود را به خدا نزدیک تر می دیدند کسی نبود که آن منظره را ببیند و شیفته و مجذوب آن همه حقیقت نشود. اشکهای شوق و خوف از خدا جاری بود. ناله های سوزان بندگانی که رو به مصلی با پای برهنه روان بودند تا اعماق هر دلی اثر می گذاشت. نفوذ روحانی علی بن موسی الرضا (ع) همه را منقلب ساخته بود.
مردم تازه فهمیدند که دست ظلم و جنایات بنی امیه و بنی عباس حتی بر حقایق و معنویات دین پرده ای ضخیم کشیده و بندگان خدا را از خدا دور داشته است. به همین جهت، مردم در دل به کسانی نفرین میکردند که این مردان حق را از حق خود محروم نموده و خود به ناحق بر مسند خلافت اسلامی تکیه زده بودند.
موج خروشان احساسات مردم در و دیوار مرو را می لرزانید. از همه جا جمعیت مانند سیل به دنبال علی بن موسی الرضا (ع) روان بود و دلها آکنده و سرشار از محبت آن حضرت شده بود این خبر به مأمون رسید که هنوز على بن موسى الرضا (ع) به مصلی نرسیده چنان شور و انقلابی در مردم پدید آورده و هیجانی به پا نموده که همه را متوجه خویش ساخته است و اگر او نماز را بدین گونه که شروع کرد به پایان رساند سیل احساسات مردم که علیه تو به جنبش درآمده اثری از تو و حکومت عباسیان باقی نخواهد گذاشت.
مأمون دست شیطنت و فریبکاری را از آستین به در کرد دستور داد حضرت را از میان راه برگردانند و پیغام فرستاد که شما زحمت به خود ندهید، هر کس قبلاً با مردم نماز می خوانده خودش برای نماز خواهد رفت حضرت در این حالت برای خنثی کردن توطئه خلیفه دستور داد استری را آوردند و از همان نیمه راه سوار شدند و مراجعت فرمودند.
امام رضا (ع) با همین کار نیمه تمام ثابت کردند که بر اثر مرور زمان، دست مرموز دشمنان هر چند ممکن است در پوشانیدن حقایق دینی تا حدی مؤثر باشد اما بالاخره ستم و ظلم پایانی دارد و موجب خواهد شد که در مدت کوتاهی پرده از امیال فریبکارانه آنان برداشته شود و مقاصد پلیدشان بر همگان هویدا گردد.