امام ولایت عهدی را می پذیرد و در هفتم رمضان سال ۲۰۱ قمری) با او به پیمان ولایت عهدی بیعت میکند و در این باره فرمانی مینویسد: امام ظاهراً به بازی ای که مأمون آغازگر آن بود وارد میشود امام با بینش و آگاهی ویژه امامت مکر را به مکر کننده باز میگرداند بازی را به زبان او به پایان میرساند این گونه که آن حضرت در برابر ابتکار مأمون اقداماتی از این نوع انجام می دهد:
امام در همان آغاز حرکت از مدینه جوی و محیطی از نارضایتی در این شهر پدید آورد و بدین سان به جامعه فهماند که یک توطئه در کار است، نه آنکه بنای تقدیم خلافت به صاحبانش باشد.
امام پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی را نمی پذیرد و این مسأله در جامعه پخش میشود و ترسیمی ناشناخته از مبارزات شیعه به جامعه ارائه می گردد که این یک جنگ قدرت نیست، بلکه مسأله مسأله | اصول و بنیادهاست و بدین ترتیب، نه تنها چهره شیعه زشت نمیشود بلکه مردم به درستی تفاوت این چهره با دیگران و نیز مرزهای میان مبارزات خاندان عباسی و خاندان علوی را در می یابند.
امام در دارالخلافه موضع منفی در پیش گرفت و در همان حال که نام ولیعهد داشت و قهراً از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار بود، چهره ای به خود می گرفت که گویی با دستگاه خلافت مخالف و به آن معترض است. و این چیزی است که درست با اهداف مأمون در تعارض قرار میگیرد.
امام با استفاده از تریبون دستگاه خلافت داعیه امامت شیعی را در سطح جهان اسلام مطرح میکند و آنچه را از سال یازده هجری تاکنون جز به تقیه گفته نشده آشکارا فریاد می زند. امام از هر فرصتی برای تماس با مردم بهره می جوید و چهره درست اسلام را به آنان می نمایاند. اوضاع تازه نهضتهای علوی و شیعی را دلگرم می کند و قدرت تازه ای میبخشد. مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خود منصرف سازد، بلکه حتی علی بن موسی (ع) مایه ایمان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است. به طوری دسته دسته گروه گروه دوستداران و فرزندان و نواده های خاندان نبوت و امامت از عراق و عربستان به سوی شهرهای ایران برای موعظه و آگاهی مردم سرازیر شدند و در اندک مدتی از شمال تا جنوب و از غرب تا شرق ایران در بین مردم قرار گرفتند و عده ای از آنان شهید یا رحلت نمودند. در مدینه و مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی نام علی بن موسی که توسط عمال حکومت با تهمت حرص به دنیا و عشق به مقام و منصب تبلیغ میشد از رونق افتاد بلکه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده و زبان ستایشگران پس از دهها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شد.
کوتاه سخن آنکه مأمون در این قمار بزرگ نه تنها چیزی به دست نیاورده که بسیاری چیزها از دست داده و در انتظار است که بقیه را نیز از دست بدهد.
امام هشتم با تدبیری الهی بر مأمون فائق آمد و او را در میدان نبرد سیاسی که خود به وجود آورده بود به طور کامل شکست داد و نه فقط تشیع ضعیف یا ریشه کن نشد بلکه حتی سال ۲۰۱ هجری یعنی سال ولایت عهدی آن حضرت، یکی از پربرکت ترین سالهای تاریخ تشیع شد و مأمون با آن همه زحمت از این حیله نتیجه ای عایدش نشد بلکه سیاست او به سیاستی بر ضد او بدل شد و تیری که با آن اعتبار و حیثیت امام علی بن موسی الرضا (ع) را هدف گرفته بود، خود او را آماج قرار داد. به طوری که بعد از گذشت مدتی کوتاه ناگزیر شد همه تدابیر گذشته خود را «كأن لم يكن شمرده و بالاخره همان شیوه ای را در پیش بگیرد که همه گذشتگان در پیش گرفته بودند، یعنی قتل.
چنین بود که امام با زهر مأمون به شهادت رسید تا گواهی باشد بر شکست همیشگی آنان که چشم دیدن حقیقت را ندارند و آنان را حربه ای جز تزویر و زور نیست.
سلام بر آن امام!
.... روزی که دیده به جهان گشود.
... روزی که نگاهش را از این سرا فرو بست.
.... و روزی که به رستاخیز برخواهد خاست.