هشتم امام علی ابن موسی الرضا  ( 207-208 ) شماره‌ی 3773

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > قبول ولايتعهدی با مصلحت

خلاصه

حضرت فرمود خدا کراهت و نارضایتی مرا میداند در این امر چونکه من مخیر شدم بین کشته شدن و بین قبول کردن ولیعهدی قبول اینکار را بر کشته شدنم مقدم داشتم و ای برایشان مگر نمیدانند که یوسف پیغمبر و رسول بود چون اجبار پیش آمد که ولایت عهدی عزیز مصر را قبول کند ناچار گفت: اجعلنى على خزائن الارض اني حفيظ عليم

متن

چرا ولیعهدی را قبولکرد ؟

حسن بن موسی گفت: که روایت کرده اند اصحاب ما از حضرت رضا که مردی بآن حضرت گفت : خدای شما را اصلاح کندچه شد که ولیعهدی را قبول کردید با اینکه شما به قبول ولایت عهدی حاضر نبودید ؟ نبی یا وصی ؟ مرد گفت بلکه نبی برتر از وصی است

حضرت فرمود ايها افضل مسلم او مشرك؟ مرد گفت نه بلکه مسلم برتر است ، حضرت فرمود: همانا عزیز مصر مشرك بود يوسف پیغمبر بود ، مأمون مسلمان است اما من وصی پیغمبرم یوسف از عزیز درخواست کرد هنگامیکه گفت: اجعلنى على خزائن الارض اني حفیظ علیم 

واما من مجبور شدم بر این کار الخ (عيون ج ۲ ص ۱۳۹ بحارج ۴۹ ص ۱۳۶)

محمد بن عرفه گفت بحضرت رضا عرض کردم که ای پسر رسول خدا چه باعث شد که شما ولیعهدی را قبول کرده و پذیرفتید؟

حضرت فرمود چه باعث و سبب شد که جدم امیر المؤمنين عليه السلام داخل در شورای شش نفری شد ( عیون ج۲ص۱۴۱)

ریان گفت: بر علی بن موسی الرضا عليه السلام وارد شدم و عرض کردم ای پسر رسول خدا مردم میگویند با تظاهر بزهد در دنیا ولیعهدی را قبول کرده اید؟

حضرت فرمود خدا کراهت و نارضایتی مرا میداند در این امر چونکه من مخیر شدم بین کشته شدن و بین قبول کردن ولیعهدی قبول اینکار را بر کشته شدنم مقدم داشتم و ای برایشان مگر نمیدانند که یوسف پیغمبر و رسول بود چون اجبار پیش آمد که ولایت عهدی عزیز مصر را قبول کند ناچار گفت: اجعلنى على خزائن الارض اني حفيظ عليم

همان ضرورت و اجبار يوسف مرا هم وادار کرد بپذیرفتن وليعهدى مأمون بعد از اینکه دیدم در آستانه ی هلاکت قرار گرفتم از روی نارضایتی و اکراه پذیرفتم من داخل در این امر شدم دخولی که از آن خارج میشوم بسوی خدای شکایت خویش را میبرم و از او یاری طلب میکنم (بحارج ۴۹ ص ۱۳۰)

وراق از علی از پدرش از هروی روایت کرده که او گفت: بخدا سوگند حضرت على بن موسى الرضا (ع) داخل در امر ولیعهدی از روی میل نشد او را از مدینه بكوفه با جبر و اکراه آوردند بعد از راه بصره وفارس جبراً بمر و آوردند (بحار ج ۴۹ ص ۱۴۰)

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی