بخش مناظرات
پس از پایان پاسخ حضرت رضائی بنامه ی محمد بن سنان بچند مناظره از مناظرات و پیکارهای علمی آنحضرت با علماء و دانشمندان ادیان ومذاهب مختلف شروع میکنیم و میگوئیم که ابو محمد جعفر بن علی بن احمد فقیه قمی بعد ایلاقی رضی الله عنه گفته است که گزارش داد ما را ابو الحسن بن محمد بن علی بن صدقه ی قمی که حدیث کرد ما را کسی که شنیده بود از حسن بن محمد نوفلی هاشمی که میگفت چون حضرت علی بن موسى الرضا بر مأمون وارد شد مأمون بيدرنك دستور داد که فضل بن سهل مجلس بزرك و باشکوهی تشکیل دهد و تمام دانشمندان مذاهب مختلف را جمع نماید مانند جائليق رأس الجالوت (جاثلیق از علمای نصاری و راس الجالوت از دانشمندان یهود میباشند) و بزرگان ستاره پرستان مانند عمران صابی و هر بز یا هرمز و پیروان زردشت و نسطاس رو می و دیگران از دانشمندان علم کلام تمامر افضل جمع کرد تا آنان سخنان علمی حضرت را گوش دهند و بشنوند و نیز حضرت حرفهای آنانرا گوش دهد سپس فضل بخلیفه گزارش داد که تمام دانشمندان را در یکجا گرد آوردم مأمون فرمانداد همه را بر من واردکن فضل آنها را بمحضر مأمون آورد و یکان یکان را معرفی کردپس از مراسم شناسائی و معارفه مأمون آنانرا تفقد و دلجوئی کرد و همه را مورد عنایت خاصه ی خود قرار داد و بآنان گفت شما را برای مهمی بزرگ احضار نموده ام دوست دارم با پسر عمویم مناظره و پیکار علمی کنید تمام شما فردا باید در ساعت معینی حاضر گردید و با وی وارد بحث علمی شوید آنان از ابراز علاقه و محبت خلیفه اظهار خوشنودی کردند سپس آمادگی خود را برای بحث اعلان داشتند و قول دادند فردادر ساعت مقرر حاضر شوند از کاخ سلطنتی بیرون شدند آنگاه مأمون بیاسر خادم دستور داد که برود از حضرت رضا دعوت کند برای مجلس فردا حسن بن محمد نوفلی میگوید که ما در محضر حضرت رضا مشغول صحبت بودیم که ناگاه یاسر خادم وارد شد سپس بحضرت رضا عرض کرد که امیر المؤمنین شما را سلام میرساند و میگوید برادرت بقربانت گروهی از ارباب دانش و کلام از مذاهب مختلفه نزد من آمده اندومن در نظر دارم مجلسی تشکیل دهم چنانچه مایل باشید برای مناظره و بحث علمی با آنها در این مجلس حاضر شوید و اگر هم مایل نیستید بخود زحمت ندهید ممکن است که من با آنان بمحضر شما شرفیاب شوم زیرا که شرفیابی بمحضر شما برای ما آسانست حضرت بیاسر فرمود سلام مرا بمأمون برسان و بگو که من منظور ترا از تشکیل این انجمن و محفل میدانم چیست؟ اگر خدا بخواهد فردا خواهم آمد نوفلی میگوید پس از رفتن یاسر حضرت رضا بسوی ما نگاهی کرد و فرمود : ای نوفلی تو از اهل عراق هستی و مردم عراق خوش فهم و با استعداد میباشند نظریه تو در این باره چیست نوفلی میگوید عرض کردم فدایت شوم غرض از تشکیل این مجلس این است که مأمون شما را آزمایش کند و دوست دارد مقام علمی شما را بداند اما شالوده ی این بنا غیر استوار و بی اساس است سوگند بخدای که بد بنائی است حضرت فرمود بنای او در این باب چیست ؟
نوفلی میگوید عرض کردم دانشمندان کلام و اصحاب بدعت بر خلاف علمای دیگرند زیرا که دانشمند انکار نمی کند مگر آنچه را که منکر است و در برابر برهان و دلیل تسلیم میباشد بر خلاف اصحاب كلام وشرك که اینطور نیستند که بمغالطه و سفسطه و جدل متوسل میشوند اگر بآنان بگوئی خدا یکیست میگویند آری درست است اما بچه دلیل باید برهان بیاورید
اگر بگوئی محمد (ص) رسول خداست میگویند ثابت کنید رسالتش را سپس مغالطه میکنند در حجت و دلیل آنقدر در گفته ی خود اسرار میکنند تا در نتیجه انسان دست از دلیل و برهانش بردارد قربانت گردم از مباحثه ی اینان صرف نظر کن امام بصرف شنیدن سخن نوفلی لبخندی به لبهایش نقش بست و سپس فرمود ای نوفلی تو میترسی که حجت و دلیل مرا بگیرند و برهانم را قطع کنند نوفلی عرض کرد نه بخدا هرگز نمیترسم من از خدا میخواهم و امیدوارم که ترا بر اینان پیروزی دهد انشاء الله حضرت فرمود میخواهی بدانی مامون کی از کار خویش پشیمان میشود عرض کردم آری فرمود : هنگامیکه مأمون بشنود که من برای اهل تورات از تورانشان دلیل آورده ام و با انجیلیان و مسیحیان با انجيل وارد بحث شده ام و با اهل زبور باز بور سخن گفتم و باستاره پرستان با لغت خود آنها که عبری باشد حرف زدم و با زردشتیان فارسی سخن گفتم و با رومیان رومی تکلم نمودم و برای اهل کلام دلیل و برهان کافی آوردم خلاصه با هر کسی که اهل کتاب است دلیل از کتاب خودش آوردم و با اهل هر کشور بزبان بین المللی همان کشور حجت کردم و دلائل همه را باطل نمودم و تمام در پیشگاه من سر تعظیم فرود آوردند و سخنانم را پذیرفتند اینجاست که مأمون چشمهایش را می مالد و از خواب بیدار میشود و میفهمد بر جایگاهی تکیه زده که شایستگی آن را نداشته و بی کفایتی خود را می یابد و از کرده ی خود و تشکیل این مجلس علمی پشیمان میشود ولا حول ولاقوة الا بالله العلى العظيم.