روزی امام کاظم در مسیر خود نزدیک منزل بشر رسید صدای آواز و موسیقی از درون منزلش به گوش می رسید. کنیزکی برای ریختن خاکروبه و آشغالهای منزل به در منزل آمده بود. امام الله رو به آن کنیز فرمود صاحب این منزل عبد است یا آزاد؟
کنیزک در جواب عرض کرد آقا او خود صاحب چندین عبد و نوکر است. این چه سؤالی است؟
حضرت فرمود: آری اگر بنده و عبد بود این گونه نبود و صدای آواز از خانه اش بر نمیخاست و علیه مولایش قیام نمی کرد. وقتی کنیز بازگشت مورد بازخواست قرار گرفت که چرا دیر کردی؟ وی ماجرا را بازگو کرد. بشر با شنیدن ماجرا با پای برهنه از خانه بیرون دوید و به دنبال امام حرکت کرد و سرانجام با یک مهاجرت حقیقی در جمع مهاجران الی الله قرار گرفت به همین سبب او را بشر حافی؛ یعنی بشر پابرهنه نامیدند و به این نام شهرت یافت. (گفتارهای معنوی شهید مطهری، ص ۲۶۱)
(صفحه62)
دیدار برادران ایمانی ابلیس و نقشه های او را در هم میکوبد: امام كاظم الله: «ليس شيء أنكى لإبليس وجنوده من زيارة الإخوان في الله بعضهم لبعض ؛ هیچ چیز به اندازه دیدار برادران از یکدیگر به خاطر خدا ابلیس و سپاه او را در هم نمی گوید.
(صفحه68)