زندانی شدن امام در سرخس
پیرو حدیث سلسلة الذهب که امام رضا در نیشابور برای مردم ایراد کردند جاسوسان امنیتی وقایع نیشابور را به مأمون گزارش کردند و افزودند که ابالحسن ادعای خدایی کرده و مردم را بندگان خویش دانسته است. مأمون با دیدن این پیام فوراً دستور داد تا با ورود کاروان به سرخس، امام را در منزلی محبوس و حق دیدار مردم با ایشان را سلب نمایند. با ورود کاروان به سرخس طبق خواسته مأمون، امام را در خانه ای محبوس کردند و محافظی تنومند بر ایشان گماشتند تا مردم با ایشان ملاقات نکنند.
اباصلت می گوید: برای دیدار امامه به آن منزل رفتم که با زندانبانی تنومند و قوی هیکل مواجه شدم و چون اجازه ورود و دیدار خواستم او گفت: اگر من رخصت دیدار دهم تو فرصت ملاقات با ایشان را پیدا نمیکنی اباصلت میگوید علت را پرسیدم و زندانبان گفت ایشان در شب و روز هزار رکعت نماز می گزارد و در یک ساعت اول روز پیش از زوال و در وقت زردی آفتاب نافله می گزارد و در این اوقات در جای خود نشسته است و با پروردگار خویش مناجات میکند. اباصلت میگوید از زندانبان خواستم از امام له زمانی را در بین این اوقات برای ملاقات با من اختصاص دهند. زندانیان رفت و از امام هطلب اذن گرفت. من به خدمت امام ه رفتم و ایشان در جایگاه نماز بودند. به ایشان عرض کردم: یابن رسول الله ﷺ! مردم از قول شما نقل میکنند که فرموده اید مردم بندگان ما هستند. امام فرمودند: اللهم فاطر السموات و الارض عالم الغيب والشهادة (خداوند آفریننده آسمانها و زمین است، دانای نهان و آشکار است). ای اباصلت تو شاهدی که من این مطلب را نگفتم و ابداً از پدران خود نشنیده ام تو دانایی بر ستم هایی که این امت به ما کرده اند و این حکایات و نقل های مردم نیز از همین قیبل ظلم هاست. ای عبدالسلام بنابر آنچه از ما حکایت میکنند اگر مردم آفریدگان ما باشند. پس ما از جانب چه کسی ایشان را دعوت میکنیم و بیعت میگیریم؟ آیا تو آنچه را که حق تعالی برای ما واجب گردانیده است از امامت و ولایت منکر هستی؟ گفتم: معاذ الله، بلکه من بر امامت و ولایت شما اقرار دارم. (۱)(عيون اخبار الرضا الله ، ج ۲، ص ۳۷۵؛ زندگانی امام رضا ، صص ۲۵۶ و ۲۵۷) امام رضا بعد از چند روز زندانی شدن در آن خانه، آزاد شدند.