سیره و شخصیت امام
(الف) شخصیت اخلاقی امام
۱- سخاوت امام
از اصول اخلاقی که در زندگی همه امامان فراوان دیده شده است جود و سخاوت است. سخاوت در مقابل بخل قرار دارد.
شاید بهترین تعریف درباره سخاوت بیان امام رضا باشد که فرمودند: «السخى ياكل من طعام الناس لياكلوا من طعامه و البخيل لا ياكل من طعام الناس لئلا ياكلوا من طعامه؛ انسان سخاوتمند از غذای دیگران میخورد تا از غذای او بخورند ولی انسان بخیل از غذای دیگران نمی خورد تا از غذای او نخورند.) (۱)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۰۲)
در بررسی سیره امام رضا ویژگی بذل و بخشش بسیار به چشم میخورد. ایشان بسیار صدقه پنهانی می دادند و اموال خویش را بین نیازمندان تقسیم مینمودند روایت شده که ایشان ثروت یک سال خود را در روز عرفه بین نیازمندان تقسیم کردند فردی به ایشان گفت این گونه بخشش ضرر است. حضرت فرمودند این گونه بخشش ضرر و زبان نیست بلکه غنیمت است، هرگز چیزی را که به وسیله آن طلب اجر و کرامت میکنید غرامت و ضرر به شمار نیاورید. (۲)(سیره معصومان،ص۱۵۰)
هر وقت سفره غذا برای امام ه پهن میکردند کاسه ای نزدیک ایشان قرار می دادند، ایشان مقداری از غذا را بر می داشتند و در آن کاسه می ریختند و به فقرا میدادند و می فرمودند: «خداوند می داند که همه مردم قدرت این را ندارند که بنده آزاد کنند بنابراین برای آنها راه دیگری قرار داده و آن غذا دادن به فقرا است.(۳)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص۹۷ چهارده معصوم ، ص ۱۰۶۵ )
۲- امام و احترام به کرامت انسان
حرمت نهادن به جایگاه والای انسان در سیره اولیای الهی جایگاه خاص دارد. و این جایگاه در سیره عملی امام رضا به خوبی نمایان است.
شبی کسی مهمان امام رضا بود و مشغول صحبت بودند که چراغ خراب و خاموش شد. آن مرد دست دراز کرد که چراغ را درست کند حضرت نگذاشت و خودش به اصلاح چراغ پرداخت، سپس فرمود: «ما قومی هستیم که از مهمان خودکار نمی کشیم.» (۴)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۰۲)
سیره اخلاقی امام رضا بر پایه «مردم داری» و «احترام به حقوق دیگران» استوار بود. امام مردم
414
را دارای ارزش انسانی میدانستند و از این دیدگاه با آنان برخورد میکردند. حتی در برخورد با غلامان و خادمان هرگز حاضر نبودند کرامت انسانی آنان را نادیده بگیرند و چیزی از حقوق آنان را فرو گذارند و حتی در ریزترین نکته ها این کرامت را پاس می داشتند.
یاسر خادم نقل میکند: «هرگاه امام خلوت میکردند تمامی کارگزاران و خدمتکاران خویش از صغیر و کبیر را جمع مینمودند و با هم به گفتگو می پرداختند. آنگاه که هنگام صرف غذا می شد، امام همه را از خادم و غلام و کارگزار، سر یک سفره می نشاندند و غذا می خوردند. (۱)(عيون اخبار الرضاعة ، ج ۲، باب ۴۰، ص ۳۶۳)
امام با آن همه گشاده دستی که به جای خود رو است - هرگز این صفت شایسته را برابر اسراف و تبذیر و ریخت و پاش نمیداند و از کوچکترین کوتاهی در این باره نمیگذرد. یاسر خادم در این باره می گوید: «روزی غلامان حضرت مشغول خوردن میوه بودند یکی از آنها میوه اش را نیم خورده رها کرد و آن را دور ریخت حضرت آن میوه نیم خورده را دیدند و برآشفتند و به غلامانشان فرمودند: سبحان الله! اگر از آن بی نیازید کسانی هستند که به آن نیاز دارند؛ آن را به کسی بدهید که نیازمنداست.()(بحارالانوار،ج۶۸ ،ص۱۵۷)
ابراهیم بن عباس میگوید هیچ نشنیدم و ندیدم کسی برتر از امام رضا باشد. بر هیچ کس به سخن خویش بی مهری و ستم روا نداشت سخن هیچ کس را نبرید هیچ نیازمندی را بی پاسخ نگذاشت پای خود در حضور هیچ کس دراز نکرد هرگز غلامان و وابستگان خویش را ناسزا نگفت، به گاه خنده، قهقهه نزد بر سفره غلامان و وابستگان خود مینشست بسیار در پنهان صدقه می داد و به دیگران کمک می کرد. (۳)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، باب ۴۴، ص ۴۳۲؛ بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۹۰)
اخلاق والای آن حضرت سرشار از بزرگواری و کرامت بود ایشان می فرمودند: «ما خاندان، عفو را از آل یعقوب، شکر را از آل داود و صبر را از آل ایوب به ارث برده ایم. (۴)(بحار الانوار، ج ۸۹، ص ۲۰۴)
امام و عیادت از بیماران
یکی از اخلاق پسندیده اسلامی عیادت از بیماران و به طور کلی دید و بازدید در میان مؤمنین است. در تاریخ زندگانی حضرت امام رضا وارد شده که آن حضرت همانند جد بزرگوارش پیامبر اسلام اگر چند روز یکی از دوستان و مؤمنین را نمی دید حالش را می پرسید، و اگر مطلع می شد که بیمار است به دیدار او می رفتند.
علی بن عبدالله، خیلی دوست داشت خدمت حضرت برسد و به حضورش سلام عرض کند، اما
415
هیبت و عظمت آن حضرت سبب می شد اقدام نکند یک بار امام رضا مختصر کسالتی داشتند و مردم به عیادت ایشان می رفتند به علی بن عبدالله گفتند اگر قصد دیدار و تشرف داری اکنون فرصت مناسبی است. وی به عیادت آن حضرت رفت امام رضا خیلی به او احترام و ملاطفت کردند و خوشحالش نمودند. چندی بعد علی بن عبدالله مریض شد و امام رضا به عیادت او رفتند و آن قدر نشستند تا افرادی که در خانه او برای عیادت آمده بودند خارج شدند آنگاه امام منزل او را ترک کردند. (۱)(مسند الامام الرضاء ، ج ۱، ص ۴۷)
یکی از روزها یک نفر از شیعیان آن حضرت بیمار شد و حضرت امام رضا برای دیدار او به خانه اش تشریف برده و حالش را پرسیدند. ایشان در همان چند لحظه آن بیمار را تسلی خاطر و موعظه و اندرز داده به او فرمودند مردم دو گروه هستند یکی با مرگ به راحتی و آسایش دست می یابد و دیگری با مرگش مردم را از شر خود راحت میکند؛ و تو اگر میخواهی از گروه اول باشی، ایمان به خدا و ولاینت را تجدید کن تا پس از مرگ در آسایش باشی آن مرد چنین کرد و پس از چند لحظه در محضر پر مهر و محبت حضرت امام رضا چشم از جهان فرو بست. (۲)(داستانهای بحار الانوار به نقل از ج ۴۹ بحار نقش رهبری حضرت امام رضا، ص ۵۵)
۴- برخورد امام با بزرگان اهل سنت
وقتی مأمون جلسات پرسش و پاسخ و مناظراتی را با حضور بزرگان و علمای اهل سنت و دیگر فرق بر پا می نمود امام ه با متانت و حوصله خاصی بدون این که به آنها توهین و عقایدشان را به استهزاء بگیرد با آنها به صورت منطقی به بحث می پرداختند و جوابشان را به استناد آیات قرآن و احکام الهی می دادند که طرفداران این فرق به اشتباهات خود در مسائل اعتقادی و کلامی و.... اعتراف می کردند. امام وقتی در یکی از مناظراتش با علی بن محمد بن جهم که از علمای اهل سنت بود، او را به اسم مورد خطاب قرار میدهد با این برخورد به او می فهماند که در اینجا دشمنی وجود ندارد. لذا بعد از این جریان این جهم توبه میکند و از سخنان خود ابراز پشیمانی نموده و عقاید خود را تصحیح می نماید. (۳)(الامالی،ص۸۹)
۵-توجه امام به حقوق کارگران
امام رضا در راستای دفاع از حقوق مردم توجه ویژه ای به حقوق کارگران و غلامان داشتند. سلیمان جعفری می گوید: برای انجام کاری خدمت على بن موسى الرضاء بودم. خواستم به منزل برگردم. امام فرمودند با من بیا و امشب نزد ما باش.... با آن حضرت رهسپار شدم تا وارد خانه شدند.
416
هنگام غروب آفتاب بود. غلامان در خانه به بنایی و بستن میخ آخور چهارپایان و کارهای دیگر مشغول بودند. با آنان مرد رنگین پوستی نیز کار میکرد که از جمله خدمتگزاران حضرت نبود. امام فرمودند: این مرد که با شما کار میکند کیست؟ گفتند به ما کمک میکند و مزدش را می دهیم. امام فرمودند: اجرتش را تعیین کرده اید؟ گفتند خیر هر چه به او بدهیم راضی است. امام شدیداً بر آشفتند. گفتم: فدایت شوم چرا خشمگین میشوید؟ فرمودند من بارها آنان را نهی کرده ام از این که کسی را پیش از آن که اجرتش را معین کنند به کارگیرند و ادامه دادند: هر کارگری بدون این که قبلاً مزد او را تعیین کرده باشی کاری برای تو انجام دهد اگر سه برابر آنچه مزدش است به او بپردازی، باز گمان میکند که از اجرت او کاسته ای و اگر پیش از انجام دادن کار مزدش را معین کنی و پس از آن پرداخت کنی، تو را به سبب وفای به عهد می ستاید و اگر اندکی زیادتر از مزدش را به او بدهی آن را بخششی از تومیداند.(۱)(اصول کافی، ج ۵، ص ۲۸۸)
هم چنین عبدالله بن صلت میگوید از یکی از مردم بلخ شنیدم که گفت: در مسافرت امام علی بن موسی الرضا به خراسان با او همراه بودم روزی همگان را بر سر سفره فراخواند و غلامان او از سیاه و غیر سیاه آمدند و بر سر سفره نشستند. به ایشان گفتم فدایت شوم! آیا بهتر نیست برای اینان سفره ای جداگانه گسترده شود؟ امام فرمودند: خاموش خدای همه یکی است و مادر و پدر یکی و پاداش هر کسی بسته به کردار او است. (۲)(اصول کافی، ج ۸، ص ۲۳۰ معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص ۲۴۹ )
این زمینه یاسر خادم میگوید: امام رضا به ما فرموده بودند اگر بالای سرتان ایستادم و شما را برای کاری طلب کردم و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذای شما تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ه ما را صدا می زدند و در پاسخ او میگفتند: به غذا خوردن مشغول هستند و آن حضرت می فرمودند بگذارید غذایشان تمام بشود. (۳)(اصول کافی، ج۶ ، ص ۲۸۹)
۶- توجه امام به نظافت و بهداشت
به روایت معمر بن خلاد در دورانی که حضرت در خراسان بودند پس از نماز صبح در مصلای خویش می نشستند و به ذکر می پرداختند تا خورشید طلوع کند. آنگاه پارچه ای می آوردند که در آن چند مسواک بود با یکایک آنها مسواک میکردند آنگاه برای حضرتش کندر می آوردند و ایشان آنها را می جویدند و پس از آن به تلاوت قرآن مشغول می شدند. (۴)(وسائل الشيعه، ج ۱، ص ۳۶۰)
نظم آن حضرت در این زمینه هم مشهور بود. مسواک دانی داشتند که پنج مسواک در آن بود و بر هر
417
یک نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود و هنگام هر نماز با یکی از آنها مسواک می زدند. (۱) (بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۳۷)وقتی در ثلث آخر شب برای نماز شب بر میخاستند پس از ذکر تسبیح و حمد و استغفار، مسواک می زدند؛ و این به خاطر آن است که یکی از مستحبات قبل از وضو مسواک هنگام سحر است. (۲)(سنن النبي، ص ۲۲۳ )
آن حضرت شیعیان را به آداب و سننی در روز جمعه فرا میخواندند از جمله شستشوی سر و صورت با خطمی ناخن گرفتن کوتاه کردن شارب (سبیل)، عطر زدن. (۳)(مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۱۴ )
۷- جود و بخشش امام
زمانی که امام رضا به خراسان آمدند مأمون به نام ایشان سکه زد. (۴)(تاریخ عرب، ص ۴۰۳؛ زندگی در حکومت عباسیان، ص ۶۸) وقتی این سکه ها در اختیار امام قرار گرفت ایشان از این سکه ها به مستمندان و فقرا و در راه ماندگان و شاعرانی که اهل بیت را می ستودند می بخشیدند.
روایت است که شخصی بر حضرت وارد شد و خطاب به ایشان عرض کرد: «یابن رسول الله ﷺ من از دوستداران شما و پدران شما هستم. خرج خود را در راه حج گم کردم و اکنون مالی برای بازگشت به وطن ندارم. عنایتی نمایید و مالی را به من بدهید که البته وقتی به موطن رسیدم، آن را از طرف شما صدقه خواهم داد حضرت از جای برخاستند و به اتاقی رفتند و بعد از دقایقی از پشت درب مرد مسافر را صدا زدند و از بالای درب مبلغ ۲۰۰ دینار به او دادند و به او فرمودند اکنون برو و لازم نیست از طرف من مالی را صدقه بدهی..... (۵)(سفينة البحار، ج ۱، صص ۴۱۸ و ۴۱۹)
ریان بن صلت میگوید: «هنگامی که قصد سفر به عراق را داشتم برای خدا حافظی نزد امام رضا رفتم در راه با خود گفتم از امام الله تقاضا میکنم تا یکی از لباسهایشان را به من ببخشند تا از آن برای خود کفنی تهیه کنم. مقداری پول نیز از ایشان میگیرم تا برای دخترانم انگشتر بسازم. اما زمانی که با امام وداع کردم از غم فراق گریستم و خواسته ام را بازگو نکردم؛ ولی امام با صدای رسا مرا مخاطب ساختند و فرمودند: ای ریان آیا دوست نداری چند در هم به تو بدهم تا برای دخترانت انگشتری بسازی؟ گفتم ای مولای من میخواستم اما غم فراق مانع از اظهار شد. آنگاه حضرت یک لباس و چند در هم به من مرحمت فرمودند. (۶)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، باب ۴۷، ص ۵۱۲)
۸- شرکت امام در مراسم تشییع جنازه دیگران
در تاریخ آمده است که حضرت رضا هنگامی که به شهر طوس رسیدند، به جنازه ای برخوردند که بر دوش عده ای از مردم حمل میشد آن حضرت فوراً از مرکب خود پیاده شده و گوشه ای از جنازه
418
را بر دوش شریفشان حمل کردند و سپس به اطراف آن جنازه رفته و هر طرف را چند لحظه برداشته و آنگاه مانند سایر تشییع کنندگان پشت جنازه حرکت کرده و تا کنار قبر آن میت ناشناس را تشییع نمودند. (۱)(مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۳۹۶؛ مسند الامام الرضاء ، ج ۱، ص ۲۰۷)
۹-تواضع و فروتنی امام
با ورود کاروان امام رضا به شهر نیشابور مردم سر از پا نمیشناختند و هر کس به یمن قدوم مبارک امام کاری در خور مقام والای امام انجام میداد تا در مدت اقامت امام در نیشابور خاطره خوبی از اهالی این دیار داشته باشند. روزی یکی از بزرگان نیشابور مهمانی بزرگی بر پا داشت. بر بلندی مجلس تختگاهی قرار دادند و بزرگان بر آن نشسته و تکیه کرده بودند. این از رسوم آن روزگاران بود که در مجالس بزرگان بر بلندی مجلس مینشستند و خادمان و کارگران و مردمان عادی در کنار وی می نشستند. آن گاه که امام رضا به مجلس وارد شدند راه را باز کردند تا امام ه به آن جایگاه بروند، اما ایشان بدون توجه به آن جایگاه به همراه خادمان و کارگران بر روی زمین نشستند. با این حرکت امام حاضران در جمع به تواضع و فروتنی امام اعتراف کردند و از آن روز به بعد چنین شد که شاه نشینان از درجه اعتبار و منزلت افتادند و همگان در مجالس در کنار یکدیگرمی نشستند.(۲)(تاریخ نیشابوری،ص۲۱۰)
ابو عباد در مورد ساده زیستی امام ه میگوید: «امام در تابستان بر حصیر و بوریا و در زمستان روی نمد می نشستند. پیراهن امام زبر و خشن بود مگر این که میخواستند به نزد مردم بروند که در آن وقت لباس سنگین و بهتری می پوشیدند. (۳)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۴۱۶ )
یکی از نکات بارز در اخلاق ائمه اطهار ، جنبه مردمی آنان میباشد؛ به طور مثال، حضرت امام رضا که میتوانستند در خانه برای خودشان حمام اختصاصی بسازند و یا لااقل هنگام رفتن به حمام عمومی مثل بسیاری از قدرتمندان دستور بدهند که آنجا را خلوت کنند. در نهایت تواضع و فروتنی مثل دیگران روزی به حمام عمومی تشریف بردند و مشغول استحمام شدند. لحظاتی بعد مردی غریب و ناشناس وارد حمام شد و به شستشوی خود مشغول گردید. او چون نمی توانست پشت خویش را کیسه کند نگاهی به اطراف حمام انداخت و چشمش به رخسار پر مهر و عطوفت امام هشتم له افتاد در حالی که امام را نمی شناخت گفت اگر ممکن است پشتم را کیسه بکشید؟
امام رضا با آن مقام و شخصیت معنوی که داشتند بدون هیچ گونه تکبری خواسته آن مرد ناشناس را بر آورد. در این میان افرادی وارد حمام شده و در حالی که با دیدن این صحنه شگفت زده
419
بودند بر آن حضرت با خطاب يابن رسول الله ﷺ سلام کردند مرد غریب که متوجه اشتباه خود شده بود، از جای برخواست و از حضرت معذرت خواهی کرد ولی حضرت به او امر کردند که بنشیند تا کارشان تمام بشود، و همین طور هم شد. (۱)(مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۳۶۲)
ب) شخصیت معنوی امام
ایشان بسیاری از روزها را روزه میگرفتند شبها کم میخوابیدند و بیشتر شب را به عبادت می پرداختند. سجده هایشان بسیار طولانی بود قرآن بسیار تلاوت میکردند به نماز اول وقت پایبند بودند.
۱- روزه امام
امام رضاء می فرماید: «همانا مردم مأمور به روزه داری شدند تا درد و ناگواری های گرسنگی و تشنگی را بشناسند و آنگاه استدلال کنند بر سختی های گرسنگی و تشنگی و فقر آخرت و هر آینه روزه دار باید به پیشگاه خداوند بنده ای خاشع و ذلیل و دارای خضوع و فروتنی باشد و خود و عمل خود را دارای اجر دانسته و بداند که اعمال و زحمت هایش به حساب می آید و نادیده گرفته نمی شوند. او در همه حال به آنچه که انجام میدهد از عبادات عارف باشد و بر آنچه که از گرسنگی و تشنگی به او می رسد صبر کند؛ و در آن هنگام با پرهیز از شهوات و هوای نفس مستوجب ثواب فراوان می شود. و روزه داران باید بشناسند شدت و اهمیت مشکلات فقرا و بیچارگان را تا رحمت آورند و مهربانی کنند بر فقرا و مساکین در دنیا پس حقوق آنان را ادا نمایند حقوقی که خداوند در اموالشان مقرر فرموده است.(۲)(وسائل الشیعه،ج۷ ،ص۴)
بنا بر روایاتی که نقل شده امام رضا بسیار روزه میگرفتند و روزه اول و نیمه و آخر هر ماه از وی ترک نمی شد. ایشان در این باره می فرمایند روزه داشتن در این سه روز اول و نیمه و آخر هر ماه مثل این است که انسان همیشه روزه است. هم چنین نقل شده در سفری که امام ه به خراسان می آمدند. ایشان به هر مکانی که میرسیدند مدت ده روز را اقامت میکردند که در این مدت، روزها را روزه می گرفتند و بعد از خواندن نماز مغرب افطار میکردند. (۳)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، باب ۴۴، ص ۴۲۷ و ص ۴۳۲ )
۲- زهد و تقوای امام
امام رضا در زهد و عبادت و پارسایی مانند اجداد طاهرینش از برجستگان بودند. ایشان بیشتر اوقات خود را در عبادت و مناجات با خداوند و گره گشایی از امور مردم میگذراندند. زندگی شخصی ایشان بسیار ساده و بی آلایش بود چه زمانی که در مدینه به سر میبردند و چه چند صباحی که در خراسان و در میان انبوهی از امکانات حکومتی بودند.
420
امام حتی زمانی که منصب ولیعهدی داشتند با همان زهد و پارسایی و ساده زیستی زندگی می کردند. محمد بن عباد میگوید: امام رضا در تابستان بر حصیر و در زمستان بر پلاس می نشست و جامه های خشن بر تن میکرد و تنها هنگامی که در جمع مردمان حضور می یافت جامه رسمی مردمان می پوشید. (۱)(عيون اخبار الرضاء ، ج۱ ، صص ۴۱۶)
شکایتی که یکی از کنیزان خانه از وضع رفاهی و معیشتی دارد گواه این حقیقت است. آن کنیز زمانی در خانه مأمون اندکی در خانه امام رضا و پس از آن در خانه عبدالله بن عباس بوده است، این سه دوره را چنین ترسیم میکند ما در سرای مأمون در بهشتی از خوردنی و آشامیدنی و عطر و دینار بسیار بودیم؛ پس از چندی مأمون مرا به حضرت رضا بخشید و چون به خانه او رفتم. همه آن رفاه و خوشی را که داشتم از دست دادم و من آرزو میکردم از خانه او به جایی دیگر روم، تا آن که مرا به عبدالله بن عباس بخشید و چون به سرای او رفتم چنان بود که گویا به بهشت در آمده ام. (۲)(عيون اخبار الرضاء ، ج ۲، صص ۴۱۷ و ۴۱۸)
۳- عبادت امام
رجاء ابن ابی ضحاک دستور داشت تا کوچک ترین رفتار امام را با دقت فراوان، زیر نظر بگیرد. (۳)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، باب ۴۴، ص ۴۲۱) او در سفر به سوی خراسان طبق دستور مأمون انجام وظیفه نمود و زمانی که مأمون جویای اخبار پیرامون امام شد، رجاء گفت: به خداوند سوگند مردی ندیدم که بیش از او از خدا پروا کند، بیش از او در همه اوقات به یاد خدا باشد و بیش از او از خدا بترسد. شب هنگام که به بستر می رفت بسیار قرآن تلاوت می کرد و چون بر آیه ای که در آن یادی از بهشت با دوزخ بود می گذشت، می گریست و از خداوند بهشت میخواست و از آتش جهنم به او پناه می جست. چون ثلث آخر شب فرا می رسید، از بستر بر می خاست و به تسبیح و تحمید و تهلیل و استغفار می پرداخت پس از آن مسواک می کرد و سپس به نماز شب می ایستاد. او نماز جعفر طیار را چهار رکعت به جای می آورد و این رکعت ها را در شمار رکعت های نماز شب می آورد.» (۴)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، باب ۴۴، ص ۴۲۱ نا ص ۴۳۰)
امام رضاء توجه زیادی به قرآن داشتند و هر سه روز یک بار قرآن را ختم میکردند و این در حالی بود که ایشان در این مورد فرمودند: «اگر میخواستم قرآن را در کمتر از سه روز ختم می کردم. اما من به هر آیه ای که می رسم در آن میاندیشم و در این امر درنگ مینمایم که درباره چه و به چه هنگام نازل شده و بدین سبب است که آن را در سه روز ختم می کنم.» (۵)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۹۰ تا ۹۴)
بر این اساس است که امام هر برتریی را به تقوا می داند و حتی به دیگران نیز حق می دهد که اگر
421
بتوانند بیش از او از تقوا بهره مند شوند از او برتر باشند چونان که در پاسخ مردی که سوگند یاد کرد او بهترین مردم است، فرمود: «ای مردا سوگند مخور برتر از من کسی است که بیشتر تقوای خدا داشته و در برابر او فرمانبردارتر باشد به خدا سوگند هنوز این آیه نسخ نشده است که برترین شما پرهیزگارترین شماست. (۱)(وسائل الشيعه، ج ۱۶، ص ۴۹۸؛ مسند الامام الرضاء ، ص ۴۸)
۴- نیایش امام با خداوند
طبق گزارش و روایت یاران امام رضا ایشان در بیشتر اوقات شبانه روز در حال مناجات و راز و نیاز با خداوند بودند. رجاء بن ابی ضحاک که مأمور شده بود تا امام رضا را از مدینه به مرو بیاورد، پیرامون زهد و تقوای امام میگوید: من از مدینه تا مرو همراه امام ه بودم به خدا سوگند کسی را در پرهیزگاری و کرامت و ذکر و شدت خوف از خداوند مانند ایشان ندیدم.» (۲)(عيون اخبار الرضاء ، ج ۲، باب ۲۴، ص ۴۲۱ )
ترجمه فارسی گوشه ای از مناجاتهای امام رضا با پروردگار بدین شرح میباشد:
بارالها! در پیشگاه تو ایستاده ام و دستهایم را بسوی تو بلند کرده ام آگاهم که در بندگی ات کوتاهی نموده و در فرمانبریت سستی کرده ام اگر راه حیا را می پیمودم از خواستن و دعا کردن می ترسیدم؛ ولی....
پروردگارم آن گاه که شنیدم گناهکاران را به درگاهت فرا میخوانی و آنان را به بخشش نیکو و ثواب وعده میدهی برای پیروی ندایت آمدم و به مهربانیهای مهربان ترین مهربانان پناه آوردم و به وسیله پیامبرت که او را بر اهل طاعتت برتری داده و اجابت و شفاعت را به او بخشیدی و به وسیله برترین زن و به فرزندانش که پیشوایان و جانشینان اویند و به تمامی فرشتگانی که به وسیله اینان به تو روی میکنند و در شفاعت نزد تو آنان را که خاصان درگاه تو هستند وسیله قرار می دهند به تو روی می آورم؛ پس بر ایشان درود فرست و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار و مرا از خاصان و دوستانت قرارده.(۳)(به نقل از: بحارالانوار)
ج) شخصیت علمی امام
۱- وضعیت فکری و فرهنگی دوران امام رضا
امام رضا به دنبال گامهایی که سایر معصومین با نقشهایی متفاوت و روش گوناگون از قبیل تقیه، جنبش و خیزش و فعالیتهای فرهنگی در جهت تکامل و تحکیم اهداف اسلام برداشتند، روش انقلاب فکری را برگزید. این حرکتی بود که تا حدودی از زمان امام محمد باقر ه آغاز شده، لیکن در دوران امام هشتم به اوج خود رسید و اهمیت فزاینده ای یافت.
422
موقعیتی که برای امام رضا به وجود آمد یک موقعیت استثنایی ویژه بود که برای هیچ یک از امامان معصوم پیش نیامد این موقعیت قرار گرفتن در منصب ولایتعهدی بود. هر چند ایفای این نقش حساس و اجرای این مسئولیت منوط و محدود به دوران ولایتعهدی نمی شد؛ زیرا امام رضا از همان آغاز امامت با برگزاری جلسات بحث و درس تربیت شاگردان سفر به مناطقی که افکار واندیشه های انحرافی در آن نفوذ شدیدتری داشت و مناظره با سران مکتبهای مختلف و ارتباط با علمای اسلام ایفای این نقش را در پیش گرفتند اما ولا یتعهدی فرصتی مغتنم بود که امام له توانستند در طی آن گام های مؤثرتری در جهت اهداف خود و در حقیقت احیای فرهنگ اسلام، یعنی مبارزه با عقاید باطل و منسوخ بردارد.
۲- امام پاسخگوی نیاز علمی مردم
اباصلت هروی از محمد بن اسحاق بن موسى بن جعفر نقل کرده است امام موسی بن جعفر فرمودند: برادرتان علی دانای خاندان پیامبر الله است. نیازها و پرسشهای دینی خود را از وی فراگیرید و آنچه را به شما تعلیم داد به خاطر بسپارید؛ چه این که بارها پدرم امام صادق ه به من فرمودند: دانای خاندان پیامبر در نسل توست و ای کاش من او را درک کرده، می دیدم. (۱)(اعلام الوری ص ۳۱۵ اثبات الهداة، ج ۶، ص ۲۸)
بعد از آمدن امام رضا به خراسان بزرگترین هدف مأمون از برگزاری مجالس مناظره، تخریب مقام علمی امام رضا بود که بر خلاف ایده مأمون امام با کوله باری از علم و دانش و با توکل بر خدا و توسل بر آیات قرآن پیروز این مناظرات میشدند و جواب قانع کننده و دندان شکن امام ، که با رویی خوش کلامی آمیخته با آرامش و متانت و دوستی و بدون گیج و سر در گم نمودن طرف مقابل همراه بود، تنها سکوت بزرگان و صاحب نظران را در مناظره به همراه داشت. (۲)(احتجاج،ج۲،ص۴۱۵)
اباصلت که در تمام مناظرات امام الله حاضر بود میگوید هیچ کس را از حضرت رضا داناتر ندیدم و هیچ دانشمندی آن حضرت را ندیده مگر این که به علم برتر او گواهی داده است.... دانایان ادیان مختلف به ضعف علمی خود و برتری امام اذعان و اعتراف داشتند.» (۳)(كشف الغمة، ج ۳، ص ۱۵۷)
۳-تسلط امام بر تمام زبانها و آگاهی ایشان از همه ادیان و مکاتب
امام ، علاوه بر این که برای پرسشنهای مختلف عالمان و بزرگان دیگر ادیان و مکاتب، پاسخی در خور و شایسته داشتند و بر آیات کریمه قرآن کریم تکیه کرده و استدلال مینمودند؛ با اهل تورات (یهودیان به توراتشان و با اهل انجیل (مسیحیان) به انجیلشان و با حاملان زبور به زبورشان و سرانجام با هر فرقه و گروهی با مبانی اعتقادی خودشان سخن میفرمودند و استدلال می کردند؛ و این از علم
423
سرشار و آگاهی امام نسبت به تمام ادیان و مکاتب» بود. (۱)(احتجاج،ج۲،ص۴۱۵)
یکی از نکاتی که در بررسی شخصیت علمی امام مورد توجه همگان قرار گرفته و آن را بازگو کرده اند، این است که امام رضا با هر گروهی به زبان خودشان سخن میگفت. بدرستی که امام ، شیواترین و داناترین مردم به هر زبان و فرهنگی بود و این جای شگفتی داشت.
اباصلت میگوید: وقتی از این ماجرا شگفت زده شدم تعجب خود را به امام اظهار نمودم امام له در پاسخ فرمودند: من حجت خدا بر مردم هستم چگونه میشود چنین فردی زبان آنان را درک نکند؟ مگر نشنیده ای که امیر المؤمنین علی الله فرمودند به ما فصل الخطاب لقب داده اند و آن چیزی نیست جز آشنایی با زبان دیگران .(۲)(عيون اخبار الرضائية، ج ۲، باب ۵۵، ص ۵۵۴)
یاسر خادم می گوید: «گروهی از غلامان و خدمتکاران حضرت صقلبی (۳)(صقلب،شهری در بلغارستان بود.) و رو می بودند و حجره ای نزدیک منزل امام داشتند. شبی از شبها حضرت شنید که به زبان صقلبی می گویند: ما در بلاد خود سالی یک بار خون میدادیم و اکنون در اینجا یک بار هم خون ندادیم فردای روز بعد، امام رضا برخی از اطباء را احضار نمود و به ایشان فرمودند از این غلامان خون بگیرید...... (۴)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، باب ۵۴، صص ۵۵۲ و ۵۵۳)
عمر و بن هداب نیز می گوید: «به امام رضا له عرض کردم که محمد بن فضل هاشمی می گوید که شما به همه زبانها و لغات واقف هستید. اکنون من برای این که به صحه این گفتار برسم شخصی هندی رومی، فارس و ترک را آورده ام تا شما با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. امام فرمودند: پس به آنچه دوست می دارند سخن بگویند و من با هر یک از آنها با زبان خودشان پاسخ خواهم داد. هداب می گوید: هر یک از آن افراد مسئله ای را با زبان و لغت خود پرسیدند و امام رضا با زبان و لغت خود آنان به ایشان پاسخ داد. مردم متحیر و شگفت زده شدند و همه آن افراد و خودم اعتراف کردیم که امام رضا له به همه زبانها واقفند و حتی از آنان فصیح تر سخن می گویند.» (۵)(بحارالانوار،ج۴۹،ص۷۴)
۴- عدالت امام در برابر صاحبان دیگر ادیان
یاسر خدمتگزار امام گوید: از نیشابور نامه ای به مأمون رسید به این مضمون که مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت کرده که ثروت باقی مانده او را میان فقرا و بینوایان تقسیم کنند؛ قاضی نیشابوری هم آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون به امام رضا گفت: ای سرور من در این موضوع چه می فرمایید؟ امام فرمودند زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمیکنند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد. (۶)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، ص ۱۸۴)
424
محمد بن زید رازی روایت میکند در خدمت امام رضا بودم در ایامی که مأمون او را به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از خوارج در حالی که در آستینش خنجری را پنهان کرده بود وارد شد و به دوستانش گفت به خدا سوگند! پیش این شخص که مدعی است فرزند پیامبر است، می روم و می پرسم چرا وارد بر طاغوت شده و در کنار طاغوت مینشیند اگر جواب داد هیچ و گرنه مردم را از دست او راحت میکنم نزد امام آمد و سؤالش را مطرح کرد. امام فرمودند: اگر جواب تو را بدهم آنچه در آستین داری نمایان میکنی؟ مرد با تعجب نگاهی به امام کرد و به آرامی خنجر را از زیر آستینش نمایان ساخت یاران امام اله خواستند تا آن مرد را به سزای عملش برسانند که امام مانع شدند و در نهان به آن مرد فرمودند: آیا به نظر تو اینان کافرند یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه این که اینان خود را موحد میدانند ولی آنان نه یکتا پرست بودند و نه خداشناس یوسف، پسر یعقوب پیامبر بود، او چگونه با طاغوتیان همنشین بود. در حالی که من اولاد پیامبر هستم و مأمون مرا به اکراه به این کار واداشته است.
آن شخص قانع شد و از کاری که میخواست انجام دهد منصرف گشت. آنگاه امام هایشان را بخشید و دستور دادند که او را تا دروازه شهر همراهی نمایند تا به موطنش برگردد. (۱)(مجموعه آثار دومین کنگره امام رضاء ، ج ۳، ص ۱۴۹)
د )شخصیت سیاسی امام
هارون به دلیل بحرانهایی که حکومتش با آن روبرو بود خود را رویاروی امام ه قرار نداد. ده سال از دوران امامت حضرت رضا با حکومت هارون همزمان بود در این ده سال موقعیت مناسبی برای مبارزه علنی و رسمی برای امام رضا پدید نیامد و بیشتر تلاش سیاسی امام ه به صورت پنهانی رهبری میشد اما در گوشه و کنار سرزمینهای مسلمانان جنبشها و قیامهای پیاپی شیعیان حکومت عباسی را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمی شده بود. امین نیز سرگرم درگیری با برادرش مأمون بود و خلافت به طور مستقیم و همه جانبه به امام رضا نپرداخت. امام در حالی که دیدارهایی پنهانی با مردم و شیعیان داشتند حقانیت اهل بیت و ظالم بودن دستگاه عباسی را افشا می کردند. اما با روی کار آمدن مأمون و دعوتی که او از امام رضا له به عمل آورد، هر چند در ابتدا امام به این سفر راضی نبودند اما بالاجبار سفر به خراسان را پذیرفتند که این پذیرش اهداف بزرگی را دنبال میکرد که مهمترین آن آشنایی مردم دیگر مناطق با خاندان اهل بیت بود. امام الله توسط مأموران امنیتی مأمون به خراسان هجرت نمودند و ایشان بی مهابا از این مأموران در هر شهر و روستا و دهی مجلس وعظ و گفتگو با مردم را بر پا مینمود و هدف از سفر خویش را بیان و چهره خلافت را رسوا می ساختند. (۲)(حیات سیاسی امام رضا)
425