طراح ولا يتعهدى
برخی از مورخان طرح اولیه مسئله واگذاری ولایتعهدی به امام رضا الله را از طرف فضل بن سهل، به خاطر تمایل او به خاندان اهل بیت ، می دانند؛ (۱)(بحار الانوار، ج ۱۲، صص ۱۳۰ و ۱۳۱ به نقل از اخبار خراسان ابو علی سلامی) اما طراح اولیه و اصلی این ماجرا، خود «مأمون» بود و این موضوع زمانی کلید خورد که مأمون در شرایط بحرانی درگیری با برادرش امین به سر می برد و کاملاً از بدست گرفتن خلافت نا امید شده بود به گفته بسیاری از مورخان و دانشمندان مأمون فردی زیرک کاردان و با هوش بود و آن زمانی که امین در پی عیاشی و خوشگذرانی بود، او در پی کسب علم و تقویت اندیشه اش بود. (۲)(مأثر الناقة في معالم الخلاقة ٫ قلقشندی، ج ۱، ص ۲۱۳، تاریخ الخلفاء، ص ۳۰۶)
وقتی از مأمون سؤال شد که آیا بیعت با علی بن موسی الرضا از تدبیر فضل بوده است؟ می گوید: چون امین از من خواست تا به نزد او بروم و من از رفتن امتناع کردم عیسی بن ماهان را برای دستگیری من مقید نمود تا غل و زنجیر بر گردن من نهد چون این خبر را شنیدم، هر ثمه بن اعین را به سوی او فرستادم ولی او شکست خورد و صاحب السریر نیز در خراسان قیام کرد. چون این گونه وقایع بر من رخ داد دیدم نه قوای مالی دارم و نه نیروی دفاعی قصد کردم که به امیر کابل پناهنده شوم. با خود اندیشیدم که امیر کابل کافر است و اگر امین مال زیادی به او دهد او مرا به امین می سپارد. پس راهی بهتر را نیافتم که از گناهان . خود به سوی خداوند توبه کنم و از خداوند استعانت جویم امر کردم که خانه را پاکیزه کنید، دو جامه سفید پوشیدم و چهار رکعت نماز گزاردم در آن چهار رکعت نماز، آنچه از قرآن حفظ داشتم، خواندم و به خدا پناه بردم و به نیت پاک با خدا معاهده محکمی کردم که اگر امر خلافت را به سوی من بکشاند و مرا از شر این امور سخت برهاند امر خلافت را در جایی قرار دهم که خدا قرار داده است. پس از این قلب من قوت گرفت و طاهر بن حسین را به سوی علی بن عيسى بن ماهان فرستادم و طاهر پیروز شد و .... خداوند عالم امر خلافت را به سوی من کشاند. پس چون خداوند و فا کرد به آنچه با او عهد کردم و فاکردم به آنچه با خداوند عهد نمودم و کسی را سزاوارتر به این امر از علی بن موسى الرضا ندیدم. امر خلافت را بدو واگذار کردم و او قبول نکرد مگر ولایتعهدی را که به او واگذار نمودم و این سبب نصب او به ولایتعهدی بود. (۳)(عیون اخبار الرضا ، ج ۲، باب ۴۰، ص ۳۴۲ تا ۳۴۵؛ بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۲۴ تا ص ۱۲۶)
(مؤلف: هر چند مأمون با ایده و منش خلفای ما قبل خویش در تضاد بود و راه آنان را اشتباه می خواند اما چیز مهمی که از آنها به ارث برده بود، مخفی نمودن برخی امور خطیر و حساس بود همان گونه که سفاح و منصور رموز کار خلافت را حتی به نزدیکترین اشخاص به خود نمیگفتند. مأمون نقشه های شومی در سر داشت که آگاهی دیگران از این نقشه ها ممکن بود خلافت او را بر باد دهد. او طراح و اجرا کننده نقشه هایش بود و این که گروهی از مورخان فضل را متمایل به خاندان اهل بیت می دانند.شاید بهکلی منتفی باشد چرا که امام با اعمال فضل بن سهل به سختی مخالفت داشتند. مأمون فضل بن سهل را به قتل رساند. زیرا اولاً فضل، مأمون را از وقایعی که در بغداد میگذشت و این که بغدادیان او را از خلافت خلع کرده بودند، مطلع نکرده بود و اوضاع بغداد را آرام گزارش کرد در ثانی بغدادیان فضل را مقصر اصلی به خلافت رسیدن مأمون و به ولایتعهدی رسیدن امام رضا می دانستند. از این رو فضل هم مهره سوخته ای بود که میبایست مأمون قبل رسیدن به بغداد برای جلب رضایتمندی عباسیان او را از سر راه بر دارد.)
(صص480)
ولا يتعهدى امام
مأمون در مرو برای اولین بار موضوع پذیرش خلافت و بعد از آن امر ولایتعهدی را با امام رضا در میان گذاشت که حضرت شدیداً از پذیرفتن آن ابا کردند. (۱)( تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری ج ۲ فصل دوم سیری در سیره ائمه اطهار ، صصص ۲۱۷ و ۲۱۸ و ۲۱۹)
ابوالفرج در مقاتل الطالبیین نوشته است که مأمون، فضل بن سهل و حسن بن سهل را فرستاد نزد حضرت رضا و این دو موضوع را مطرح کردند. حضرت امتناع کرد و قبول نکرد. گفتند: این قضیه اختیاری نیست ما مأموریت داریم که اگر امتناع کنی همین جا گردنت را بزنیم. باز هم حضرت قبول نکرد. بار دیگر خود مأمون با حضرت مذاکره کرد و باز تهدید به قتل کرد گفت: چرا قبول نمی کنی؟! مگر جدت علی بن ابی طالب در شورا شرکت نکرد؟! یعنی خواست بگوید که این با سنت شما خاندان منافات ندارد زیرا وقتی علی در شورا شرکت کرد و در امر انتخاب خلیفه دخالت نمود معنایش این بود که عجالتاً از حقی که از جانب خدا برای خودش قائل بود صرف نظر کرد و تسلیم اوضاع شد تا ببیند شرایط و اوضاع از نظر مردم چطور است؟ کار به او واگذار می شود یا نه؟ پس اگر شو را خلافت را به پدرت علی میداد قبول میکرد تو هم باید قبول کنی حضرت آخرش تحت عنوان تهدید به قتل که اگر قبول نکند کشته می شود قبول کرد. (۲)(به نقل از : مقاتل الطالبیین)
بعد از این که امام بالاجبار ولا يتعهدى مأمون را پذیرفتند روزی خاص، برای علنی نمودن این مهم اعلام گردید و از رجال سیاسی شخصیتهای علمی فرماندهان نظامی شاعران و.... دعوت شد تا در آن محفل حضور یابند. بعد از یک اجلاس کوچک که در آن فضل بن سهل امام را به عنوان ولا يتعهد به کارگزاران دولتی معرفی نمود مجلسی با شکوه ترتیب یافت که در آن جایگاه ویژه ای برای مأمون و حضرت رضا تعیین شده بود دعوت شدگان با لباسهای سبز رنگ و پرچم هایی در دست با نظم و ترتیبی خاص به تالار تشریفات وارد شدند. (۳)(الامام الرضا وليعهد مأمون، ص ۶۳ ) ریاست این اجلاس بر عهده یکی از وزیران مأمون به نام
(صص799)