نماز پرشکوه عید امام رضا که ناتمام رها شد!
پس از مجلس بیعت برای ولایتعهدی حضرت رضا که در روز ۵ رمضان سال ۲۰۳ رخ داد (۲۵) روز بعد روز عید فطر فرا رسید ) الائمة الاثنى عشر (هاشم معروف)، ص ۳۹۴( مأمون توسط شخصی برای امام رضا پیام داد که برای نماز عید آماده شود و آن را اقامه کن و خطبه آن را بخوان
امام رضا به مأمون پیام داد به شروطی که در مورد ولا يتعهدی بین من و تو بود آگاه هستی بنابراین مرا از خواندن نماز عید و خطبه که از شؤون حکومت است معاف بدار
مأمون میخواهم با انجام این کار احساسات مردم آرام گردد و آنها فضایل و کمالات تو را بشناسند.
حضرت رضا کراراً از مأمون خواست که مرا معاف بدار، ولی مأمون با اصرار و پافشاری میگفت باید نماز عید را شما اقامه کنی !!
سرانجام حضرت رضا به مأمون پیغام داد که اگر بنا است من نماز را بخوانم من مانند روش پیامبر الله و امیر مؤمنان نماز را می خوانم )نه مانند روش خلفا).
مأمون: «هرگونه میخواهی بخوان» آنگاه مأمون دستور داد تمام مردم صبح زود به در خانه امام رضا آمده و اجتماع کنند.
یاسر خادم میگوید سرداران و سپاهیان در خانه امام و اطراف آن اجتماع کردند مردم از بزرگ و کوچک و زن و مرد و کودک سر راه امام صف کشیدند عده ای در پشت بامها رفتند شکوه ملکوتی خاصی همه جا را فرا گرفت هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام رضا الله غسل نمود و عمامه سفیدی که از پنبه بود بر سر نهاد یک سرش را روی سینه و سر دیگرش را میان دو شانه انداخت و دامن به کمر زد و به همه پیروانش دستور داد چنان کنند.
سپس عصای پیکان داری را به دست گرفت و بیرون آمد، ما در پیشاپیش آن حضرت حرکت میکردیم او پابرهنه بود، وقتی که حرکت کرد و سر به سوی آسمان بلند کرد و چهار بار تکبیر گفت آنچنان تکبیرهای آن حضرت پر جذبه و ملکوتی بود که ما گمان کردیم آسمان و در و دیوار همه با او همآهنگ و همنوا می گویند:
اللهُ أَكْبَرُ ....
ارتشیان و کشوریان باشکوه ویژه ای صف در صف ایستاده بودند، امام رضا دم در خانه ایستاد و فرمود:
اللهُ أَكْبَرُ ، اللهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ اللهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا اللَّهُ أَكْبَر عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَبْلَانَا: ) از جمله آخر این تکبیرات بر می آید که امام برای نماز عید قربان حرکت می کرده است!(
همه جمعیت صدای خود را به این تکبیرها بلند کردند آنچنان آوای ملکوتی تکبیر در فضای ملکوتی محضر امام پیچید و اثر بخش بود که سراسر شهر «مرو» یکپارچه به گریه و شیون و فریاد تبدیل گردید هنگامی که سردمداران و رؤسا، دیدند امام رضا با کمال سادگی و با پای برهنه از خانه بیرون آمده از مرکبها پیاده شدند و پابرهنه گشتند و همراه امام حرکت نمودند، حضرت در هر ده قدمی می ایستاد و سه تکبیر میگفت، زمین و زمان با احساسات پرشوری در حالی که گویا اشک میریزند با غرش تکبیر همنوا شده بودند.
وضع آن صحنه عظیم ملکوتی را به مأمون گزارش دادند،فضل بن سهل ذوالریاستین نخست وزیر و رئیس ارتش در نزد مأمون بود، به مأمون گفت:
ای امیر مؤمنان! اگر امام رضا با این شکوه به مصلی برسد، مردم شیفته مقام او گردند و آنگاه برای مقام شما خطرناک خواهد شد صلاح این است که از او بخواهی تا بازگردد.»
مأمون، شخصی را نزد امام رضا فرستاد و توسط او درخواست بازگشت کرد.
امام رضا الله بی درنگ کفش خود را طلبید و سوار بر مرکب شد و بازگشت. (اصول کافی، ج ۱، ص ۴۸۹ و ۴۹۰ )
شیخ مفید (ره) در ارشاد می نویسد: مأمون برای حضرت رضا چنین پیام داد ما تو را زحمت دادیم و نمی خواهیم زحمت دیگری بر تو افزون گردد، کرم فرما و بازگرد و باید همان پیش نمازی که قبلاً) با آنها اقامه نماز میکرد نماز را اقامه کند.» امام بازگشت سر و صدا و فریاد و اختلاف مردم بلند شد و در آن روز نماز عید بدرستی انجام نشد. ( ترجمه ارشاد مفید، ج ۲، ص ۲۵۷)