پاسخ امام رضا به پرسشهای اعتراض آمیز
همانگونه که قبلاً یادآوری شد هرگز امام رضا به پذیرش ولایتعهدی راضی نبود بلکه بر اثر تهدید مأمون، به آن مجبور گردید.
ناخشنودی آن حضرت در حدی بود که میگفت: «خدایا اگر نجات من از آنچه در آن هستم به وسیله مرگ است، همین لحظه مرگ مرا برسان، آن حضرت همواره محزون و غمگین بود تا از دنیا رفت.» (بحار، ج ۴۹، ص ۱۴۰)
پس از ولایتعهدی ظاهری آن حضرت، عده ای به صورت سؤال و بعضی به صورت اعتراض از آن حضرت پرسیدند که چرا ولا يتعهدى مأمون را پذیرفته است؟ آن بزرگوار در پاسخ آنها گاهی می فرمود
عزیز مصر مشرک بود حضرت یوسف پیامبر خدا بود یوسف از عزیز مصر درخواست کرد که او را رئیس دارایی کشور کند در صورتی که مأمون مسلمان است و من نیز وصی هستم.»
زمانی میفرمود: خدا میداند که مرا بین قبول و قتل مجبور ساختند، قبول را بر قتل ترجیح دادم آیا یوسف پیامبر خدا نبود، او هنگام ضرورت رئیس دارایی کشور مصر گردید، اضطرار و اجبار مرا بر آن واداشت. (همان مدرک، ص ۱۳۹ - وسائل الشيعه، ج ۱۲، ص ۱۴۶ و ۱۴۷ )
و در عبارتی فرمود:
عَلَى إِنِّي مَا دَخَلْتُ فِي هَذَا الْأَمْرِ إِلَّا دُخولَ خَارِجِ مِنْهُ، فَإِلَى اللهِ الْمُشْتَكَى، وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ:
به علاوه من بر مسأله ولایتعهدی وارد نشدم مگر همچون کسی که در عین ورود بیرون از آن هستم (یعنی هیچ گونه دخالتی ندارم بلکه فقط نامی از ولایتعهدی است به سوی خدا شکایتم را می برم و او است محور یاری طلبان.
شخص دیگری به امام رضا عرض کرد: چه چیز موجب شد که ولایتعهدی مأمون را پذیرفتی؟ امام در پاسخ فرمود: «همان چیزی که موجب شد جدم امیر مؤمنان علی به شورای شش نفری عمر بن خطاب وارد گردید.»
از این پاسخها چند مطلب زیر به دست می آید:
۱- امام رضا از پذیرش ولایتعهدی ناراضی بود.
2- آن حضرت برای قبول آن مجبور گردید.
3- ولا يتعهدی آن حضرت ظاهری و اسم بی مسمی بود.
4- ولا يتعهدى او همچون ورود یوسف در دستگاه طاغوتی فراعنه مصر برای احقاق حق و دفاع از حقوق مستضعفین، از روی ضرورت بود.
5- ولایتعهدی آن حضرت همچون ورود امیر مؤمنان علی در شورای شش نفری عمر از روی اجبار و اتمام حجت بود.