ماهیت مناظرات امام
در تمام مجالس مناظره و بحث های فقهی، فلسفی و..... امام رضا با توسل بر کلام خدا و استفاده از آیات قرآن جواب بزرگان فرق و ادیان دیگر را میدادند و آنان را مغموم و سرافکنده می ساختند. امام در تمام مناظراتشان با توجه با کتب همان ادیان شناخت خداوند و مسئله توحید را طوری بیان می کردند که طرف های مقابل ایشان اذعان به راستی و درستی کلام ایشان می داشتند؛ آنجا بود که امام صاحبان افکار و عقاید مختلف را به حقانیت پیامبر اسلام ﷺ و خاندان اهل بیت ، معطوفمی ساختند.
شخصی به امام رضا عرض کرد: صفات خدا را برای ما بیان کن احضرت رضا تعدادی از صفات جلال و جمال الهی را بیان نمودند و فرمودند ذات پاک الهی در این اوصاف یکتا و بی همتا است. آن مرد عرض کرد پدر و مادرم به فدایت در نزد ما شخصی هست که ادعای دوستی با شما را دارد و معتقد است که همه این صفات الهی در وجود امام علی هست و او آفریدگار جهانیان است. امام رضا تا این سخن را شنید لرزه براندام مبارکشان نشست و فرمودند: سبحان الله ذات پاک الهی از همه این گفتار ظالمان و کافران پاک و پاکیزه است مگر امام علی اله مانند غذا خواران، غذا نمی خورد و مانند نوشندگان، آب نمینوشد و مانند ازدواج کنندگان ازدواج نمیکند و... با آن همه در محضر خدا نماز می خواند و نهایت تواضع و خشوع را از خود نشان می داد و در پیشگاه او راز و نیاز و گریه می نمود آیا کسی که دارای چنین او صافی باشد میتوان او را خدا نامید؟ اگر امام علیه خدا باشد، پس همه شماکه در این اوصاف با او شریک هستید خدا می باشید. (۱)(به نقل از کتاب سیره امام رضا)
مبارزه امام رضا با عقاید و فرقه های پوچ
الف) معتزله
معتزله به عنوان فرقه ای کلامی در اوایل قرن دوم هجری در عصر اموی ظهور یافت. رئیس این مكتب، واصل بن عطا بود که در بصره سکونت داشت این فرقه به دلیل گرایش عباسیان در اوایل حکومت خود، به ویژه مأمون که خود از عالمان آنها محسوب میشد و از مروجان این مشرب فکری بود از فعال ترین فرقه های کلامی این دوره بود که تا حد زیادی تحت تأثیر امامان شیعه نیز قرار گرفته بود. اصول و مبانی اعتقادات معتزله عبارتند از توحید صفاتی عدل معاد منزله بين المنزلتين واصل امر به معروف و نهی از منکر معتزله به اعتبار بعضی از اصول عقایدشان به نامهای مختلفی مانند اهل توحید، اصحاب عدل قدریه مفوضه و عدلیه نیز خوانده شدند. (۱) (الفرق بين الفرق، ص ۶۸ الملل و النحل، ج ۱، صص ۵۶ و ۵۷)
از میان گروه هایی که بیشترین مناظرات را با امام رضا الله داشتند معتزله بودند که می توان به افرادی چون سلیمان مروزی و یحیی بن ضحاک سمرقندی اشاره کرد؛ هم چنین در این میان مأمون از جمله کسانی بود که به نمایندگی از این مکتب در این مناظرات شرکت می جست. (۲)(نهضت کلامی در عصر امام رضاء ، ص ۲۵۳)
معتزله طرفدار توحید صفاتی و منکر توحید افعالی میباشند و در توحید صفاتی، فقط ذات حضرت حق را قدیم میدانند؛ یعنی صفات خداوند را در عین ذات او نمیدانند و معتقدند قدیم بودن خاص ترین صفات ذاتی اوست و میگویند حق تعالی صفات قدیم ندارد پس او عالم است، قادر است، زنده است به علم و قدرت و حیاتی که عین ذات اوست. (۳) (الملل و النحل، ج ۱، ص ۶۴)
در اخبار رسیده از امام رضا در باب توحید به احادیثی میرسیم که دلالت دارد بر این که صفات الهي، عين ذات خداوند متعال است و محال است صفات خداوند غیر از ذات او باشد.
حسین بن خالد میگوید شنیدم از حضرت رضا که چنین فرمود: خداوند همیشه عالم قادر حی، قدیم شنوا و بینا بوده است. راوی میگوید عرض کردم بعضی میگویند: خداوند همیشه با علم عالم بوده و با قدرت قادر بوده و با حیات زنده بوده و با قدم قدیم بوده و با شنوایی شنوا بوده و با بینایی، بینا بوده است. حضرت فرمود: هر کس چنین حرفی بزند و به آن معتقد باشد، در واقع به همراه خدا به خدایان دیگری قائل شده است و چنین شخصی از دوستان ما محسوب نمی شود. سپس فرمودند: خداوند همیشه به ذات خود عالم قادر حی قدیم شنوا و بینا بوده است. خداوند بالاتر و والاتر از آن است که مشرکین و تشبیه کنندگان می گویند.» (۴)(عیون اخبار الرضا، ج ۱، باب توحید، حدیث ۱۰)
معتزله در مورد گناهان کبیره معتقدند مرتکبان کبائر نه مؤمن اند و نه کافر بلکه فاسقند؛ زیرا فسق حد وسط میان ایمان و کفر است و اگر بدون تو به از دنیا بروند اهل دوزخند این نظریه به عنوان منزله بين المنزلتين شهرت یافت. (۱)(فرق و مذاهب کلامی ص ۲۵۳ ) هنگامی که قول معتزله نزد امام رضا مطرح شد که به اعتقاد آنها گناهان کبیره بخشوده نمیشود فرمود: قد نزل القرآن بخلاف قول المعتزله و ان ربك لذو مغفره للناس على ظلمهم. (۲)(من لا يحضره فقيه، ج ۲، ص ۱۸۰ سوره رعد آیه (۶) )
از دیگر معتقدات معتزله اعتقاد به مخلوق بودن یا حادث بودن قرآن است. این مسئله در مقطعی از عصر عباسیان، بحث اعتقادی سیاسی روز شده بود تا آن جا که برخی به دلیل مخالفت با آن محکوم به مرگ تبعید و زندان شدند و از این رویداد به محنت یاد شده است.
از جمله کسانی که به نمایندگی از این مکتب در مناظرات شرکت میجست مأمون عباسی بود. او چنان به درستی عقاید معتزلیان ایمان داشت که آن عقاید را برای رعایای خود اجباری قرار داد و برای امتحان مردم در این باره سؤالی مطرح کرد تا از هر کس بپرسند که آیا قرآن مخلوق است یا خیر، و هر کس منکر مخلوق بودن قرآن بود، مجازات کنند. (۳)(نهضت کلامی در عصر امام رضا ، ص ۲۵۳ )
از آنجا که این مکتب صفات خداوند را قدیم نمیداند بنابر این معتقد است، کلام الهی که از صفات خداوند است، قدیم نیست و حادث است. (۴)(الفرق بين الفرق، ص ۶۸)
یاسر خادم از امام رضا نقل کرده است: «خدا لعنت کند مرجئه را و لعنت کند ابو حنیفه را. قرآن کلام خداست و مخاوق نیست؛ به طوری که تکلم میشود و قرائت میشود. پس قرآن کلام و خبر و قصص است.» (۵)(تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۸)
از نتایج و فروع توحید عقیده به بداء است که قدرت الهی پروردگار را می رساند و از مسائل مورد اختلاف شیعه و سایر فرق اسلامی نیز میباشد امام رضا در این باب مناظره ای با سلیمان مروزی متکلم معتزلی خراسان دارد که معتقد بود کاری که خدا بر انجامش تصمیم گرفت، حتماً باید انجام شود و بر نخواهد گشت. حضرت با اشاره به این که چندین آیه مانند و ما يعمر من معمر ولا ينقص من عمره الافی کتاب (۶)( سوره فاطر، آیه ۱۱) بر مسئله بداء تأکید دارد خطاب به وی فرمود تو چگونه آن را باور نداری؟ سپس فرمود: ای سلیمان برخی از امور نزد خدای عز و جل مشروط است که از آنها آنچه را بخواهد در ایجاد مقدم می دارد و آنچه را بخواهد به تأخیر می اندازد و آنچه را بخواهد محو میکند تا وجود نیاید. سپس امام به نقل از امام علی علم را دو نوع میداند علمی که خداوند به ملائکه و رسولانش آموخته و علمی که در نزد خداست و احدی از آن خبر ندارد و از ناحیه این علم است که خداوند هر چه را بخواهد به تأخیر می اندازد و یا محو میکند و هر چه را بخواهد ثبت می کند. (۱)(من لا يحضره فقيه، ج ۱، ص ۳۸۱ و ۳۸۸ )
عصمت پیامبران یکی از مسائلی است که مورد تردید برخی از افراد است. امام هشتم درباره اشکالاتی که به نظر بعضی درباره عصمت انبیاء میرسید پاسخ میدادند بیشتر این سؤالات توسط مأمون يا توسط علی بن محمد بن جهم مطرح شده و امام ه به بهترین وجه به آن جواب داده اند. علی بن جهم که به عدم عصمت انبیاء اعتقاد داشت از امام درباره عصمت حضرت آدم سؤال می کند که معنای این آیه چیست و عصی آدم ربه فغوی. (۲)(سوره طه، آیه ۱۲۱ )
امام در پاسخ او می فرماید خداوند عز و جل آدم را حجت در زمینش و جانشین خود در بلادش قرار داده و او را برای بهشت نیافریده بود در حالی که معصیت آدم در بهشت بود، نه در زمین بهشت دار تکلیف نبود بلکه دار آزمایش بود تا تقدیرات امر الهی کامل شود. هنگامی که به زمین فرستاده شد و حجت و خلیفه الهی شد مقام عصمت پیدا کرد؛ آن گونه که خداوند می فرماید: ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران على العالمين (۳)(من لا يحضره فقیه، ج ۱، ص ۱۹۱ )
ب )متصوفه
اواخر قرون دوم هجری گروهی میان مسلمانها دیده شدند که ظواهر و حالات آنها شباهتی با مسلمانان نداشت و چون لباس پشمینه دهاتی خشنی میپوشیدند نام صوفی گرفتند. بعضی از آنها در نقاط دور از جمعیت صومعه ای برای خود ساخته در آنجا زندگی میکردند. برخی در مغازه ها
گوشه نشین شده و دسته ای در صحراها می گردیدند. (۴)( رساله قشيريه في علم التصوف، ص ۷) دکتر طه حسین درباره پیدایش تصوف در جامعه اسلامی مینویسد: «تصوف در آغاز به صورت ترک دنیا و زهدی بود که طرفداران آن زیاده روی کردند و رسول اکرم آن را ناروا شمرد. تصوف منحصر به اسلام نیست و در کیش مسیحی نیز شناخته شده است لیکن منصوفه اسلام برخود سپس بر مردم زیاده روی و ستم کردند و کار تصوف پس از شیوع نادانی و خفتگی به انواعی از حقه بازی و دروغ کشید و شری بسیار از آن به عموم رسید؛ شری که اگر پیشوایان اولیه تصوّف می دیدند، سخت از آن به تنگ می آمدند و آن را به شدت انکار می نمودند.» (۵)(آیینه اسلام، ج ۱، ص ۲۳۰)
برخی از عقاید صوفیه چنین است: اسقاط تکالیف هنگام رسیدن به مراحل بالا، رسیدن به مقام امامت از طریق ریاضت بی اعتباری عبادات اعتقاد به جبر ادعای علم غیب حرام دانستن دعا برای دفع قضا و بلا، مذمت غنی بودن و ترک دنیا. (۶)( تلبیس، ص ۱۳۹)
با تتبع در سیره پیامبر و ائمه می بینیم که نه خودشان منسوب به صوفی بوده اند و نه شیعیان را بدان نسبت می داده اند و با این جریان به شدت برخورد مینمودند و این طرز تفکر را منافی با قرآن کریم می دانستند. امام رضا نیز بر اساس چنین بینشی با آنها برخورد می نمودند، چنان که روایت کرده اند که: «عده ای از صوفیان در خراسان وارد محضر امام رضا شدند و بر آن حضرت اعتراض کردند و گفتند: امیرالمومنین مأمون امامت و ولایت را به تو داد و آن حق کسی است که غذای ساده بخورد و پشم بپوشد و بر الاغ سوار شود و به عیادت مریض رود ولی شما لباس فاخر پوشیده ای حضرت فرمودند: یوسف پیامبر غذای مرغوب و قبای دیباج مطلا می پوشید و بر مسند آل فرعون تکیه می کرد. وای بر شما از امام توقع عدالت و درستی است که راستگو بوده و به عدالت رفتار کند و چون و عده دهد وفا کند، خداوند که لباس و طعام را حرام نکرده است سپس حضرت آیه قل من حرم زينه الله التي أخرج لعباده و الطيبات من الرزق را خواندند.» (۱)(سفينة البحار، ج ۲، ص ۵۷ سوره اعراف آیه (۳۲))
هم چنین بزنطی از حضرت رضا روایت کرده است که فرمودند: هر کس در نزد او از صوفیه ذکر بشود و به زبان و دل انکارشان ننماید چنین کسی از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار کند، مانند آن کسی است که در راه خدا و در حضور رسول خدا با کفار جهاد کرده باشد. (۲)(اثني عشريه في الرد على صوفيه اسماعیلیان، ص ۳۲ سفینه البحار، ج ۲، ص ۵۷)
و در روایتی دیگر از حسین به سعید روایت شده است که گفته از حضرت رضا از حال صوفیه سوال کردم آن حضرت فرمودند کسی قائل به تصوف نمیشود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت و حماقت و لیکن اگر کسی خود را صوفی نامد تا از شر آنها در امان باشد بر او گناهی نیست به شرط آن
که از عقاید باطلشان چیزی نیاموزد. (۳)(اثنی عشريه في الرد على صوفيه اسماعیلیان، ص ۳۱ سفینه البحار، ج ۲،ص۵۸)
ج) مجبره
منظور از جبر ایمان به این مسئله است که هر خیر و شری کار خداوند است و خداوند آن را هم چنان که واقع می شود، مقدر فرموده است. نتیجه این عقیده ایمان به جبر است. در مکتب خلفا، به خصوص بنی امیه این عقیده را ایمان به قدر مینامند. (۴)(نقش ائمه در احیاء دین، ج ۱۳، ص ۷۴) این گروه معتقدند افعال بنده را قدرت ثابت نمی کند و می گویند: اگر چه انسان بر انجام کار قدرت دارد اما آن قدرت تأثیری ندارد و در واقع خداوند آفریننده اعمال بندگان است و انسان فقط کسب کننده اعمال است. (۵)(الملل و النحل، ج ۱، ص ۹۷) دیدگاه فوق در حالی است که شیعه به واسطه بيانات اهل بیت معتقد است انسان پدیدآورنده افعال خویش است، لیکن این افعال را با قدرتی که خداوند در او به ودیعت نهاده انجام میدهد و با همین قدرت هر فعلی پس از وجود انگیزه ها و منتفی شدن موانع آن از فاعل صادر میگردد و فاعل در حالت وقوع فعل مجبور نیست؛ زیرا قدرت او نسبت به دو طرف وجود و عدم مساوی است؛ به همین گونه درست نیست به صرف این که خداوند قدرت انجام دادن و ترک کاری را در انسان آفریده است فعل صادر شده از انسان را به او نسبت داد؛ زیرا قدرت بر انجام دادن فعل یا ترک آن سبب تام در ایجاد فعل نیست.
امام رضا در یکی از سخنان خویش پرده از افکار این گروه برداشته میفرمایند: «من زعم ان الله يفعل افعالنا ثم يعذبنا عليها فقد قال بالجبر... کسی که گمان میکند خداوند افعال ما را انجام می دهد. سپس به خاطر آنها ما را عذاب میکند او قائل به جبر است.» (۱)(من لا يحضره فقیه، ج ۱، ص ۱۱۴ ) آن گاه در سخنی دیگر، ضمن پاسخ به سوالات ابراهیم بن ابی محمود که در مورد مجبور بودن انسان در تمام افعالش پرسیده بود، به رد دیدگاه آنها پرداخته به شدت آنها را تخطئه می کند.
ابراهیم در این زمینه از حضرت سوال نمود: «آیا خداوند عز و جل، بندگانش را بر معاصی و گناهان اجبار می کند؟ امام رضا فرمودند نه بلکه آنها را مخیر میکند و به آنها مهلت می دهد تا توبه کنند. وقتی ابراهیم پرسید آیا خداوند بندگانش را به آنچه نمی توانند مکلف میکند؟ امام رضا فرمودند: چگونه ممکن است در حالی که خداوند می فرماید و ما ربك بظلام للعبيد (۲).(سوره فصلت، آیه ۴۶ )
از احمد بن ابی نصر بزنطی نقل شده است به حضرت رضا عرض کردم بعضی از شیعیان قائل به جبر و بعضی قائل به تفویض شده اند، حضرت فرمودند: خداوند می فرماید: فرزند آدم! این تو هستی که به مشیت و خواسته من میتوانی اراده کنی و به نیرو و قدرت من واجباتت را انجام میدهی.... هر آنچه نیکی به تو رسد از ماست و هر آنچه سختی به تو رسد از خودت است... من در مورد کارهایم مورد سؤال و بازخواست نیستم ولی از تو درباره کارهایت سؤال خواهد شد. (۳)(من لا يحضره فقیه، ج ۱، ص ۲۹۳)
د) مفوضه
مفوضه معتقدند: خداوند تدبیر قدرت قضا و قدر خود را از بندگانش برداشته و هیچ گونه دخالتی در اعمال آنها ندارد و انسانها در تقدیر و سرنوشت خود کاملاً اختیار دارند. (۴)(الملل والنحل، ج ۱، ص ۶۱) این تفکر به نوعی خلع قدرت از خداست و با توحید افعالی و فاعلیت واجب تعالی منافات دارد.
این گروه فرقه ای از قدریه بودند که به لحاظ ماهیتی با مفوضه از غلات تفاوت دارند. این در حالی است که شیعه با استناد به فرمایشهای اهل بیت معتقد است تمامی پدیده جهان از جمله افعال انسان ممکن الوجود بوده و نیاز به پدید آورنده و واجب الوجود دارند تا به آنها وجود دهد و چون يگانه واجب الوجود بالذات که تمامی موجودات در وجود خویش قائم به او هستند، خدای متعال است، پس تمامی پدیده های عالم اگر چه در سطحی پایین تر معلول علل قریب خویش تلقی می شوند اما در سطحی بالاتر همگی معلول واجب تعالی بوده عین ربط فقر نیاز و وابستگی به او هستند و علل قریب نیز هیچ گونه استقلالی از خود در ایجاد معلولاتشان نداشته و تنها نقش مجزا و معد بودن را بر عهده دارند و همین نقش نیز به تحقق از سوی آفریدگارشان به آنها اعطا شده است؛ و در واقع اراده واجب تعالی بر این تعلق گرفته که انسان با اختیار خودکارهایش را انجام دهد؛ پس اراده او با اراده انسان لغو نمیشود و اختیار انسان نیز به حال خود باقی است و انتساب افعال به انسان و خداوند قابل جمع است امام هشتم در پاسخ به سؤال حسن بن على الوشاء که درباره مفوضه پرسیده بود به رد این دیدگاه می پردازد و در سخنی دیگر می افزایند خدای تعالی با غلبه مورد عصیان و نافرمانی قرار نمی گیرد و فاعلیت خداوند و انسان در طول یکدیگر قرار دارند، نه در عرض هم. (۱)(نهاية الحكمة، ص ۳۰۲)
بندگانش را در ملک خویش به حال خود وا نمیگذارد او صاحب اختیار هر چیزی است که به تملک بندگانش درآورده است و قادر بر هر چیزی است که بندگانش را بر انجام آن توانایی داده است. (۲)(نهاية الحكمة، ص ۳۶۱)
زيد بن عمر بن معاويه نقل میکند در مرو به خدمت امام رضا رسیدم و از آن حضرت سؤال نمودم که از امام صادق روایتی برای ما نقل شده است که فرمود لاجبر و لا تفویض بل امر بین امرین معنای حدیث چیست؟
امام فرمودند: «کسی که گمان کند خداوند کارهای ما را انجام میدهد و سپس به خاطر آنها ما را عذاب میکند قائل به جبر شده است و کسی که گمان کند خداوند مسئله خلق و رزق و روزی دادن به مخلوقات را به ائمه واگذار نموده قائل به تفویض شده است و قائل به جبر کافر است و قائل به
تفویض مشرک.
پرسیدم: «پس امر بین الامرین یعنی چه؟
فرمودند: «یعنی راه باز است و آنچه را که خدا دستور داده انجام دهند و آنچه را نهی فرموده ترک کنند.
پرسیدم: «آیا در مورد اعمال بندگان مشیت و اراده خداوند ساری و جاری نیست؟
حضرت فرمودند: «اراده» و مشیت خداوند در مورد طاعات عبارت از دستور و ریاضت خداوند به آن و کمک نمودن بندگان در انجام آن و مشیت خداوند در مورد معاصی عبارت است از نهی و خشمگین نمودن از آن عمل و یاری نکردن بندگان در انجام آن می باشد. (۳) (عیون اخبار الرضاعة ، ج ۱، باب توحید، حدیث ۱۷)