وإذا تلاقيتم فتصافحوا بالتسليم و تهانوا النعمة في هذا اليوم وليبلغ الحاضر الغائب و الشاهد الباين ولبعد الغنى على الفقير و القوى على الضعيف، أمرني رسول الله و بذلك ..
سپاس و حمد مخصوص بخداوندی است که حمد و ثنا را مقرر داشت بدون اینکه بحمد حمد کنندگان و ستایش ستایش گذاران حاجتی داشته باشد ، یعنی این تقریر حمد وثوابها وفزايش نعمتها وسعادتها که در آن مترتب ساخت این نیز عنایتی خاص نسبت باین مخلوق ضعیف است و گرنه خدای را بحمد حامدین و نعت ناعتین چه حاجت است ، نعمت از او، زبان از او، نطق از او، بیان از او، و توانائی سخن راندن و سپاس نهادن نیز از او، و همه را روی بدرگاه الوهیت اوست، چه این کلمه را بر زبان یا در خیال بگذرانند یا نگذرانند، نعمت او میخورند ، و سپاس او را با لطبیعت چه ندانند با بدانند میگذارند .
خودنه زبان در دهان عارف و عامی حمد و ثنا میکند که موی بر اعضا
و لكن لا تفقهون تسبيحهم .
و خداوند مقرر گردانید این حمد را يك طریقی از طرق اعتراف به لاهوتیت و صمدانیت و ربانيت و فردانیت خودش و سببی برای مزید رحمت خودش ، و محجه برای طالب فضلش ، و مکمون و مقرر گردانید در باطنهای لفظ حمد و ثنا حقیقت اعتراف کردن بر اینکه خداوند است نعمت دهنده بر هرگونه حمد لفظی و اگرچه عظیم باشد .
و گواهی میدهم که جز او خدائی و خدای را شریکی نیست ، آنگونه شهادتی که از اخلاصی که بدل اندر منطوی است انتزاع شود ، و زبان گوینده دارد بآن عبارتی که از منشا صدق خفی است که خالق بدی مصور را که او را اسماء حسنی میباشد ، هیچ چیز مانندش نیست چه شیء از مشیت خداوند است ، و البته چیزی که خدای خود تکوین کرده چگونه مانند او تواند شد .
و گواهی میدهم که محمد بنده او و فرستاده او است ، او را بر تمامت اهم مقدم و در قدمت مسلم داشت، و این اقدمیت از روی علم خداوند تعالی بود که خود دانست و چنین کرد ، و او را از تشاکل و تماثل با ابناء جنس ممتاز ساخت ، و در امر کردن و نهی فرمودن از جانب خدای امین گردانید تا در سایر عوالم و مقام در تبلیغ اوامر و نواهی اقامت یابد، زیرا که خدای را ابصار ادراك نتوانست کرد ، و خواطر افکار حاوی آن نمی توانست گشت ، و غوامض ظنن در عالم اسرار خود متمثل نمیتوانست داشت ، لا إله إلا هو الملك الجبار .
راقم حروف گوید: در اینجا أمير المؤمنين الله دو مطلب بس عالی را باز مینماید: یکی اینکه اثباتی در مقام و منزلت پیغمبر میفرماید که از آن برتر نمی شود چه است و مظهریت تامه را ظاهر میسازد، زیرا که تمام امور هر دو عالم راجع بامرونهی امین بودن آنحضرت که اوامر و نواهی الهی را در هر عالمی مینماید برترین مقامات است و هیچ چیز از این بیرون نیست و ثالثی ندارد، و اثبات وجود صانع در همین است .
و چون فرمود : در سایر عوالم خدائی چنین کند ، معلوم میشود که تمام انبیاء عظام و تعلیم و اشارت و اجازت اوست چه تمام افاضات الهيئة بلا واسطه بصادر اول واز او بسایر ماسوی صورت میگیرد و تمام مراتب عرفان و توحید و حکم در این امر و نهی اندراج میگیرد ، و برای پیغمبر هیچ مقامی از این برتر متصور نمیشود ، اگر کسی نیز هر گونه امر و نهیی فرمایند منوط بأمر و نهی حضرت خاتم الأنبياء بحقایق این مطلب بگذرد عظمت این مقام را خواهد دانست .
دیگر اینکه أمير المؤمنين المدلل فرمود که خدای از حالت ترکیب و جسمیت بیرون است از این روی از انظار ظاهريه وابصار باطنيه توقع ادراکش محال است چه ممکن را از واجب چه علم و خبری است، و اگر خالق هم مرکب بود یا جسم داشت فاسد و فانی میگشت و بدیگری محتاج بود که مرکب وجسم نباشد تا واجب الوجود باشد و خالق واجب الوجود است ، و چون دست ممکن از دامان جلال و سلطان لا يزالش كوتاه و پيك خرد را باستان کبریایش راهی نیست، پس هر چه هست در مظهر او و از مظهر او و با مظهر و بسوی مظهر اوست و فاين تذهبون و إلى من تنظرون ، از اين است که فرمود: از تشاکل و تماثل بابناء جنس منفرد گردید .
و بیان این مطلب دقیق در طی این کتب عدیده مکر رشده است که این انوار واحده و أرواح مقدسه و أشباح منوره را بر حسب معنى امثال و اشباهی نیست ، اگر بر حسب مقتضيات امور عالم جلوه در صورت و مشابهت بعمرو و زید مینمایند دخل بعالم باطن ندارد، جبرئیل هم بصورت دحیه کلبی اندر میشد ، و خداوند تعالى عما يصفون هم دعوت شبانك را مقبول میداشت، این مطالب نسبت باين هياكل لاهوتيه قیاسی نیست چه اگر ایشان نیز در معنی و باطن با این نوع بشر یکسان بودند طی آن مراتب قرب و اتصال محال بود چه بهیچوجه راه مجانست با پاره عوالم ممکن نمیگشت وبكلمه نحن هو تنطق نمی شد.
و از این است که أمير المؤمنين الله بعد از این کلمه میفرماید : اعتراف به نبوت او را با اعتراف به لاهوتیت خویش مقرون ساخت و او را بتكرمه و کرامتی اختصاص داد که هيچيك از آفریدگان خود را باین منزلت پیوستگی نبخشید و در پوشید این مقام و منزلت را به خاصان و دوستان خود، چه او کسی را مخصوص بخود نمیخواند که دستخوش تغییر و تبدیل شود و کسی را بدوستی و خلت اختیار نمیکند که در و هم و گمان باشد.
و فرمان کرد که برای تکرمه و تکریم آنحضرت صلوات فرستند بر آنحضرت فريداً و للداعي إلى إجابته تطريقاً ، پس خداوند درود فرستاد و کرم و شرف و عظمت و فزونی جلالتی او را حاصل گشت که هرگز فنا وزوالی و در ابدیتش انقطاعی نیست
و خداوند تعالی بعد از پیغمبرش از میان آفریدگانش گروهی را برای خود اختصاص داد و بآنجا که خواست بلندی و رفعت منزلت و نمو مرتبت بخشید ، و ایشانرا مقرر کرد که بحضرت او داعی بحق و در قرون و از منه روزگار مردمان را بر راه ارشاد دلالت نمایند و این انوار ساطعه را پیش از تمامت مخلوق و آفریدگان بیافرید و زبان ایشان را بتحمید و شکر و تمجید پروردگار مجید گویا ساخت ، و ایشان را بر هر کسی که معترف بخدا و عبودیت باشد حجت خود گردانید و زبانهای ناگویا ولال را از برکت وجود ایشان بانواع لغات گویا گردانید تا برایشان، راست و مسلم و مؤثر شود
ناسخ التواريخ - دوران حضرت رضا الله که خداوند سبحان است آفریننده زمین و آسمان و ایشان را از مخلوق خودگواه ساخت
و آنچه را که خواست از امر خود در تولیت ایشان مقرر ساخت ، و ایشان را تراجم مشیت و لسانهای ارادت خود فرمود ، و اين أنوار ساطعه وأرواح لامعه بندگانی مطیع و فرمان پذیرانی منقاد هستند که هرگز بر حضرت کبریا بر سخن سبقت نجویند و بهرچه ایزد منان فرمان کند بجای گذارند، و بآنچه در پیش روی ایشان یا دنبال ایشان است دانا هستند، یعنی بر حال و آینده آگاهی دارند ، و جز در حق کسیکه خداوند از وی خوشنود است شفاعت نکنند، و ایشان از خشیت یزدان ترسان و ترساننده اند .
راقم حروف گوید: از این پیش باین معنی سبقت نگارش رفت که اگر حضرات معصومین و شفعاى يوم الدين صلوات الله عليهم أجمعين جز در حق کسانیکه خدای از ایشان راضی باشد شفاعت نکنند، پس برای شفاعت چه شأن و مرتبتی است و بیانات شافیه شد حالا هم گوئیم تواند شد بعد از آنکه بطوری که خود دانند و خواهند در حق مجرمی یا عاصی ترتیب مقدماتی دهند که موجب خوشنودی خدای از وی بشود آنوقت زبان دیگر شفاعت نمایند تا بارتقای مقامات عالیه نایل شود ، و در حقیقت درباره او دو گونه شفاعت کرده اند .
با لجمله میفرماید : این انوار ساطعه با حکام ایزدی حکم مینمایند و سنت سنیه یزدانی را دایر میگردانند ، وحدود الهيئه را محكم و استوار مینمایند ، وفروض یزدانی را ادا میکنند ، و مردمان را در حالت کری وکوری و بی خبری باقی نمیگذارند . و برای ایشان عقولی مقرر فرمود که با شواهد ایشان ممزوج و در هیاکل ایشان متفرق گشت ، و در نفوس ایشان محقق شد ، و حواس ایشان را با طاعت او باز داشت. و اسماع و نواظر و افکار و خواطر ایشان را بوجود عقول روشن و حجت خود را بدستیاری عقول برایشان ملزم نمود ، و بوجود عقول محجة خود را بايشان بنمود، و ایشان را بنطقىی عالی بآنچه در آن قیام دارد بحجت و آنچه باید ناطق گردانید ، و آنچه را باید پایشان روشن داشت تا هر کسی بعد از اقامت بینه و شواهد عقلیه و حسیه براه کفر وضلال رود از روی بیشنه هلاکت گیرد، و آنکسی که راه هدایت پیمود همچنان از طریق بیسته زندگی جاوید و دولت توحید یابد .
همانا خداوند شنوا و دانا و بينا وحاضر و ناظر است ، بدرستیکه خداوند تعالی برای گروه مؤمنان در این روز دو عید بزرگ را فراهم کرده است که هيچيك جز بأن يك قيام نجوید و رعايت هر دو موجب قوام هر دو میباشد یعنی یکی راجع به نبوت و بکی مخصوص با مامت، پس قبول یکی و انکار دیگری انکار هر دو خواهد بود و انكار امامت انکار نبوت و انکار نبوت انکار امامت و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند بدستیاری این دو عید سعید مورد نيويه و أخرويه شما اصلاح شود ، و شما را بنور يقين ومنهاج مستقیم و نعمتهای ظاهری و باطنی هدایت و دلالت نماید ، و بر شما گوار اگر داند.
پس روز جمعه را مجمعی و محفلی قرار داد تا از ماقبل آن مطهر و از ارجاس و انجاس سوء که از آن جمعه باین جمعه کسب نموده اید برشحات برکات این روز و افاضات آن شسته و پاک بگردید، و این روز تذکره مؤمنان و تبیان خشیت متقیان و رهبه ایست برای اهل طاعتش در ایام قبل از آن .
و این امر جز باینکه بآنچه امر شده است ارتکاب و از آنچه نهی شده است اجتناب و بخوع و رجوع بطاعت خودش در آنچه بر آن انگیزش داده و بآن تصویب فرموده اتمام نمیگیرد ، و توحید او جز با اعتراف بنبوت پیغمبرش مقبول و هیچ دینی جز بولایت آنکس که بولایت او امر فرموده پذیرفته نمی شود ، و اسباب طاعتش إلا بتمسك بعصم او وعصم أهل ولایتش که از این مشاغل انوار هدایت هستند منتظم نمی گردد .
پس خداوند تعالی نازل ساخت بر پیغمبر خودش در یوم الدوح چیزی را که آشکار ساخت بدستیاری آن ارادات خودش را در باره خلصای خودش و برگزیدگان خودش و امر فرمود او را باینکه آن امر را ابلاغ فرماید وكاملاً بأهل زيع كه مايل بباطل هستند و اهل نفاق بی اعتنا بماند، و خداوند ضامن شد که پیغمبر را از شر مردم منافق سست کیش بداندیش محفوظ بدارد، و این اشاره بآیه شریفه و يا أيتها الرسول بلغ ما أنزل إليك ، در باب ابلاغ ولايت أمير المؤمنين در غدیر خم تا آنجا که میفرماید : « والله يعصمك من الناس » میباشد چنانکه شرح و بسطش در این کتب مبارکه مکرر بنگارش آمده است .
بالجمله میفرماید: این روز و این امر خدائی در تعیین خلیفه و ولی کاشف جنایات اهل ريب و شك و ضماير أهل ارتداد گشت ، و آنچه در باطن کامن داشتند ظاهر گردید، و از این کلام آشکار شد که هر کس ولایت آنحضرت را در مقام انکار برآمد مبتلای بارتداد و در حکم منکر توحید و نبوت و انگیزش و معاد یوم التناد میباشد .
و جز این نیست، زیرا که از نخست فرموده است که خداوند تعالی اعتراف بربوبیتش را با اعتراف به نبوت خاتم الأنبياء مقرون و نبوت وولایت لازم و ملزوم همدیگر هستند، و اقرار بیکی دون دیگری مفید نیست ، پس هر کس منکر ولایت أمير المؤمنين الله وقضيه يوم الغدیر باشد انکار نبوت را کرده و منکر نبوت و ولایت منکر ربوبیت ولاهوتيت است ، والبته هر کس صاحب این عقیدت باشد مرتد و حکم مرند مبین و معلوم است.
بالجمله میفرماید: این طوق جلیل برگردن مؤمن، و این پای بند شریعت برپای منافق استوار شد ، پاره در ورطه جهالت بماندند ، و بعضی بر طریقت حق ثابت گردیدند، و در این امتحان که از آفتاب ولایت مطلقه نمایشی گرفت بر جهالت منافق و حمیت مارق و بیرون شدگان از دین بیفزود ، و از کمال بغض وحسد لب بدندان گزیدند و سواعد خود را بفشار آوردند، بعضی که مقام انسانیت و ناطقیت داشتند نطق نمودند ، و بعضی چون درندگان و پرندگان نهیق و نعیق بر آوردند و بحق یا بناحق سخنی برشته بیان در کشیدند
آنانکه از عقال شریعت بیرون تاخته بودند بهمان حال نفاق و شقاق خود بزیستند و از حمیت و عصبیت خود روی برنتافتند و گروهی که حالت نفاق داشتند بزبان ظاهراً اقرار کردند اما از حقایق ایمان برکنار بودند ، و بعضی صدق لسان وصدق ایمان را تو امان و در ظاهر و آشکار اذعان آوردند ، پس خداوند دین خودش را کامل و چشم پیغمبرش را و مؤمنین و متابعین را روشن ساخت، و این اشاره بآیه شریفه غدیریه است « اليوم أكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام ديناً .
و از اینجا معلوم شد که بدون قبول ولایت و خلافت أمير المؤمنين الدين اسلام را رتبت کمال و نعمت یزدانی را مقام اتمام و بدون آن دین اسلام مرضی حضرت خداوند سبحان نیست ، پس هر کس قائل و مذعن باین امر نباشد از حلیه اسلام خارج است ، و اگر در ظاهر باشد دارای دین کامل و نعمت نام و اسلام مرضي إلهي نخواهد بود.
و چون چنین باشد از همه بی نصیب است و جلالت قدر و عظمت و قدرت و نهایت معنویت و حقانيت واستيلاى أمير المؤمنين الله وكمال صحت امر ولایت و اطمینان او بخداوند تعالی و رسول خدا بدرجه خالی از تردید و تأمل است که خود آن حضرت در حضور چنان جماعت باین وضوح در تقریر و تصحیح این امر وستایش موافق و نکوهش منافق ومخالف تصريح وتلويح ميفرماید، و بعد از آن در روی ایشان میفرماید که شما خود در آن محضر شرافت مخبر بعضی حاضر و شاهد و بعضی بعضی دیگر که حضور نداشتند مبلغ بوديد ، وتمت كلمة الله الحسنى على الصابرين .
و خداوند فرعون و هامان و قارون و لشکریان او را و آنچه را بنیان نهادند و برافراختند و آثار کفر وضلالی را که نمایان کردند بدمار وهلاك و تباهي تباه و سرنگون ساخت ، و از این گروه گمراهان جماعتی بجای ماندند که در فساد و تباهی امر جهانیان هیچ مبالاتی و باکی ندارند ، و خداوند بدست قدرت این جماعت را در دیار ضلالت آثار خودشان بدستیاری شداید بلیات دچار و آثار و معالم جهل شعار ایشان را از بیخ و بن براندازد، و درون ایشان از آتش حسرت انباشته و قلوب ایشان از تخم ضجرت کاشته آید و بآنجا که باید و بسط فهم مینماید پیوسته دارد .
و مردمان بی دانش و بی فهم و فراست و دیانت را با حالت سرافرازی و کشیدگی گردن در دین خدای ممکن فرماید تا آنچه در درون دارند بیرون آورند، و دین خدای را دیگرگون و احکامش را دیگرسان سازند ، وزود است که نصر و یاری خدای در هنگامی که باید فرود آید و دشمن دین خدای را در رباید، و خداوند لطیف و خبیر است ، و در کمتر از آنچه شما بشنیدید کفایت است و بلاغ بالغ است .
پس این دین و این امر که خدای شما را برای آن خواست و آماده ساخت و مقصود و مشروع گردانید روی آورید ، و این نهج قویم و طریق مستقیم را در سپارید و بدیگر راهها اندر مشوید تا اسباب آن شود که از طریق خدائی پراکنده گردید بدرستیکه این روزی عظیم الشان است ، فرج و گشایش در این روز پدید شد یعنی اصل فرج و معنی گشایش که خیر دنیا و عقبی را جامع است این روز وکیفیات و تدارکات وتقريرات و ترتیبات این روز است، پس بر حسب حقیقت آنچه مطلوب و مقصود و مقام کمالیت و تمامیت و رضای خدای را متضمن بود این روز است .
در این روز فرج واقع شد و درجات عالیه مرتفع گشت و حجج خداوند عز وجل و طرق سبحانی روشن افتاد، و این روز ايضاح وافصاح از مقام صراح و روز کمال دین ويوم عهد معهود و يوم شاهد و مشهود و يوم تبیان و ظاهر شدن عقود است از نفاق وجحود و یوم بیان و روشن گردیدن حقایق ایمان ، و يوم دخر و خواری شیطان ، و يوم برهان است .
هذا يوم الفصل الذي كنتم توعدون این است روزی که در میان حق و باطل امتیاز داده میشود این است روز ملا الا علی که از آن اعراض داشتید ، این است روز ارشاد ، این است روز محنت و آزمایش عباد ، و این است روزی که دلالت بر رواد میشود ، این است روز آشکار کردن پوشیده های در سینه ها و مضمرات امور ، این است روز نصوص براهل خصوص، این است روز شیث، این است روز إدريس ، اينست روز یوشع بن نون ، این است روز شمعون ، این است روز امین و مأمون ، اینست روز اظهار پوشیده و نگاهداشته شده از مکنون، این است روزی که سرایر آشکار و ضمایر نمودار آید .
و أمير المؤمنين الله همچنان هذا يوم هذا يوم ميفرمود يعنى هذا يوم فلان و هذا يوم فلان .
راقم حروف گوید: اگر بد قایق و حقایق این کلام بنگرند تمام احوال و اهوال و امورات قیامت در این روز موجود است چه هیچ چیز را فروگذاشت نفرموده است که در آثار و علامات قیامت وارد است جز اینکه در اینجا یاد فرموده است بلکه این روز عظیم الشأن دارای تمام مراتب دنیا و آخرت و عمل و مکافات است ، و جمع میان شؤنات هر دو عالم را فرموده است، و انبیای عظام را گروگان این روز داشته وعهود و عقود و ایمان و کفر و توحید و اقرار به نبوت و امامت و ولایت و حقایق ایمان و اسلام وكشف ضمایر و سرا پرودفاین وضغ این و خواری شیطانی، و عواید سبحانی و اسرار قلوب ومضمرات أمور ووفاق و نفاق و غیر از آن را باین روز محول ساخته است (قیامت صغری سهل است گرخانمش قیامت کبری بعید نیست ) .
چه خوب است مردمان فهیم بصير عليم با نظر دور بین حق شناسی حقیقت شکاف در اسرار این حدیث مبارک بگذرند تا بر آنچه باید پی برند و چون پی بردند حق را خواهند شناخت و این چند از چپ و راست نخواهند شتافت .
این بنده حقیر که در این مقدار تفحص و استقرائی که بآن موفق شده تاکنون هیچ حدیثی برای شمول مقصود هر عالم و حکیم و عارف وزاهد و عابد و صوفی صافی ومتفى ومتشرع و فقيه ونبيل باین جامعیت ندیده است ، همه حکایت از قدیم واطف عميم وشأن عظيم وتوضيح وافصاح وتصريح وفرج وكمال دين وعهد معهود وشاهد و مشهود و تبيان عقود و انبياء اعصار وعهود کند ، کاش مردمان حقایق نشان که بر این حدیث و این عنوان بنده ضعیف بگذرند با همت والا دست به انبال کارگذاران ملاء اعلی و خدا و علی والازنند و به پیوند و پیوستگی بحبل ولایت أمير المؤمنین از خداوند توفیق بخواهند و تفسیر و ایضاحی کامل و تشکیلی شامل در فقرات این حدیث در قلم آورند و برکتب سابقه سابقین که در امردین نگاشته اند زینتها بخشند ، و آنچه برای ایشان میسر و مفهوم نبود از اینجا مسلم و معلوم سازند و منتی عظیم بر تمام مسلمانان عالم بلکه تمام خلق بگذارند.
چه اگر کشف این مطالب بشود اسباب توفیق گروهی بی شمار خواهد گشت از این است که امیر المؤمنین صلوات الله عليه بعد از آن بیانات وشؤنات این روز كثير الشأن که حضرت امام رضا الله برای قراءتش چنان مجلس ترتیب میدهد میفرماید :
پس مراقب خدای باشید و از خدای بترسید و بفرمان او گوش و هوش بسپارید و اطاعت اوامر و نواهی را بکنید ، و از مکر و خدعه ورزیدن در آستان کبریا بپرهیزید از ضمایر خود کاوش گیرید یعنی حالت نفاق و شقاق را از خود دور سازید و بفساد و تباه کاری نرويد ، و بتوحيد خدای وطاعت آنکس که بطاعت او مأمور شده اید نزدیکی و بخدای تقرب بجوئید ، و بنكاح زنهای کافره و پیوند کفار اتکال مجوئید ، و براه غی و گمراهی و سرکشی و عصیان اندر نشوید تا بواسطه متابعت این کسان که خود گمراه میباشند و مردمان را گمراه مینمایند از راه خدای بضلالت افتید .
خداوند تعالی برطایفه که در دار دنیا بجماعتی از ضلال واهل بغی و عصیان گرویدند میفرماید: این گروه اردال که اتباع قوم کفتار گردیدند گفتند ای پروردگار ما بدرستیکه ما فرمان بردیم مهتران قبایل خود را و بزرگان و پیشوایان خود را پس گمراه کردند ما را یعنی بافسون و افسانه فریب دادند ما را و راه کج را در نظر ما جلوه دادند، و از راه حق و طریق رشاد بیرون بردند و بعذاب و نکال دچار ساختند ، ای پروردگار بده ایشان را دو برابر آن عذابی که ما را دادی چه ایشان خود گمراه بوده اند و گروهی را نیز گمراه ساختند ، و لعنت کن و رانده بگردان ایشان را از رحمت خود لعنتی و راندنی بزرگ .
و نیز خدای تعالی میفرماید و گاهی که محاجه و مخاصمه کنند دوزخیان در آتش دوزخ و زبان بمجادله برگشایند پس بگویند ضعفاء و زبونان قوم با آنانکه سرکش بودند و ضعفا در دنیا متابعت آنان را مینمودند بدرستیکه ما متابعان شما بودیم و بهرچه ما را دعوت میکردید اطاعت و اجابت مینمودیم آیا امروز این عذاب را از ما بر می گیرید و میتوانید چیزی از عذاب ما را بکاهید؟ آن گروه سرکشان در جواب ایشان گویند : بدرستیکه همه ما یعنی ما و شما بآتش دوزخ اندریم اگر ما را قدرت تخفیف عذاب بودی از نخست درباره خودمان مینمودیم بدرستیکه خداوند تعالی حکم فرموده است در میان بندگان خود و هر کسی را بحالی که سزاوار او است فرود آورده است ، و اگر خدای ما را هدایت میکرد ما شما را هدایت میکردیم.
آیا میدانید معنی استکبار چیست ؟ استکبار عبارت از ترک طاعت آنکسی است که بفرمان برداری او مأمور شده اند و بلند طلبی بر کسی است که بمتابعتش نامزد گردیده اند و آیات قرآنی در این معنی بسیار است اگر متدبری تدبر نماید و بنظر فهم بنگرد موجب زجر و موعظه او خواهد گشت، بدانید ای جماعت مؤمنان خداوند عز وجل میفرماید : خداوند دوست میدارد جماعتی صف جلادت بر کشند و مانند بنیانی استوار در راه او قتال دهند ، آیا میدانید سبیل الله چیست و کیست سبیل او وکیست صراط او و کیست طريق او ؟
منم آن صراط خدائی که هر کسی بطاعت خدا در وى سلوك نجوید او را بآتش در افکند ، و آن راه خدا که خداوند نصب نموده مرا بعد از پیغمبرشه که با طاعت و متابعت من گرائيد ، منم قسيم و قسمت نماینده آتش دوزخ یعنی هر کسی را که مخالفت فرمان الهی را نموده باشد او را بآتش در اندازم، منم حجت خدای برفاجران یعنی بوجود من خدای حجت را باین جماعت ثابت گردانیده ، منم نور الأنوار .
و اين كلام أمير المؤمنين الله معنی سخت عالی و عظیم دارد بر اهل خبرت پوشیده نخواهد بود که تا چه اندازه روشنگر و پهناور و همه چیزش در بر است ، از این است که بعد از این کلمه میفرماید: پس بیدار شوید از این خواب غفلت ، و مبادرت جوئید با عمال صالحه پیش از حلول اجل و خمول امل ، و سبقت بگیرید بآمرزش پروردگار خودتان از آن پیش که زده شود و حایل گردد بدیواری و سوری عظیم ببطاطن رحمت و ظاهر عذاب ، و این وقت هر چه فریاد کشید هیچکس فریاد و ندای شما را نشنود و هر قدر ضجه وناله و استغاثه بر آورید اعتنائی بآن نشود، و پیش از آنکه فریادرسی کنید و فریاد رسی نیایید .
و اين كلام أمير المؤمنين الله اشارت باین آیه شریفه است : « يوم يقول المنافقون والمنافقات للذين آمنوا انظرونا نقتبس من نوركم قبل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نوراً فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه الرحمة وظاهره من قبله العذاب ينادونهم ألم نكن معكم قالوا بلى ولكنكم فتنتم أنفسكم وتربصتم وارتبتم وغرتكم الأماني حتى جاء أمر الله وغركم بالله الغرور » .
روزیکه گویند منافقان و منافقات مرجماعت مؤمنان را و التماس نور نمایند. نظر کنید بما یعنی روی باز پس کنید تا از نور شما اقتباس نمائیم ، در جواب ایشان گفته شود بازگردید باز پس خود یعنی بدنیا بازگشت کنید و نور و روشنایی را در آنجا بجوئید، کنایه از اینکه نور ایمان از دنیا بعمل آید و گرنه در محشر حاصل نمیتوان کرد و از ما دور شوید که شما را از این نور بهره نیست ، منافقان فهم این کنایت و نومیدی را نکرده روی باز پس آورند .
پس ملائکه بحکم پروردگار قهار بزنند در میان منافقان و مؤمنان دیواری بلند مانندباره شهر که آنرا دری باشد که مؤمنان در آن اندر آیند و داخل آن رحمت است چه ببهشت نزديك است ، و خارج آن که منافقان باشند محل عذاب باشد ، زیرا که نزديك بدوزخ است .
و چون منافقان نوری بنگرند مؤمنان را ندا نمایند و با کمال زاری و ضراعت گویند : آیا ما در آنجهان با شما نبودیم که بجماعت شما نماز میگذاردیم و با شما در عبادات و احکام شرعیه متابعت میکردیم؟ گویند: آری در ظاهر با ما بودید لکن شما در محنت و هلاکت افکندید نفوس خود را بسبب نفاق و منتظر آسیب و آزار مؤمنان بودید، و در نبوت محمد شك آوردید، و بفریفت شما را آرزوهای شما در ایام زندگانی شما تا گاهی که امر خدا بقبض روح شما يا بتعذيب شما بآتش دوزخ در رسید و فریب داد شما را بخدای یعنی باینکه حلیم و کریم است شیطان فریبنده ، میفرماید مسارعت کنید بسوی طاعات پیش از فوت شدن اوقات چه بناگاه هادم اللذات برشما بتازد و راه فرار و نجات و خلاص نگذارد .
و چون از این محفل باز شدید بر عیال خود وسعت بخشید یعنی در کفالت و تعيش ایشان وسعت بدهید و با برادران خود نیکی کنید ، و خداوند را بر عطیات او سپاس بگذارید ، و در کار دین خدا و فرمان إلهي اجتماع بجوئید ، و چنانچه بتوانید با مردمان احسان کنید تا خداوند نعمت الفت بشما كرامت کند ، و نعمت خدای را بر دیگران نیز قسمت و گوارا گردانید چنانکه خداوند شما را در ثواب این عید بر چندین برابر عیدهای برگذشته و آینده مگر - آن عید که مانند این باشد یعنی عید غدیر آینده - مهنا فرمود .
و هر کسی در این عید نیکی بورزد و بذر سخا بی افشاند مال را بسیار و عمر را فزون نماید ، و تعاطف و مهربانی و رزیدن در این روز تعرض رحمت و عطوفت خدا شود، و با برادران و عیال خود از فضل و رحمت و نعمت إلهي بآن چند که قدرت و استطاعت دارید بخشایش کنید و با ایشان و در ملاقات کسان اظهار بشارت و بشاشت نمائید و سپاس مخصوص خداوند است که شما را چنین عطیت فرمود.
و چندانکه بتوانید برخیرات و مبرات و احسان پاکسان وضعيفان و مماليك خود در این روز مبادرت نمائید چه يك در هم در این روز مقابل دویست هزار در هم است و خداوند نیز بر زیادت فرماید، و روزه داشتن در این روز چیزی است که خدای محترم و معظم داشته و پاداش آنرا عظیم فرموده حتی اگر برای خدای عبادت کند بنده از بندگان در حال ضعف و پیری از آغاز دنیا تا پایان دنیا و همیشه روز بروزه و شب ایستاده و مشغول عبادت باشد در صورتیکه روزه دار روزه خود را در روز غدیر با خلاص پایان برد هر آینه ایام از کفایت و برابری آن قصور خواهد داشت .
و هر کس با برادر دینی خود پیش از آنکه وی اظهار حاجتی نماید اسعاف حاجتش را بکند و از روی رغبت و میل نفس خود با او احسان بورزد اجر آنکس را دارد که در این روز روزه بدارد و بعبادت شب را زنده بگذراند ، و هر کس در شب این روز مؤمنی را روزه برگشاید چنان است که فئامی را و ده فئامی را بعد از آن افطار دهد.
در این حال شخصی برخاست و عرض کرد : يا أمير المؤمنين فئام چیست ؟ فرمود: صد هز از پیغمبر وصدیق و شهید است پس چگونه خواهد بود حال کسیکه متکفل جماعتی از مؤمنین و مؤمنات گردد من ضامن او در حضرت خدای تعالی هستم که او را از بلای کفر وفقر امان بخشد
و هر کسی در این روز یا شب آن و بعد از آن یا عید غدیر دیگر بمیرد و مرتکب گناه کبیره ای نگردد اجر و مزدش بر خدای است و هر کس برای کارگشائی برادران خود فرضی نماید و ایشانرا اعانت فرماید من نزد خدای ضامن او هستم و در حق او ضمانت کنم که اگر خدای او را باقی بدارد قضای آن دین را بکند ، و اگر روحش را قبض فرماید از وی حمل کند و و بال آن دین را بروی برجای نگذارد .
و چون همدیگر را ملاقات کردید با سلام و تحیت مصافحت کنید ، و نعمت را در این روز گوارا بدارید و عطا کنید، و بایستی حاضران بغایبان و شاهدان باینان ابلاغ نمایند و غنی از دستگیری فقیر وقوی از معاونت ضعیف دریغ نجوید ، رسول خدای مرا باین امر فرمان داد، پس از این امیر المؤمنين الله در خطبه جمعه شروع کرد و نماز جمعه خود را نماز عید گردانید، و با فرزندان و شيعيان خود بمنزل أبي محمد حسن بن علي السلام که تهیه پذیرائی و میزبانی و اطعام ایشان را دیده بود تشریف قدوم داد ، و توانگر و حاجتمند آن جماعت با جود و احسان آنحضرت بعیال و کسان خود باز شدند مرحوم مجلسي أول أعلى الله مقامه در ترجمه من لا يحضره الفقيه باين حديث شريف توجه فرموده و ترجمه و تشریح کرده است .
و نیز در جلد بیستم بحار الانوار سند به بز نظی میپیوندد که گفت : در حضور مبارك إمام رضا الله مشرف بودیم و مجلس غاص باهل بود ، در آن اثنا از یوم الغدیر سخن در میان آمد بعضی از حاضران ندانستند چه روز است ، حضرت امام رضا الله فرمود : پدرم از پدرش السلام با من حدیث کرد و فرمود :
إن الغدير في السماء أشهر منه في الأرض ان الله في الفردوس الأعلى قصراً لبنة من فضة ولبنة من ذهب فيه مائة الف قبة من ياقوتة حمراء ومائة ألف خيمة من ياقوت أخضر ترا به المسك والعنبر فيه أربعة أنهار نهر من خمر و نهر من ماء و نهر من لبن و نهر من عسل حواليه أشجار جميع الفواكه عليه طيور أبدانها من لؤلؤ واجنحتها من ياقوت تصوت بالوان الأصوات » .
إذا كان يوم الغدير ورد إلى ذلك القصر أهل السماوات يسبحون الله ويقدسونه و يهللونه فتطاير تلك الطيور فتقع في ذلك الماء وتمرغ على ذلك المسك والعنبر فاذا اجتمعت الملائكة طارت فتنفض ذلك عليهم » .
و إنهم في ذلك اليوم ليتهادون نثار فاطمة السلام ، فاذا كان آخر اليوم نودوا انصرفوا إلى مراتبكم فقد أمنتم الخطاء والزلل إلى قابل مثل هذااليوم تكرمة لمحمد و علي صلوات الله . عليهما و على آلهما . .
بدرستیکه روز غدیر در آسمان مشهورتر از زمین است ، همانا خداوند را در فردوس أعلى قصری است كه يك خشت آن از نقره و يك خشتش از طلا است در این قصر صد هزار قبه از یاقوت سرخ و صد هزار خیمه از یاقوت سبز است خاکش مشك و عنبر است، در آن چهار نهر است: يك جوی از خمر ، ويك نهر از آب ، و نهری از شیر ، و نهری از عسل است .
راقم حروف گوید: این همان انهار است که در قرآن مذکور است ، گرداگرد آن درختهای تمام میوه ها است، و بر آن درختها پرندگان است که بدنهای آنها از مروارید رخشان و بالهای آنها از یاقوت است با نواع و اقسام آواز میخوانند ، و چون روز غدیر اندر آید اهل آسمانها باین قصر وارد میشوند و خدای را تسبیح و تقدیس و تهلیل مینمایند ، و آن مرغان یکسره پرواز کرده در این آب می افتند و خود را در این مشك و عنبر آلایش میدهند و چون ملائکه جمع گردیدند پرواز نموده و مشک و عنبر بر آنها می افشانند ، و آنها در آن روز آنچه بحضرت فاطمه اعلام نثار شده است تقدیم یکدیگر مینمایند و چون روز بآخر رسید ندا بر میکشند بمراتب خود باز گردید چه از هرگونه خطا و لغزشی اروز غدیر دیگر محض تكرمه وتكريم محمد وعلي صلوات الله عليهما وآلهما ایمن هستید .
و دیگر در آن کتاب از وشا مروي است که گفت : با پدرم در زمانیکه پسر خورد سال بودم در خدمت امام رضا در شب بیست و پنجم ماه ذو القعده طعام شام بخوردیم آنحضرت فرمود : « ليلة خمس وعشرين من ذى القعدة ولد فيها إبراهيم السلام و ولد فيها عيسى بن مريم اللام ، وفيها دحيت الأرض من تحت الكعبة ، و أيضاً خصلة لم يذكرها أحد ، فمن صام ذلك اليوم كان كمن صام ستين شهراً .
در شب بیست و پنجم ذوالقعده حضرت إبراهيم و هم در این شب حضرت عیسی ابن مریم متولد شدند ، و در این شب گسترده شده و منبسط گردید زمین در زیر کعبه معظمه ، وهم خصلت وصفتی بزرگوار در این روز است که هیچکس یاد نکرده است پس هر کس این روز را روزه بدارد مانند کسی است که شصت ماه روزه بگیرد.
و هم در کتاب مزبور از حضرت رضا صلوات الله و سلامه علیه مروی است که از آباء عظام خود روایت فرمود که رسول خدای له فرمود : « من صام يوم الجمعة صبراً واحتساباً أعطى ثواب عشرة أيام غر زهر لا تشاكل أيام الدنيا، هركس روز جمعه را صبراً واحتساباً روزه بدارد یعنی بر سختی آن صبوری و در حضرت خدای محسوب بدارد ثواب ده روز نورانی فروزنده که هیچ مشاکلتی با روزهای دنیائی نداشته باشد عطا یابد .
و هم در آن کتاب و عیون اخبار سند به دارم میرسد که حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش صلوات الله وسلامه عليهم أجمعين روايت کند که رسول خدای فرمود : « لا تفرد الجمعة بصوم » روز جمعه را متفرد بروزه مدار یعنی روز دیگر را بأن شريك كن .
و نیز در آن کتاب و عیون اخبار از حضرت امام رضا از آباء عظامش مروي است که أمير المؤمنين صلوات الله عليه فرمود « لا اعتكاف إلا بصوم » کسی که خواهد در مسجدی و مکان مقدسی اعتکاف جوید جز با داشتن روزه نشاید .
و هم در آن کتاب وفقه الرضا از حضرت رضا سلام الله عليه مروي است که از حضرتش از اعتکاف و چگونگی آن بپرسیدند فرمود: « لا يصلح الاعتكاف إلا في المسجد الحرام ومسجد الرسول الله ومسجد جماعة ، ويصوم ما دام معتكفاً ولا ينبغي للمعتكف أن يخرج من المسجد إلا لحاجة لابد منها وتشييع الجنازة ويعود المريض
ص342