تاریخ توس یا مشهدالرضوی-سبزواری  ( صص 28 ) شماره‌ی 3914

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > قبول نکردن امام پيشنهاد وزارت را

خلاصه

هرگاه به وی اصرار میشد میگفت: «خدایا عهدی جز عهد تو و ولایتی جز از سوی تو نیست مرا در برپایی دیدت و احياء سنت پیامبرت توفیق ده همانا تو بهترین مولی و بهترین یاری دهنده ای مامون که چنین دید گفت: «حالا که حکومت را نمی پذیری ولیعهدی مرا بپذیر ولی امام سر باز زد و گفت: «قسم به خدا که پدرم از پدرانش و آنها از رسول خدا به من خبر داده که من پیش از تو و مظلوم از دنیا می روم در حالی که فرشتگان آسمان و زمین بر من میگریند و در دیار غربت دفن می شوم»

متن

در ينابيع الموده به نقل از كتاب فصل الخطاب نوشته شیخ محدث کامل، محمد خواجه پارسای بخاری از خلفای اسبق خواجه محمد بخاری شاه نقشبند آمده است: «هنگامی که مامون به نيت قربتا الى الله و الى الرسول، قصد بیعت با علی نمود، رجاء بن ابى ضحاک را از مرو فرستاد و به او امام نامه نوشت که به مرو برود. [امام] تعلل بسیار کرد ولی مامون پیوسته مکاتبه نمود تا آنجا که امام دانست مامون دست بردار نیست. پس از مدینه خارج شد و از راه بصره و اهواز و فارس و نیشابور به مرو شاهجان رفت مامون پی در پی اصرار کرد و امام هر دفعه نپذیرفت و گفت: به بندگی خدا مفتخر و به اعتلای مرتبه در نزد او از راه زهد در دنیا امیدوارم». هرگاه به وی اصرار میشد میگفت: «خدایا عهدی جز عهد تو و ولایتی جز از سوی تو نیست مرا در برپایی دیدت و احياء سنت پیامبرت توفیق ده همانا تو بهترین مولی و بهترین یاری دهنده ای مامون که چنین دید گفت: «حالا که حکومت را نمی پذیری ولیعهدی مرا بپذیر ولی امام سر باز زد و گفت: «قسم به خدا که پدرم از پدرانش و آنها از رسول خدا به من خبر داده که من پیش از تو و مظلوم از دنیا می روم در حالی که فرشتگان آسمان و زمین بر من میگریند و در دیار غربت دفن می شوم». مامون باز بیش از پیش اصرار کرد تا آنجا که امام ولیعهدی را پذیرفت و با ناراحتی و اندوه بسیار شرط کرد که هیچ فردی را نصب و هیچ منصوبی را عزل نخواهد کرد. مامون آن شرط را پذیرفت و امام را ولیعهد خود نمود. سپس به مردم دستور داد با وليعهدش بیعت کنند و به سپاهیان امر کرد که از خزانه در هم و دینار به نام امام ضرب کنند و به مردم امر کرد لباس سیاه را ترک کرده سبز بپوشند. بعد مامون دخترش ام حبیبه را به همسری امام در آورد و دو شب مانده به آخر ماه رمضان سال دویست و یک هجری با وی بیعت کرد مامون وقتی به اولاد عباس که از کوچک و بزرگ سی و سه هزار نفر بودند، و وقتی به اولاد علی نظر کرد در میان آنان کسی را برای خلافت شایسته تر و بر حق تر از علی الرضا نديد.»

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی