آمین و مأمون
تاریخ هلاکت هارون الرشید در روز شنبه چهارم جمادی الثانی سال صد و نود و سه هجری ضبط شده است.
وی به هنگام مرگ مردی چهل و چهار ساله بود در بیست و سه سالگی بر تخت سلطنت نشست و بیست و یک سال با قدرت بر امپراطوری اسلام حکومت نمود.
در ماه صفر سال صدونودوسه هجری به هارون خبر رسید که امور خراسان دچار تشویش شده است.
هارون مصلحت دید که شخصاً به خراسان سفر کند و اضطراب آنجا را سامان بخشد. وی پسرش محمد امین را که ولیعهد اول بود در بغداد گذاشت و با مأمون ولیعهد دوم خود از بغداد به ایران سفر کرد.
وقتی به خراسان آمد اوضاع را آرام دید اما در وضعیت مزاجی و جسمی خود اختلالاتی یافت بر این اساس در طوس به بستر بیماری افتاد و دیگر از آن برنخواست فضل بن ربیع وزیر هارون در همان روز شنبه - که وی زندگی را ترک گفت - ابتدا از مردم ایران و سپس از مردم عراق برای محمد امین بیعت گرفت. بدین ترتیب محمد امین در روز پنجشنبه نیمه ی ماه جمادی الآخر سال صد و نود و سه بر مسند خلافت جلوس کرد.
محمد امین برخلافت برادرش عبدالله مأمون مردی کودن و خونخوار و در سیاست مملکت بی دست و پا و گمراه بود.
محمد امین به پیروی از پدرش هارون فضل بن ربیع را بر کرسی وزارت نشانید و تصمیم گرفت برادرش مأمون را از ولایتعهدی برکنار کند و سلطنت را در فرزندان خود استقرار دهد از خلافت امین بیش از هجده روز نگذشته بود که در صدد برآمد مأمون را از ولایتعهدی خلع کند و آن را به فرزند خود موسی واگذار نماید.
بعضی از سیاستمداران مشهور هر چه سعی کردند که محمد امین را از این تصمیم بازگردانند نتوانستند گفته میشود که مادرش ملکه زبیده هم با این تصمیم موافقتی نداشت؛ زیرا کم و بیش از عجز و ضعف پسر خود مطلع بود.
در این هنگام مأمون بنا به وصیت پدرش ولایت خراسان را داشت و مقرر بود که پس از مرگ امین - با اینکه خودش از امین شش ماه بزرگتر بود - بر تخت خلافت بنشیند.
مأمون وقتی از تصمیم برادرش محمد امین اطلاع یافت طاهر بن عبدالله را برای دفاع فرستاد.
سپاه امین و مأمون در خاک ری با هم برخورد کردند و طی چند پیکار خونین علی بن عیسی به دست طاهر کشته شد و سپاه امین در هم شکست و طاهر هم چنان شهرهای ایران را در طول راه خود یکی پس از دیگری میگشود و به سوی بغداد پیش می رفت. سرانجام در روز یکشنبه بیست و پنجم محرم سال صد و نود و هشت هجری امین به دست هرتمة بن اعین به قتل رسید و سرش از بغداد به مرو فرستاده شد. محمد امین تنها فرزند ملکه زبیده میباشد و کنیه ی او ابوموسی بود. وی می خواست پسرش موسی را که الناطق بالله لقب داشت به جای عبدالله مأمون به ولایت عهدی منصوب کند و خلافت را در خاندان خود مستقر گرداند.
سرانجام محمد امین در سال صد و نود و هشت پس از یک سلسله درگیری های نظامی کشته شد و بدین ترتیب پس از قتل امین اختیارات کامل کشور اسلامی در دست مأمون قرار گرفت.