امام رضا و مأمون
در فاصله ی پذیرش ولایت عهدی تا شهادت امام ، چند مسأله در روابط مأمون با امام باید مورد بحث قرار گیرد.
۱. مأمون پس از آوردن امام به مرو جلسات علمی متعددی با حضور افراد مختلف از علما تشکیل میداد در این جلسات مذاکرات زیادی میان امام و دیگران صورت میگرفت که به طور عمده در حول و حوش مسایل اعتقادی و فقهی بود بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج خود فراهم آورده است.
هدف مأمون از تشکیل این محافل علمی نشان دادن علم دوستی اش یا تظاهر به آن بود و در اصل باید وی را از این زاویه متمایز از دیگر خلفای عباسی دانست با این حال مسأله در این جا تمام نمیشد و مأمون از تشکیل چنین جلساتی هدف دیگری هم داشت. او میخواست با کشاندن امام به بحث تصوری را که عامه ی مردم درباره ی ائمه ی اهل بیت داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً از نوع علم لدنی می دانستند از بین ببرد.
شیخ صدوق له در این باره می گوید:
مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می داد تا حجت آن حضرت را به وسیله ی آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسادت او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتهادی او بود؛ اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمیشد جز آنکه به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه میشد ملتزم میگردید.
بنا بر روایتی، هدف مأمون از این کارها جلب نظر امام بود، ولی امام به اصحاب خود فرمود:
فریب ظاهرسازیهای او را نخورید من به دست مأمون به شهادت خواهم رسید.
این محافل علمی که در اوایل به همین دلیل تشکیل میشد به تدریج مشکلاتی را برای مأمون ایجاد کرد زمانی که مأمون متوجه شد تشکیل چنین مجالسی برای وی خطرناک است اقدام به محدود کردن امام نمود.
عبدالسلام هیروی می گوید به مأمون اطلاع دادند امام مجالس کلامی تشکیل میدهد و بدین وسیله مردم را شیفته خود نموده است. مأمون به محمد بن عمر و طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجالس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد و چنین فرمود:
ای پدید آورنده ی زمین و آسمانها ای پروردگاری که دارای قدرت بی پایانی ای پروردگاری که تغییر و تبدیلی در او راه ندارد ای پروردگار بلند مرتبه درود فرست بر کسی که نماز را با صلوات و درود بر او شرافت دادی و انتقام مرا از کسی که به من ستم روا داشته و مرا سبک کرده و شیعه ی مرا از در خانه ی من رانده و متفرق کرده بگیر .
این مسأله خود به صورت دلیلی عمده برای شهادت امام درآمد.
احمد بن علی انصاری میگوید
از ابوصلت :پرسیدم مأمون چه گونه به قتل امام راضی شد؟
ابوصلت گفت:
مأمون بدین جهت ولایت عهدی را به امام پیشنهاد کرد که به مردم نشان دهد امام به دنیا رغبت دارد تا از چشم مردم بیفتد اما وقتی از امام جز آنچه برتری او را بر مأمون نشان میداد چیزی برای مردم آشکار نمیشد؛ دست به دعوت و جلب دانشمندان و متکلمان تمامی سرزمین های اسلامی زد تا به وسیله ی آنان امام را از نظر علمی محکوم نماید و از این رهگذر نقص آن حضرت میان عامه ی مردم ثابت شود؛ ولی امام با هیچ عالم یهودی و نصرانی و غیره روبه رو نمیشد جز آنکه بر او برتری می یافت و مردم میگفتند آن حضرت شایسته تر از مأمون برای تصدی مقام خلافت است و جاسوسان چه گونگی امر را به اطلاع او می رساندند بدین ترتیب بود که مأمون دست به مسموم کردن امام زد.
۲. از جمله اموری که سبب تیرگی روابط مأمون با امام گردید، رفتن امام به نماز عید بود. مأمون از امام خواست تا نماز عید را بخواند؛ اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایت عهدی با مأمون گذاشته بود از پذیرش اقامه ی نماز عید عذر خواست مأمون اصرار کرد و امام به ناچار قبول نمود و فرمود:
من همچون رسول خدا به نماز خواهم رفت.
مأمون پذیرفت مردم انتظار داشتند امام همچون خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود؛ ولی شگفت زده دیدند که امام با پای برهنه و تکبیرگویان بیرون آمد و به راه افتاد.
امیران که با لباس رسمی و معمول اینگونه مراسمها آماده بودند، با دیدن این وضع یکباره از اسبها فرود آمده و کفشها را از پا درآوردند و گریان و تکبیر گویان پشت سر امام به راه افتادند امام در هر قدمی که میرفت سه بار تکبیر میگفت.
نقل است که فضل به مأمون گفت:
اگر امام بدین صورت به مصلی برسد مردم فریفته ی او می شوند. بهتر آن است که از او بخواهی برگردد.
لذا مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را خواست و آن را بپا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت احساس خطری که مأمون از این حادثه کرده بود او را به این فکر انداخت که وجود امام نه تنها دردی را برای او دوا نمیکند بلکه اوضاع را بر علیه او سخت تحریک خواهد نمود.
از این رو مراقبانی برای امام گمارد تا به دقت او را تحت نظر بگیرند و اخبارش را به مأمون برسانند تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.
ابوصلت میگوید :
حضرت رضا در میان مسایلی که حق می دانست از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات چنان به او جواب میداد که ناراحتش میکرد. این وضع سبب غضب مأمون و ازدیاد عداوتش نسبت به امام گردید؛ ولی غضب و ناراحتی خود را هرگز به امام آشکار نساخت.
شیخ مفید له می نویسد:
امام در محافل خصوصی اش با مأمون او را نصیحت میکرد و او را از عذاب الهی بیم میداد و به خاطر کارهای خلافی که مرتکب می شد، نکوهشش می کرد مأمون به ظاهر اندرزهای امام را میپذیرفت؛ ولی در واقع از این برخوردهای امام سخت ناراحت میشد.
در مواردی امام به صراحت اعمال مأمون را مورد انتقاد قرار میداد. از جمله زمانی که او به پیشروی نظامی در کشورهای غیر اسلامی مشغول بود امام خطاب به مأمون چنین فرمود
چرا به فکر امت محمد ﷺ نبوده و به اصلاح آنها نمی پردازی؟ (1) حیات فکری و سیاسی امامان شیعه به نقل از الکافی، ج ۱، ص ۴۹۰؛ روضة الواعظين عيون اخبار الرضا، الارشاد.)