هشتمین سفیر رستگاری  ( 64-66 ) شماره‌ی 3999

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > مقابله با نقشه های مأمون

خلاصه

حمید بن مهران با کمال گستاخی عرض کرد: ای پسر موسی تو از حد خود تجاوز کردی چطور باریدن باران در موسم به دعای شما بوده، بلکه چه بسا به دعای دیگر مسلمانان باران باریده است. گذشته از این، مگر معجزه ابراهیم خلیل را آورده ای ؟!اگر شما راست میگویی به آن دو شیر که بر جایگاه مأمون منقش شده اشاره کن که جان گرفته و مجسم شوند و مرا بدرند!حضرت به واسطه این گستاخی به آن دو صورت شیر اشاره فرمود و بر آنها فریاد زد بگیرید این فاجر را ناگهان آن دو صورت شیر مجسم شده و به طرف حمید بن مهران حمله کردند و تمام اعضای او را دریدند و پس از این که او را خوردند و خون او را لیسیدند

متن

حضرت رضا عليه السلام قدرت نمایی میکند

بعد از دعای باران و نزول رحمت الاهی به برکت دعای حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام بعضی از افراد حسود و منافق صفت به مأمون اعتراض کردند که چرا راضی شدی به ولایت عهدی علی بن موسی الرضا علیه السلام که خلافت و حکومت از آل عباس جدا شده و به دست آل علی بیفتد.

وقتی مأمون از این اتفاق اظهار پشیمانی کرد، یکی از حاضرین به نام حمید بن مهران گفت: امر على بن موسى الرضا عليه السلام را به من واگذار کن تا ضعف او را در ولایت عهدی به او ثابت کنم . مأمون گفت : چیز نزد من مطلوب تر از این نیست.

حمید بن مهران گفت: علما و قضات و موجهین مملکت را دعوت کنید ؛ لذا مأمون شخصیتها را دعوت کرد و در مجلس مفصلی که ترتیب داده بود حاضر شدند و اطراف مجلس نشستند. حضرت رضا علیه السلام نیز در جایگاه خود نزول اجلال نمودند. حمید بن مهران خطاب به حضرت عرضه داشت: مردم در حق شما زیاده روی میکنند و اگر شما نسبت به آن مطلع شوید، حتماً بیزاری خواهید نمود. مثلاً شما با عده ای از مسلمین برای باریدن بارانی که در این موسم معمول بود دعا کرده اید و بعد از این که باران نازل شد مردم این قضیه را به عنوان معجزه ای از شما قلمداد کردند و حال آن که امیر المؤمنین مأمون از همه مردم برتر است و او موجب شد که شما به این مقام و مرتبه نائل شوید ولی مردم درباره او امثال چنین معجزه ای نقل نمی کنند. حضرت در جواب او فرمودند: این که تو یار خود مأمون را چنین یاد میکنی و مقام و منزلت مرا از جانب او میدانی، همانا مثل منزلت دادن عزیز - مصر به یوسف است . ( یعنی همان طوری که جاه و مقام عزیز مصر حقیقتاً غاصبانه بود و اعطای مقام به یوسف توسط عزیز مصر به صورت ظاهری بود، همانا جاه و مقام مأمون نیز غاصبانه بوده اگر چه به حسب ظاهر مرا ولیعهد خود قرار داده است ) . حمید بن مهران با کمال گستاخی عرض کرد: ای پسر موسی تو از حد خود تجاوز کردی؛ چطور باریدن باران در موسم به دعای شما بوده، بلکه چه بسا به دعای دیگر مسلمانان باران باریده است. گذشته از این، مگر معجزه ابراهیم خلیل را آورده ای ؟!

اگر شما راست میگویی به آن دو شیر که بر جایگاه مأمون منقش شده اشاره کن که جان گرفته و مجسم شوند و مرا بدرند!

حضرت به واسطه این گستاخی به آن دو صورت شیر اشاره فرمود و بر آنها فریاد زد بگیرید این فاجر را ناگهان آن دو صورت شیر مجسم شده و به طرف حمید بن مهران حمله کردند و تمام اعضای او را دریدند و پس از این که او را خوردند و خون او را لیسیدند به مأمون اشاره کردند و با زبان فصیح خدمت حضرت عرضه داشتند : ای ولی خدا ، هر چه امر میکنید با این ) مأمون ) انجام خواهیم داد. مأمون یک دفعه غش کرد و زمانی که او را به هوش آوردند، مجدداً آن دو شیر سؤال را تکرار کردند. حضرت فرمودند: مطلبی برای من هست که این مأمون مجری آن است؛ بنابراین شما به صورت اصلی خود برگردید ؛(ظاهراً منظور حضرت آن بود که شهادت من باید به دست این نامرد باشد .) لذا این جلسه که به قصد تضعیف حضرت علی بن موسى الرضا عليه السلام بر پا شده بود به قدرت الاهى فقط موجب روشن شدن مقام و فضل و کرامات آن حضرت شد . (مناقب ابن شهراشوب: ج۴ ص۰۳۷)
 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی