هشتمین سفیر رستگاری  ( 67-70 ) شماره‌ی 4000

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تعامل امام رضا (عليه السلام) با مامون > سفارش به تغيير پايتخت

خلاصه

حضرت رضا علیه السلام به مأمون فرمودند: آیا نمیدانی که والی مسلمین همچون ستون در وسط خیمه است و هر که بخواهد باید بتواند به آسانی به او دسترسی پیدا کند ؟مأمون عرض کرد: ای آقای من ، شما چه دستور می دهید؟حضرت علیه السلام فرمودند: نظر من آن است که دار الخلافه و مرکز حکومت خود را محل حکومت پدران و اجدادت قرار دهی و به امور مسلمین توجه نمایی و آنها را به دیگران واگذار نکنی عرض کرد: آنچه شما فرمودید ، صحیح است.

متن

حرکت از مرو به سوی بغداد

مورخین در بیان این که چرا مأمون پایتخت را به بغداد انتقال داد ، مطالبی نقل کرده اند. از جمله در ضمن قضیه ای نقل شده که حضرت رضا علیه السلام به مأمون فرمودند: آیا نمیدانی که والی مسلمین همچون ستون در وسط خیمه است و هر که بخواهد باید بتواند به آسانی به او دسترسی پیدا کند ؟

مأمون عرض کرد: ای آقای من ، شما چه دستور می دهید؟

حضرت فرمودند: نظر من آن است که دار الخلافه و مرکز حکومت خود را محل حکومت پدران و اجدادت قرار دهی و به امور مسلمین توجه نمایی و آنها را به دیگران واگذار نکنی

عرض کرد: آنچه شما فرمودید ، صحیح است؛ لذا برای پایتخت به سوی بغداد عزم سفر نمود و ظاهراً علت استقبال او از این پیشنهاد این بود که خودش مایل بود به بغداد پایتخت حکومت پدران خود برود و با بنی عباس ملاقات نماید، ضمناً امرای عرب و کسانی را که برای حفظ حکومت او و پدرانش کوشش کرده اند جمع کرده و جذب حکومت خود نماید؛ لذا كاروان حكومتى مأمون با حضور او و فضل بن سهل ) وزیر و فرمانده لشکر ( از مرو حرکت کرده و به طرف بغداد رهسپار شدند.

اما به چه دلیلی و برای اجرای چه نقشه ای بود که مأمون از نظر حضرت رضا عليه السلام تبعیت کرد و مرکز حکومت خود را تغییر داد ، دقیقاً مشخص نیست .

شاید به این جهت بوده که مأمون مایل بود به بغداد، پایتخت حکومت پدران خود برود و با بنی عباس ملاقات کند و امرای عرب و کسانی که سالها برای حفظ حکومت او و پدرانش کوشش کرده اند را جمع کرده و جذب حکومت خود نماید.

لکن مشکلی که او را از رفتن به بغداد باز می داشت ، این بود که عده ای از مردم از فضل بن سهل ، ظلم و ستم بسیاری دیده و از او دل خوشی نداشتند؛ زیرا بعضی از آنها را از کار برکنار کرده بود و نیز برای نابودی هر ثمه توطئه کرده و طاهر بن حسین را تبعید کرده بود و یا هر عمل دیگری که موجب نارضایتی مردم شده بود و از همه اینها گذشته فضل با این که قدرت را کاملاً در دست ندارد، ولی با شرایط مختلف آن چنان در حکومت مأمون اعمال نفوذ کرده بود، که مأمون با وجود این که خلیفه بود آزادانه حکومت نمی کرد. علاوه بر این مشکل دیگر این بود که مأمون خلافت را از خاندان بنی عباس خارج کرده و على بن موسى الرضا عليه السلام را ولیعهد خود قرار داده بود و حضرت در این سفر او را همراهی میفرمودند و در این صورت چگونه می توانست حمایت بنی عباس را به خود جلب نماید؟

لذا این دو مشکلی است که با وجود آن ) یعنی قدرت فضل و وجود على بن موسى الرضا عليه السلام ) امکان ورود به بغداد و حکومت در آن برای مأمون محدود میشود و در واقع به همین دلایل بود که آن . همه بحرانها و شورشها در بغداد موجب شده و عمویش ابراهیم بن مهدی را در مقابل او علم کرده است.

بنابراین مأمون حس میکرد اگر این دو مانع را از سر راه خود برداشته و فضل بن سهل و على بن موسى الرضا عليه السلام را به قتل برساند، دیگر راحت خواهد شد و حکومت در بغداد تا حدودی برای او میسر خواهد گشت.

و لکن از طرفی وجود دوستان و شیعیان على بن موسى الرضا علیه السلام و عوامل قدرتمند فضل بن سهل و ارتش ایران مانع و مشکل بزرگی برای انجام این دو قتل بود.

البته حسن بن سهل استاندار عراق بود و با تکیه بر قدرت برادرش فضل بن سهل سالها حکومت مینمود و مخالفین را در بند کشیده بود؛ ولی فضل بن سهل بیم آن داشت که اگر مخالفین اطراف مأمون را بگیرند و از خاندان سهل شکایت کنند چه عذری بیاورد؟ و چگونه می تواند مقام خود را حفظ کند ؟

لذا فضل بن سهل خود از رفتن به بغداد وحشت بسیار داشت و با تدبیراتی که داشت ، احتیاطاً قبل از حرکت از مرو امان نامه مفصلی از مأمون گرفت ولی غافل از این که مکر بالای مکر بسیار است.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی