نصیحت امام رضا به مأمون
یاسر خادم می گوید: در حضور حضرت رضا الله بودیم ناگهان صدای قفل در بی که از خانه مأمون به خانه حضرت رضا باز میشد به صدا در آمد. امام به حاضران فرمودند: متفرق شوید، آنها رفتند. مأمون از همان در وارد شد امام خواست جلو پای مأمون برخیزد که مأمون آن حضرت را به رسول خدا سوگند داد که بر نخیزد سپس امام را در آغوش گرفت و بوسید و کنارش نشست و نامه ای را که به همراه داشت خواند در آن نوشته بود سپاه اسلام قریه های کابل را فتح کرده است..... امام به مأمون فرمودند: از فتح این قریه ها خوشحال شدی؟ سپس فرمودند: ای رئیس! در مورد امت محمد و در مورد سلطنتی که بر آنها داری از خدا بترس و پرهیز کار باش؛ چراکه تو امور مسلمانان را تباه ساخته ای و شئون آنها را به غیر آنها واگذاشته ای که هر طور خود بخواهند انجام می دهند، تو این قریه ها را فتح کرده ای ولی مرکز وحی و هجرت (مدینه) را فراموش کرده ای مهاجران و انصار مورد ظلم قرار می گیرند؛ یک عمر بر مظلوم میگذرد و هم چنان در سختی بسر می برد و از تأمین زندگی ابتدایی عاجز است و کسی نیست تا شکایت خود را به او بکند و دستش به تو نمی رسد. از خدا بترس در مورد شئون مسلمانان برو به مدینه خانه نبوت و مرکز مهاجران و انصار، آیا نمی دانی که حاکم مسلمانان هم چون عمود (ستون) خیمه است که در وسط خیمه قرار گرفته و هر کس بخواهد دستش به آن می رسد؟ مأمون گفت چه باید کرد؟ امام فرمودند به حجاز برو و به شئون مسلمانان برس و مستقیماً با مردم آنجا صحبت کن و دردهای آنها را بشنو و به حوائج آنها رسیدگی کن، فردای قیامت خداوند تو را به حساب میکشد و از تو باز خواست میکند.
مأمون تحت تأثیر گفتار امام رضا قرار گرفت اما ذوالریاستین او را از تصمیم خود مبنی بر رفتن به حجاز پشیمان کرد. (۱) (عيون اخبار الرضا ء الله ، ج ۲، ص ۱۵۹)