حضرت رضا در عصر خلافت امین
هارون فرزند ارشد خود محمد امین را که مادرش زبیده بود ولیعهد خود قرار داد و از مردم برای او بیعت گرفت، و عبدالله مأمون را به عنوان وليعهد دوم خليفه بعد از امین قرار داد.
پس از این اعلان و معرفی برای سرکوبی شورشیان خراسان شخصاً همراه پسرش مأمون در سال ۱۹۳ هـ . ق به خراسان سفر کرد و سرانجام در همان سال در سرزمین طوس خراسان از دنیا رفت.
پس از مرگ هارون مردم در بغداد با امین بیعت کردند و در همه جا امین به عنوان خلیفه معرفی شد خلافت او حدود پنج سال طول کشید او در همین مدت از یک سو به عیاشی و هوسبازی سرگرم بود و از سوی دیگر با برادرش مأمون، ناسازگاری کرد، و به جای او پسرش موسی را ولیعهد خود قرار داد و مأمون نیز در خراسان دم از خلافت زد و سرانجام جنگ سختی بین این دو برادر در گرفت و امین شکست خورد و کشته شد و مأمون به عنوان خلیفه بدون رقیب بر مسند نشست.
توضیح اینکه مأمون لشگر مجهزی را به فرماندهی طاهربن حسین معروف به طاهر ذو اليمينين و هرثمه بن اعین به سوى بغداد فرستاد پیشروی لشگر مأمون در بغداد، بقدری عرصه را بر لشگریان امین تنگ کرد که نزدیک بود لشگریان او از گرسنگی و تشنگی به هلاکت برسند در این هنگام امین برای هرثمه نامه نوشت که به من امان بده تا در نزد تو آیم هرثمه امان او را پذیرفت، او سوار کشتی شده و خود را به هر ثمه رسانید هر ثمه پیشانی او را بوسید و با او گرم گرفت ولی سپاه طاهر به دستور طاهر، امین را دستگیر کرده و به فرمان طاهر آنقدر شمشیر بر او زدند که به هلاکت رسید، آنگاه سرش را از بدنش جدا ساختند و طاهر آن را برای مأمون فرستاد. (اقتباس از تتمة المنتهی، ص ۱۸۲ تا ۱۸۴ )
از بی وفایی روزگار اینکه مأمون دستور داد سر بریده برادرش امین را در صحن خانه اش بر چوبی نصب کردند سپاهیان خود را طلبید هر کدام از آنها کنار سر می رفت و او را لعنت میکرد و جایزه می گرفت.... سرانجام یک نفر خراسانی وارد شد و به او گفتند: صاحب سر را لعنت کن او گفت: «لعنت خدا بر این و بر پدر و مادرش خداوند آنها را در فلان مادرانشان داخل کند. همین موضوع باعث شرمندگی و افتضاح شد مأمون همان دم دستور داد سر بریده را از بالای چوب گرفتند و شستند و به بغداد فرستادند تا در کنار جسدش دفن شود.
به این ترتیب گرفتاریهای امین در آغاز به عیاشی و هوسبازی و سپس به جنگ و درگیری باعث شد که او به حضرت رضا آسیب نرسانید، و آن حضرت در این عصر (حدود پنج سال در مدینه از آزادی نسبی برخوردار بود.
امام از این آزادی کمال استفاده را در جهت تربیت شاگرد و رسیدگی به امور شیعیان و تبیین اصول تشيع، و تهذیب و تكميل احادیث خاندان نبوت و مناظره و مباحثه با غیر مسلمانان نمود و قدمهای استوار و ماندگار در تعمیق و تحکیم و گسترش تشیع برداشت در عین آنکه بر مشکلات و نیازهای شیعیان توجه و عنایت خاصی داشت و در رفع و دفع مشکلات زندگی آنها می کوشید سخن در این راستا بسیار است ما به عنوان مشت نمونه خروار نظر شما را به چند حادثه ای که از آن حضرت در رابطه با حفظ عقاید و مشکلات مادی شیعیان بوده و در مدینه رخ داده است جلب میکنم .