در ستایش عقل
امام رضا علیه السلام ابتدا در بیان ماهیت عقل به ابوهاشم جعفری می فرمایند :
يَا أَبَا هَاشِمٍ ، الْعَقْلُ حِبَاءٌ مِنَ اللَّهِ وَالْأَدَبُ كُلْفَةٌ ، فَمَنْ تَكَلَّفَ الْأَدَبَ قَدِرَ عَلَيْهِ ، وَمَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدَدْ بِذَلِكَ إِلَّا جَهْلاً .( تحف العقول : ص ۴۶۷)
ای اباهاشم، عقل و خرد بخششی است از جانب خداوند متعال و اکتسابی نیست، ولی تحصیل ادب با مشقت و زحمت است؛ پس کسی که برای تحصیل ادب خود را به تکلف و زحمت بیاندازد، بدان دست پیدا کرده، ولی کسی که برای تحصیل عقل خود را به زحمت بیندازد چیزی به جز جهل او را زیاده نمی گردد .
زیرا ؛ عقل نعمتی است خدادادی و حال آن که ادب خصلتی است تحصیلی .
حضرت در ستایش نعمت عقل و اهمیت آن برای انسان می فرمایند :
صديقُ كُلِّ امْرِءٍ عَقْلُهُ ، وَعَدُوُّهُ جَهْلُهُ . ( بحار الأنوار : ج ۷۱ ص ۳۲۶.)
دوست هر انسانی عقل او است و دشمن هر انسان جهل و نادانی او است .
و همان گونه که دوست واقعی موفقیت انسان را می خواهد و همواره موجبات هدایت و نجات او را فراهم میکند ، عقل انسان نیز همیشه در جهت هدایت و موفقیت و سعادت ، انسان را نگاهبانی میکند و از طرف دیگر همچنان که دشمن همواره در کمین انسان است که او را به هلاکت و نابودی کشاند جهل نیز همیشه باعث ضلالت و هلاکت انسان خواهد شد.
كمال عقل
از حضرت علی بن موسى الرضا عليه السّلام به عنوان نشانه های کمال عقل روایت شده که
لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِءٍ مُسْلِم حَتَّى تَكُونَ فِيهِ عَشْرُ خِصَالٍ : الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولُ ، وَالشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ ، يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ. وَيَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ ، لَا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَيْهِ . وَلَا يَمِلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُوْلَ دَهْرِهِ الْفَقْرُ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى ،
وَالذُّلُّ فِي اللَّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِ فِي عَدُوِّهِ، وَالْخُمُولُ أَشْهَى إِلَيْهِ مِنَ الشَّهْرَةِ .
ثُمَّ قال عليه السّلام : الْعَاشِرَةُ وَمَا الْعَاشِرَةُ .
قيلَ لَهُ : مَا هِيَ ؟
قَالَ عليه السلام : لا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ : هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَأَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلانِ : رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَأَتْقَى ، وَرَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَأَدْنى . فَإِذَا لَقِيَ الَّذِي هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَأَدْنى ، قَالَ : لَعَلَّ خَيْرَ هَذَا بَاطِنُ وَهُوَ خَيْرٌ لَهُ . وَخَيْرِي ظَاهِرُ وَهُوَ شَرٌّ لي . وَإِذَا رَأَى الَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَأَتْقَى . تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِهِ . فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلا مَجْدُهُ ، وَطَابَ خَيْرُهُ . وَحَسُنَ ذِكْرُهُ ، وَسَادَ أَهْلَ زَمَانِهِ . (تحف العقول : ص ۶ ۴ .)
یعنی ، عقل شخص مسلمان کامل نمیشود تا این که در او ده خصلت باشد :
امید خیر رسانی در او باشد؛ دیگران از شر او در امان باشند ؛ خیر اندک دیگران را زیاد بشمارد نیکی های بسیار خود را اندک شمارد؛ هر چه از او حاجت طلب کنند، دلتنگ نگردد؛ در طول زندگانیش از طلب علم ملول و خسته نگردد؛ فقر در راه خدا و در مورد رضایت خدا نزد او محبوبتر و پسندیده تر از بی نیازی باشد ؛ ذلت و خواری در راه خدا نزد او پسندیده تر از عزت در راه دشمن خدا باشد و به گمنامی مایل تر باشد تا شهرت و نامی شدن .
سپس حضرت میفرمایند:
و اما دهم و چه امر مهمی است آن مورد دهم .
از حضرت سؤال شد چیست آن امر دهم ؟
حضرت فرمودند: این که هیچ شخصی را نبیند، مگر این که بگوید: او از من بهتر و پرهیز کارتر است؛ چرا که همانا مردمان دو گونه اند: یک دسته مردمانی که بهتر از او و پرهیز کارتر از او هستند و دیگری مردمانی که بدتر و پست تر از اویند ؛ پس اگر کسی را ملاقات کرد که بدتر و پست تر از او بود، بگوید شاید خوبی این مرد در باطن او است؛ پس این بهتر است برای او از این که خوبی ظاهری داشته باشد و حال آن که خیر و خوبی من ظاهر و نمایان است و چه بسا این حالت برای من بدتر است و زمانی که کسی را ملاقات کرد که بهتر و پرهیزکارتر از او بود در مقابل او تواضع کند تا به درجات او برسد.
پس اگر شخصی چنین کند گرامی تر ( و بزرگوارتر ) شده و خوبی های او پاک و منزه گشته و نام و یاد او نیکو شده و سید و آقای اهل زمان خود میگردد.