حضور امام جواد بر بالین پدر
بعد از مسموم شدن امام رضا توسط انگور زهر آلودی که مأمون شخصاً به ایشان داده بود، امام مجلس مأمون را به قصد رفتن به منزل ترک میکند و در بسترش می خوابد. (۱)(روایت است که در منزل امام رضا سنگ سبز رنگی وجود داشت امام به دلیل خوردن زهر احساس عطش و هم چنین سوزش در ناحیه سینه و دل داشتند شکم مبارک را بر روی آن سنگ میگذاشتند تا سردی سنگ اندکی امام الله را آرام کند. مطلع الشمس، ج ۲، ص ۲۴۴ به نقل از تاریخ بیهقی)
اباصلت هروی نقل میکند در همین ساعات بود که جوان خوشبوی مشکین مویی در میان خانه ظاهر شد. سیمای ولایت و امامت از چهره نورانی و دلگشایش نمایان بود و او شبیه ترین مردم به حضرت علی بن موسی الرضا بود؛ شتابان به سوی ایشان رفتم و عرض کردم: من تمام درها را بسته بودم شما از کدام راه وارد شدید؟ ایشان فرمودند آن قادری که در یک لحظه مرا از مدینه به توس رسانید از درهای بسته نیز وارد کرد پرسیدم شما که هستید؟ فرمودند منم حجت خدا بر توای اباصلت. من محمد بن علی هستم آمده ام با پدر غریب و مظلوم خویش وداع کنم. سپس امام جواد به حجره پدر بزرگوارشان وارد شدند وقتی چشم حضرت به سیمای فرزندش افتاد، حرکتی نموده و یوسف گم گشته خود را بعد از هجرانی طولانی و دردناک در آغوش گرفتند و بر سینه می فشردند و همواره میان چشمان او را می بوسیدند و سپس رازهایی را که ظاهراً اسرار ولایت و امامت و گنجینه های علوم الهی بوده به فرزند خویش منتقل نمودند که البته من متوجه آن مطالب نشدم. جواد الائمه دست خود را در گریبان پدر فرو برد و چیزی را که شبیه یک گنجشک بود در آورد و آن را فرو برد؛ سپس روح شریف حضرت از قالب جسمانی خود خارج شد و به سوی رضوان الهی اوج گرفت. (۲)(عیون اخبار الرضا، ج ۲، باب ۶۳، صص ۵۹۵ و ۵۹۶)