چگونگی دعوت مأمون از حضرت رضا
مأمون برای آوردن حضرت رضا از مدینه به خراسان نامه ها و پیامهای دعوت بسیار برای آن حضرت فرستاد، امام این دعوتها را رد می کرد ولی مأمون با اصرار و پافشاری بسیار، امام رضا را ناگزیر کرد که به خراسان حرکت کند.
عالم بزرگ شیخ صدوق مینویسد: «امام رضا با مطرح کردن عذرهای بسیار جواب رد میداد سرانجام دریافت که مأمون دست بردار نیست ناگزیر به سوی خراسان حرکت کرد و در این هنگام امام جواد هفت سال داشت.» (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۹ - اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۸ ت و ۴۸۹)
قابل توجه اینکه مأمون در این نامه از حضرت خواسته بود که از راه جبل کرمانشاه و همدان و قم نیاید بلکه از راه بصره و اهواز و فارس بیاید. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۴۹ - اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۸ ت و ۴۸۹)
گروهی به فرماندهی رجاء بن ابی ضحاک (یا جلودی) مأمور آوردن حضرت رضا با همراهانش از آل ابیطالب بودند، که آن حضرت را از راه بصره و اهواز و فارس بیاورند.
علامه سید محسن امین در شرح این مطلب می نویسد: «کسانی که میخواهند از عراق به خراسان بروند دو راه وجود داشت
۱ - راه بصره، اهواز (خوزستان) فارس شیراز و نواحی آن) و نیشابور.
۲- راه دیگر از طریق شهرهای کوهستانی است، یعنی کرمانشاه، همدان، قم و......
منظور مأمون این بود که حضرت رضا از راه کوفه و شهرهای کوهستانی و قم نیاید زیرا شیعیان در این نواحی بسیار بودند، مأمون ترس آن را داشت که مبادا شیعیان در محور آن حضرت اجتماع کنند و بر ضد حکومت شورش نمایند. (اعيان الشيعه، ج ج ۲، ص ۱۸ بنابراین آنچه را که از مرحوم سيد بن طاووس (وفات یافته (۶۹۳ هـ .ق) در کتاب فرحة الغری نقل شده که امام رضا (ع) از طریق بلاد جبل و قم به سوی خراسان حرکت کرد و در قم مورد استقبال مردم قرار گرفت و ... (فرحة الغرى، ص (۱۰۵) با روایت فوق سازگار نیست و با توجه به اینکه مرحوم صدوق وفات شده سال ۳۸۱ هـ. ق) به زمان امامان اسلام نزدیکتر بوده و او در عیون اخبار الرضا، از آمدن آن حضرت به قم سخنی نگفته اعتبار قول شیخ صدوق (ره) در این ماجرا تقدم دارد. )
حضرت رضا با همراهان وارد خراسان شده و روانه پایتخت مأمون شهر «مرو» شدند مأمون و اطرافیان، استقبال گرمی از امام رضا نمودند و با تجلیل و احترام فراوان به آن حضرت و همراهانش خیر مقدم گفتند برای حضرت رضا خانه جداگانه ای را تعیین نموده و آن حضرت را به آنجا وارد نمودند. (كشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۱ - اعيان الشيعه، ج ۲، ص ۱۸)