شخصیت علمی امام
۱-وضعیت فکری و فرهنگی دوران امام رضا
امام رضا به دنبال گامهایی که سایر معصومین با نقشهایی متفاوت و روش گوناگون از قبیل تقیه، جنبش و خیزش و فعالیتهای فرهنگی در جهت تکامل و تحکیم اهداف اسلام برداشتند، روش انقلاب فکری را برگزید. این حرکتی بود که تا حدودی از زمان امام محمد باقر ه آغاز شده، لیکن در
دوران امام هشتم به اوج خود رسید و اهمیت فزاینده ای یافت.
موقعیتی که برای امام رضا به وجود آمد یک موقعیت استثنایی ویژه بود که برای هیچ یک از امامان معصوم پیش نیامد این موقعیت قرار گرفتن در منصب ولایتعهدی بود. هر چند ایفای این نقش حساس و اجرای این مسئولیت منوط و محدود به دوران ولایتعهدی نمی شد؛ زیرا امام رضا از همان آغاز امامت با برگزاری جلسات بحث و درس تربیت شاگردان سفر به مناطقی که افکار واندیشه های انحرافی در آن نفوذ شدیدتری داشت و مناظره با سران مکتبهای مختلف و ارتباط با علمای اسلام ایفای این نقش را در پیش گرفتند اما ولا یتعهدی فرصتی مغتنم بود که امام له توانستند در طی آن گام های مؤثرتری در جهت اهداف خود و در حقیقت احیای فرهنگ اسلام، یعنی مبارزه با عقاید باطل و منسوخ بردارد.
۲- امام پاسخگوی نیاز علمی مردم
اباصلت هروی از محمد بن اسحاق بن موسى بن جعفر نقل کرده است امام موسی بن جعفر فرمودند: برادرتان علی دانای خاندان پیامبر الله است. نیازها و پرسشهای دینی خود را از وی فراگیرید و آنچه را به شما تعلیم داد به خاطر بسپارید؛ چه این که بارها پدرم امام صادق ه به من فرمودند: دانای خاندان پیامبر در نسل توست و ای کاش من او را درک کرده، می دیدم. (۱)(اعلام الوری ص ۳۱۵ اثبات الهداة، ج ۶، ص ۲۸ )
بعد از آمدن امام رضا به خراسان بزرگترین هدف مأمون از برگزاری مجالس مناظره، تخریب مقام علمی امام رضا بود که بر خلاف ایده مأمون امام با کوله باری از علم و دانش و با توکل بر خدا و توسل بر آیات قرآن پیروز این مناظرات میشدند و جواب قانع کننده و دندان شکن امام ، که با رویی خوش کلامی آمیخته با آرامش و متانت و دوستی و بدون گیج و سر در گم نمودن طرف مقابل همراه بود، تنها سکوت بزرگان و صاحب نظران را در مناظره به همراه داشت. (۲)(احتجاج، ج ۲، ص ۴۱۵)
اباصلت که در تمام مناظرات امام الله حاضر بود میگوید هیچ کس را از حضرت رضا داناتر ندیدم و هیچ دانشمندی آن حضرت را ندیده مگر این که به علم برتر او گواهی داده است.... دانایان ادیان مختلف به ضعف علمی خود و برتری امام اذعان و اعتراف داشتند.» (۳)(كشف الغمة، ج ۳، ص ۱۵۷ )
۳-تسلط امام بر تمام زبانها و آگاهی ایشان از همه ادیان و مکاتب
امام ، علاوه بر این که برای پرسشنهای مختلف عالمان و بزرگان دیگر ادیان و مکاتب، پاسخی در خور و شایسته داشتند و بر آیات کریمه قرآن کریم تکیه کرده و استدلال مینمودند؛ با اهل تورات (یهودیان به توراتشان و با اهل انجیل (مسیحیان) به انجیلشان و با حاملان زبور به زبورشان و سرانجام با هر فرقه و گروهی با مبانی اعتقادی خودشان سخن میفرمودند و استدلال می کردند؛ و این از علم سرشار و آگاهی امام نسبت به تمام ادیان و مکاتب» بود. (۱)(احتجاج، ج ۲، ص ۴۱۵)
یکی از نکاتی که در بررسی شخصیت علمی امام مورد توجه همگان قرار گرفته و آن را بازگو کرده اند، این است که امام رضا با هر گروهی به زبان خودشان سخن میگفت. بدرستی که امام ، شیواترین و داناترین مردم به هر زبان و فرهنگی بود و این جای شگفتی داشت.
اباصلت میگوید: وقتی از این ماجرا شگفت زده شدم تعجب خود را به امام اظهار نمودم امام له در پاسخ فرمودند: من حجت خدا بر مردم هستم چگونه میشود چنین فردی زبان آنان را درک نکند؟ مگر نشنیده ای که امیر المؤمنین علی الله فرمودند به ما فصل الخطاب لقب داده اند و آن چیزی نیست جز آشنایی با زبان دیگران (۲)(عيون اخبار الرضائية، ج ۲، باب ۵۵، ص ۵۵۴ )
یاسر خادم می گوید: «گروهی از غلامان و خدمتکاران حضرت صقلبی (۳) (صقلب شهری در بلغارستان بود)و رو می بودند و حجره ای نزدیک منزل امام داشتند. شبی از شبها حضرت شنید که به زبان صقلبی می گویند: ما در بلاد خود سالی یک بار خون میدادیم و اکنون در اینجا یک بار هم خون ندادیم فردای روز بعد، امام رضا برخی از اطباء را احضار نمود و به ایشان فرمودند از این غلامان خون بگیرید...... (۴)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، باب ۵۴، صص ۵۵۲ و ۵۵۳ )
عمر و بن هداب نیز می گوید: «به امام رضا له عرض کردم که محمد بن فضل هاشمی می گوید که شما به همه زبانها و لغات واقف هستید. اکنون من برای این که به صحه این گفتار برسم شخصی هندی رومی، فارس و ترک را آورده ام تا شما با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. امام فرمودند: پس به آنچه دوست می دارند سخن بگویند و من با هر یک از آنها با زبان خودشان پاسخ خواهم داد. هداب می گوید: هر یک از آن افراد مسئله ای را با زبان و لغت خود پرسیدند و امام رضا با زبان و لغت خود آنان به ایشان پاسخ داد. مردم متحیر و شگفت زده شدند و همه آن افراد و خودم اعتراف کردیم که امام رضا له به همه زبانها واقفند و حتی از آنان فصیح تر سخن می گویند.» (۵)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۷۴)
۴- عدالت امام در برابر صاحبان دیگر ادیان
یاسر خدمتگزار امام گوید: از نیشابور نامه ای به مأمون رسید به این مضمون که مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت کرده که ثروت باقی مانده او را میان فقرا و بینوایان تقسیم کنند؛ قاضی نیشابوری هم آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است. مأمون به امام رضا گفت: ای سرور من در این موضوع چه می فرمایید؟ امام فرمودند زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمیکنند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد. (۶)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، ص ۱۸۴)
محمد بن زید رازی روایت میکند در خدمت امام رضا بودم در ایامی که مأمون او را به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از خوارج در حالی که در آستینش خنجری را پنهان کرده بود وارد شد و به دوستانش گفت به خدا سوگند! پیش این شخص که مدعی است فرزند پیامبر است، می روم و می پرسم چرا وارد بر طاغوت شده و در کنار طاغوت مینشیند اگر جواب داد هیچ و گرنه مردم را از دست او راحت میکنم نزد امام آمد و سؤالش را مطرح کرد. امام فرمودند: اگر جواب تو را بدهم آنچه در آستین داری نمایان میکنی؟ مرد با تعجب نگاهی به امام کرد و به آرامی خنجر را از زیر آستینش نمایان ساخت یاران امام اله خواستند تا آن مرد را به سزای عملش برسانند که امام مانع شدند و در نهان به آن مرد فرمودند: آیا به نظر تو اینان کافرند یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر نه این که اینان خود را موحد میدانند ولی آنان نه یکتا پرست بودند و نه خداشناس یوسف، پسر یعقوب پیامبر بود، او چگونه با طاغوتیان همنشین بود. در حالی که من اولاد پیامبر هستم و مأمون مرا به اکراه به این کار واداشته است.
آن شخص قانع شد و از کاری که میخواست انجام دهد منصرف گشت. آنگاه امام هایشان رابخشید و دستور دادند که او را تا دروازه شهر همراهی نمایند تا به موطنش برگردد. (۱)(مجموعه آثار دومین کنگره امام رضاء ، ج ۳، ص ۱۴۹)
(صص422-425)
معرفت امام
شناخت و معرفت امام ، یکی از مهم ترین تکالیف مؤمنان بعد از شناخت خداوند و رسول او می باشد. در این مورد روایات بسیاری نقل شده که بنده خدا مؤمن نخواهد بود مگر این که خدا و رسول ﷺ همه امامان را بشناسد. (۶)( اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸۰) اقرار به امامت امامان ، به عنوان جانشینان برحق پیامبر بر کسی که خود را شیعه علی می داند واجب است. آنچه در شناخت و معرفت امام واجب می باشد این است که در ابتدا اسم و نسب امام را به خوبی بشناسیم و سپس صفات و خصوصیات بارز و دیگر امتیازات ایشان را .(۷)(مكيال المكارم، ج ۱، ص ۳۷)
یک مؤمن واقعی باید از خداوند بخواهد که شناخت بهتر و بیشتر ائمه اطهار را به او عنایت فرماید تا با شناخت و پی بردن به زندگی امامان ، راه بهتر زیستن را برای خود هموار کند. ما ایرانیان به عنوان محبان اهل بیت و این که بارگاه ملکوتی امام هشتم له در کشور ما قرار داد وظیفه داریم که معرفت کافی و وافی از امام رضا داشته باشیم و این میسر نخواهد شد جز با کنکاش در سیره و روش زندگی ایشان.
(صص714-715)