نماز عید
یکی از صحنه های باشکوهی که یادآور عظمت و اقتدار مسلمین در صدر اسلام و حیات رسول خدا میباشد نماز سیاسی، عبادی عید قربان است که امام رضا در شهر مرو برای اقامه آن، با آداب و شیوه رسول خدا و علی راهی مصلی گردید این نماز، گرچه اقامه نگردید و مأمون چون از اجرای آن بر حکومت خود ترسید، مانع برگزاری آن شد - همان نمازی که خودش اقامه آن را با اسرار زیاد به امام رضا قبولاند - ولی این مطلب بر همه روشن شد که نماز عید، یعنی چه و شیوه انجام فرائض دینی چیست و آثار و نتایج آنها – اگر آنطور که شارع اسلام مقرر کرده انجام شود - کدام است در اینجا گزارش اقدام امام
رضا برای اقامه این نماز را برای خوانندگان محترم درج میکنیم یاسر خادم میگوید چون عید قربان فرا رسید، مأمون کسی را به دنبال امام رضا فرستاد و از آن حضرت خواهش کرد، در مراسم عید حاضر شود، و نماز گزارد و خطبه بخواند امام رضا برای مأمون پیغام داد شروطی را که میان من و تو در پذیرفتن ولایتعهدی بود، خودت می دانی.
مأمون پیغام داد که من میخواهم با این عمل، دل مردم آرامش یابند و فضیلت شما را بشناسند. این گفتگو همچنان ادامه داشت و امام رضا پیوسته جواب رد به درخواست مأمون می داد، ولی مأمون بر خواسته خود پافشاری و اصرار کرد تا این که امام رضا فرمود: اگر مرا از این کار معاف داری برایم بهتر است؛ و آن را بیشتر دوست دارم و اگر معاف نمی کنی من آن چنان که پیغمبر و امیرالمؤمنین علی برای نماز عید، بیرون میشدند خارج میشوم مأمون گفت: هرگونه که دوست داری بیرون شو. مأمون دستور داد سران مملکتی و امیران ارتش و سایر مردم صبح زود در خانه امام رضا حاضر باشند. یاسر خادم میگوید مردان و زنان و کودکان در میان راه و پشت بامها و بر سر راه امام حاضر شده و اطراف خانه آن حضرت را پر کردند، و همه نشسته و منتظر حضرتش بودند چون خورشید طلوع کرد، امام رضا غسل نمود و عمامه سفیدی که از پنبه بود، بر سرگذاشت؛ و یک سر آن را روی سینه و سر دیگر را میان دو شانه خود انداخت و دامن به کمر زد و به همه دوستان و غلامانش دستور داد، چنان کنند. سپس عصای پیکان داری به دست گرفت و بیرون آمد. ما جلو رویش بودیم. آن حضرت در حالی که پابرهنه و پیراهن خود را تا نصف ساق به کمر زده بود حرکت کرد و ما هم با ایشان حرکت کردیم، آن حضرت سر به آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گفت که ما چنین پنداشتیم که آسمان و در و دیوار زمین با او هم صدایند. مأموران و مردم، منظم و مرتب و آراسته و لشکریان مسلح و صف کشیده بیرون درب خانه، ایستاده بودند. ما با این صورت و هیأت از خانه بیرون آمدیم، سپس امام رضا بیرون آمد و دم در ایستاد و فرمود:
الله أَكْبَرُ، الله أكبر، الله أكبَرُ عَلى ما هدانا ، اللهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقْنَا مِنْ بَهِيمَةِ الأنعام وَ الحَمْدُ للهِ عَلَى مَا ابلانا
ما هم با صدای بلند تکبیرها را تکرار میکردیم.
یاسر خادم میگوید شهر مرو از گریه و ناله و فریاد به لرزه درآمده بود، امراء و سرداران چون امام رضا را پا برهنه دیدند، از مرکب های خود فرود آمده و کفشهای خود را در آوردند. حضرت پیاده راه می رفت و در هر ده قدم می ایستاد و سه تکبیر میگفت. چنان بود که گویا آسمان و زمین و کوه و صحرا با او هم آواز گشته و شهر مرو، یکپارچه غرق گریه و شیون بود خبر به مأمون رسید فضل بن سهل ذوالریاستین به مأمون گفت: یا امیر اگر امام رضا با این وضع، به مصلی نماز عید رسد، مردم شیفته و فریفته او شوند صلاح این است که از او بخواهید، برگردد. مأمون پیکی برای حضرت فرستاد و از آن حضرت خواست که از نیمه راه برگردد. امام رضا کفش خود را طلبید و سوار شد و به منزل خود مراجعت فرمود. (1) ۱ - کافی: ۴۸۸٫۱ عیون اخبار الرضا: ۳۳۹٫۲ مسند الرضا: ۷۵٫۱ )