هشتمین سفیر رستگاری  ( 89-93 ) شماره‌ی 4152

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > شهادت امام رضا (عليه السلام) > نماز خواندن بر امام رضا (عليه السلام) توسط مامون

خلاصه

هرثمه می گوید : ناگهان دیدم که خیمه بلند شد و بدن مولایم پاک و پاکیزه در تابوتی گذارده شده، مأمون و همه حاضرین بر آن نماز گزاردند و آن را حمل کردند. چون به بقعه هارون رسیدیم، متوجه شدیم که کلنگ داران میخواهند پشت سر هارون برای حضرت علیه السلام قبری حفر کنند . ولی هر چه بر زمین کلنگ میزنند ، ذره ای از خاک آن جا به جا نمی شود.

متن

اقدام مأمون به تجهیز حضرت رضا علیه السلام

به هنگام صبح مأمون تعزیه آن حضرت را به پا داشت و بعد از ساعتی به خانه حضرت داخل شد و دستور داد و سائل غسل و تکفین را آماده کنند که می خواهم حضرت را غسل دهم.

هر ثمه می گوید: وقتی من این سخن را شنیدم ، طبق دستور على بن موسى الرضا علیه السلام نزدیک او رفتم و گفتم : حضرت رضا علیه السلام به من فرمودند: اگر مأمون بدن مرا تجهیز و دفن نماید خداوند او را مهلت نخواهد داد و عذابی را که برای آخرت او مقدر کرده است در دنیا برای او نازل خواهد کرد.

مأمون وقتی این پیام تهدید آمیز را شنید، ترسید و از این عمل منصرف شد. و غسل حضرت را به من واگذار کرد؛ بعد مأمون از محل خارج شد، پس از لحظاتی همان خیمه ای که حضرت خبر داده بودند ، برپا شد من با عده ای دیگر خارج از خیمه ایستاده بودیم و صدای تسبیح و تکبیر و تهلیل و همچنین صدای ریختن آب و حرکت ظرفها . شنیده میشد بوی بسیار فوق العاده ای از خیمه متصاعد بود که چنین بوی خوشی تا به حال به شامه ما نرسیده بود.( عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۴۷ ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۲۹۶ . عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۴۸ ، بحار الأنوار: ج ۴۹ ص ۲۹۶.)

ظاهراً همین لحظات بوده که اباصلت در مورد آن می گوید: امام محمد تقی علیه السلام به من دستور داد که از اندرون آب و تخته بیاورم. به حضرت عرض کردم در اندرون آب و تخته موجود نیست. حضرت فرمودند: هر آنچه را که به تو میگویم عمل کن ، اطاعت کردم و به اندرون وارد شدم دیدم آب و تخته موجود است. برای حضرت بردم خواستم ایشان را در تجهیز بدن پدر بزرگوارشان کمک کنم به من فرمودند: کسانی هستند که مرا یاری کنند. الآن ملائكة مقربین با من همکاری میکنند و به کمک تو احتیاجی ندارم وقتی مراسم غسل تمام شد به من دستور دادند که از داخل سرا کفن و حنوط بیاورم وقتی داخل شدم، سبدی بود که کفن و حنوطی در آن قرار داشت ولی من هرگز آن را تا آن وقت ندیده بودم آن را برداشتم و به خدمت حضرت آوردم ؛ سپس پدر بزرگوار را کفن پوشاندند و بر مواضع سجده شریف حضرت حنوط پاشیدند و همراه با ملائکه الاهی و ارواح مقدسه انبیا و رسولان بر بدن آن امام همام نماز گزاردند. حضرت به من فرمودند: تابوت را حاضر کن عرض کردم بروم و تابوت تهیه کنم ؟

فرمود: از داخل سرا بیاور.

وقتی به سرا وارد شدم دیدم تابوتی در آنجا مهیا است که به قدرت حق تعالی از چوب سدرة المنتهی آماده شده بود و حضرت بدن پدر بزرگوارش را در آن قرار داد . (عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۴۳ ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۳۰۲.)

هر ثمه می گوید: مأمون از بالای بام مرا صدا زد و همان گونه که حضرت قبلاً تذکر داده بود سؤال کرد شما شیعیان معتقد هستید که امام را غسل نمی دهد مگر امامی مانند خودش ، پس اکنون که پسر حضرت رضا علیه السلام در مدینه است، بدن حضرت را چه کسی غسل می دهد؟ من هم طبق دستور حضرت ، در جواب او گفتم: این در صورتی است که ظالمی تجاوز نکند و موجب جدایی امام از فرزندش نشود و در غیر این صورت ضرری به امامت امام نمی رسد.

و اگر تو حضرت را در مدینه کنار خانواده اش باقی می گذاردی ، همانا بدن ایشان را فرزند برومندش آشکارا غسل می داد و اکنون نیز فرزندش حضرت را غسل میدهد ، البته به صورت مخفیانه برای این که کسی متوجه نشود.

اقدام مأمون به تدفین حضرت رضا عليه السلام

هر ثمه می گوید : ناگهان دیدم که خیمه بلند شد و بدن مولایم پاک و پاکیزه در تابوتی گذارده شده، مأمون و همه حاضرین بر آن نماز گزاردند و آن را حمل کردند. چون به بقعه هارون رسیدیم، متوجه شدیم که کلنگ داران میخواهند پشت سر هارون برای حضرت قبری حفر کنند . ولی هر چه بر زمین کلنگ میزنند ، ذره ای از خاک آن جا به جا نمی شود. مأمون گفت میبینی زمین چگونه از حفر قبر برای او امتناع می ورزد ؟

یکی از حاضرین به مأمون گفت: آیا تو اقرار به امامت حضرت رضا علیه السلام می نمایی؟ گفت : آری، مرد گفت : امام باید در کلیه حالات و شئون ( و در حیات و ممات ) بر جمیع افراد مقدم باشد.

هر ثمه به مأمون گفت ای مأمون مولایم مرا امر کرد که یک کلنگ در پیش روی هارون بزنم تا با همان یک ضربه قبر آماده ای ظاهر گردد.

مأمون گفت : سبحان الله خیلی عجیب است ولی بعد اضافه کرد که از امام رضا علیه السلام هیچ امری غریب نیست . بعد دستور داد: ای هر ثمه ، هر چه حضرت گفته بدان عمل کن.

همین که هر ثمه یک ضربه کلنگ پیش قبر هارون زد، قبر آماده ای ظاهر شد که در میان آن ضریحی ساخته شده بود. مأمون گفت: ای هر ثمه، او را وارد قبر کن گفتم حضرت مرا امر کرده که تا جریاناتی رخ نداده او را وارد قبر نکنم.(عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۳۰۲.)

وقتی طبق پیشگویی حضرت آب و ماهیان نمایان شدند ، مأمون گفت : امام رضا علیه السلام علاوه بر این که در زمان حیات خود همواره معجزات و غرائبی به ما نشان میداد بعد از وفات نیز کراماتی بر ما ظاهر میکند و زمانی که ماهی بزرگ آن ماهیان کوچک را بلعید ، یکی از وزرای مأمون به او گفت: میدانی حضرت با این کرامات چه چیزی را برای تو خاطر نشان میکند؟ گفت : خیر نمی دانم .

آن وزیر گفت: حضرت اشاره به آن دارد که پادشاهی و حکومت شما بنی عباس مثل این ماهیان کوچک است؛ یعنی برخلاف قدرت و دولتی که دارید به زودی ملک شما از بین خواهد رفت و پایان سلطنت شما به سر خواهد رسید و خداوند متعال شخصی را بر شما مسلط خواهد کرد که مانند این ماهی که ماهیان کوچک را نابود کرد شما را از بین ببرد و انتقام خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را از شما بگیرد .

وقتی که ماهی بزرگ ، ماهیان کوچک را بلعید و رفت ، اباصلت طبق دستور حضرت، دست خود را داخل آب نمود و آنچه که حضرت به او تعلیم نموده بود قرائت کرد؛ سپس آبها به زمین فرو رفت.(عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۴۴ ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۳۰۲.)

هر ثمه میگوید: بعد از این که آب و ماهیان ظاهر شدند ، من تابوت حضرت را کنار قبر گذاردم ، ناگهان هاله سفیدی روی قبرشان را گرفت به شکلی که دیگر قبر نمایان نبود و حضرت داخل قبر برده شد بدون این که من دست بگذارم بعد مأمون به حاضرین دستور داد که بر روی حضرت خاک بریزید. من به او گفتم حضرت خبر داده که قبر خود به خود پر خواهد شد؛ بنابراین حاضرین خاکها را برجای خود ریختند و همه متوجه قبر بودند که ناگهان به صورت عجیبی قبر پر شد و از سطح زمین بالا آمد و مأمون و اطرافیان رفتند و ما نیز آن محل را ترک کردیم .( عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۴۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۲۹۷ . )

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی