هشتمین سفیر رستگاری  ( 94-95 ) شماره‌ی 4154

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > شهادت امام رضا (عليه السلام) > پشيمانی مامون از قتل امام

خلاصه

مأمون هر ثمه را در خلوت احضار نمود و به او گفت : ای هر ثمه تو را به خداوند قسم میدهم هر چه که از علی بن موسی الرضا عليه السلام قبل از رحلتش شنیدی برای من بیان کن.لذا هر ثمه ، قضیه انار و انگور را که حضرت قبل از وقوع به او خبر داده بودند برای مأمون بیان کرد. وقتی مأمون این مطلب را شنید رنگ از رخسارش پرید و همواره چهره او دگرگون شد و ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد و در حال بی هوشی می گفت: وای بر مأمون از جانب خدا وای بر مأمون از جانب رسول خدا صلى الله عليه وآله ، وای بر مأمون از جانب علی مرتضی ، وای بر مأمون از جانب فاطمه زهرا وای بر مأمون از جانب حسن مجتبی ، وای بر مأمون از جانب حسین بن علی ، وای بر مأمون از جانب علی بن الحسین ، وای بر مأمون از جانب محمد بن علی الباقر ، وای بر مأمون از جانب جعفر بن محمد الصادق ، وای بر مأمون از جانب موسی بن جعفر الكاظم ، وای بر مأمون از جانب على بن موسى الرضا.به خدا قسم همین است خسارت و زیان آشکار و مرتب این کلام را در حال گریه و فریاد تکرار می کرد

متن

احضار هرثمة بن اعين توسط مأمون

وقتی مأمون و اطرافیان بعد از دفن حضرت رضا علیه السلام به خانه برگشتند ، مأمون هر ثمه را در خلوت احضار نمود و به او گفت : ای هر ثمه تو را به خداوند قسم میدهم هر چه که از علی بن موسی الرضا عليه السلام قبل از رحلتش شنیدی برای من بیان کن . هر ثمه گفت: من هر چه از حضرت شنیدم در مراسم تجهیز و تدفین برای تو نقل کردم.

مأمون گفت : تو را به خدا قسم میدهم که غیر از آن مطالب اگر چیزی شنیدی برای من بازگو کن؛ لذا هر ثمه ، قضیه انار و انگور را که حضرت قبل از وقوع به او خبر داده بودند برای مأمون بیان کرد. وقتی مأمون این مطلب را شنید رنگ از رخسارش پرید و همواره چهره او دگرگون شد و ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد و در حال بی هوشی می گفت: وای بر مأمون از جانب خدا وای بر مأمون از جانب رسول خدا صلى الله عليه وآله ، وای بر مأمون از جانب علی مرتضی ، وای بر مأمون از جانب فاطمه زهرا وای بر مأمون از جانب حسن مجتبی ، وای بر مأمون از جانب حسین بن علی ، وای بر مأمون از جانب علی بن الحسین ، وای بر مأمون از جانب محمد بن علی الباقر ، وای بر مأمون از جانب جعفر بن محمد الصادق ، وای بر مأمون از جانب موسی بن جعفر الكاظم ، وای بر مأمون از جانب على بن موسى الرضا.

به خدا قسم همین است خسارت و زیان آشکار و مرتب این کلام را در حال گریه و فریاد تکرار می کرد.

وقتی هر ثمه این حالات را از او مشاهده کرد وحشت زده شد و به گوشه ای از حجره پناه برد بعد از این که وضعیت مأمون به حال اولیه برگشت، نشست و مرا صدا زد و در حالی که هنوز مانند افراد مست بود ، گفت : ای هر ثمه بدان که تو و تمام اهل آسمانها و زمین نزد من از آن حضرت عزیزتر نیستند؛ لذا اگر یک کلمه از این سخنان را که از حضرت شنیدی برای کسی بازگو کردی تو را میکشم. هر ثمه گفت: اگر کلامی در این باره با کسی گفتم خون من بر شما حلال باشد ؛ سپس مأمون از هر ثمه تعهد و پیمانهای مختلفی گرفت و قسم داد که این اسرار را بر کسی کشف نکند .

وقتی که هر ثمه خواست محضر مأمون را ترک کند و برگردد مأمون دو دست خود را بر هم زد و گفت: ﴿ يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لا يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ محيطاً . (سوره نساء : آیه ۱۰۸)

یعنی : ( اعمال زشت خود را از مردم پنهان میکنند ولی از خداوند پنهان نمیکنند و حال آن که خداوند با آنهاست زمانی که در شب نشینی کلامی میگویند که او نمی پسندد و خداوند متعال به آنچه که عمل میکنند ، احاطه کامل دارد. (عيون اخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۲۴۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۲۹۸)

 


 

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی