امامت امام رضا
امام رضا ، بعد از شهادت پدر بزرگوارشان - امام موسی بن جعفر - و بنا بر تأکید ایشان در سال ۱۸۳ هجری قمری - سال شهادت امام کاظم - در سن ۳۵ سالگی عهده دار رهبری و امامت شیعیان شد. (۳) (امام علی بن موسى الرضاعة امام رافت و معرفت، ص ۱۲)در مورد تأکید و تصریحی که از جانب امام موسی بن جعفر مبنی بر امامت فرزندشان امام رضا ، شده بود، روایات متعددی از امامان شیعه و نیاکان امام رضا روایت شده است.
امام علی در حدیثی طولانی میفرماید این پیمانی است که رسول خدا از من ستانده و فرموده که این امر را دوازده امام به پایان می رسانند .... پس از موسی فرزندش علی است که او را (رضا) گویند. (۴)(اثبات الهداة، ج ۱، ص ۵۹۸)
امام حسین فرموده است: «پیشوا» و جانشین پس از رسول خدا امیر المؤمنین است، سپس حسن و آن گاه من و نه تن از فرزندان من فرزندم علی فرزندش محمد، فرزندش جعفر، پسرش (موسی، فرزندش علی و...) (۵)(الصراط المستقیم، ج ۲، ص ۱۵۶)
امام سجاده فرمودند: «این نسخه ای از آن لوحی است که خداوند متعال به پیامبر خود هدیه داد و در آن نام خدای تبارک و تعالی و پیامبر خدا و امیر المؤمنین علی و حسن و حسین و خودم و فرزندم باقره و فرزندش صادقه و فرزندش موسی و فرزندش علی معروف به رضا است..... (۱) (اثبات الهداف، ج ۱، ص ۶۵۱)
امام صادق فرمودند: من به فرزندم موسی که امام پس از من است وصیت کرده ام. پرسیدند: پس از او کیست؟ فرمود فرزندش علی که به رضا معروف است و در سرزمینی دور در خراسان دفن خواهد شد. (۲) (اثبات الهداة، ج ۱، ص ۶۰۳ )
اما بیش از همه، روایاتی است که از امام موسی کاظم ، پدر گرامی امام رضا روایت شده است. ۱- داود رقی گوید: به امام کاظم عرض کردم قربانت گردم عمرم به پایان رسیده و ناتوانی بر من چیره شده است. پیشتر از پدرت خواستم که امام پس از خود را معرفی کند شما را نشان داد. اینک همین پرسش را از شما دارم. آن گاه حضرت اشاره به فرزندش ابوالحسن کرد و فرمودند: پس از من، این امام شماست. (۳) (عيون اخبار الرضاعة ، ج ۱، باب ۴، صص ۴۲ و ۴۳ )
۲- محمد بن فضل هاشمی میگوید: «خدمت حضرت موسی بن جعفر رسیدم آن حضرت به شدت از اوضاع نگران و ناراحت بود. عرض کردم اگر حادثه ای پیش آید باید از که پیروی کنیم؟ فرمودند: از فرزندم علی او وصی و جانشین من در میان شماست (۴)(عيون اخبار الرضا، ج ۱، صص ۲۸ و ۳۹ )
۳-علی بن یقطین می گوید خدمت امام کاظم بودم و فرزندش علی هم نزد او بود. امام فرمودند: ای علی بن یقطین این فرزند سرور فرزندانم است و من کنیه خود را به او بخشیده ام. من این ماجرا را به هشام بن سالم بازگو کردم در این هنگام هشام بن سالم دست خود را بر پیشانی زد و گفت: به
خدا سوگند که امام موسی بن جعفر از مرگ خویش خبر داده است.» (۵)(عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۹ )
۴- سلیمان بن حفص مروزی میگوید خدمت امام کاظم رسیدم و در اندیشه ام این بود که درباره امام پس از وی پرسش کنم امام نگاهی به من انداخت و خود آغاز سخن کرد و فرمودند: ای سلیمان فرزندم على وصی من و پیشوای مردم پس از من است و او بهترین فرزندان من میباشد. اگر زنده ماندی و او را درک کردی گواهی امامت او را در نزد شیعیان من ابراز نما و هر کس از جانشین من پرسید او را معرفی کن. (۶) (عیون اخبار الرضاء ، ج ۱، ص ۴۹)
۵- عبدالله مرحوم میگوید به قصد مدینه از بصره بیرون شدم در بین راه، موسی بن جعفر را ملاقات کردم که او را به سمت بصره می بردند. حضرت دنبال من فرستاد و من خدمت رسیدم و نامه ای به من دادند که آن را به مدینه برسانم عرض کردم نامه را به چه کسی تسلیم کنم؟ فرمودند: به فرزندم علی زیرا او وصی و امام پس از من و بهترین فرزندان من است.» (۷)(عيون اخبار الرضاعة ، ج ۱، صص ۵۰ و ۵۱ )
۶- حسین بن بشیر میگوید: امام کاظم الله فرزندش علی را برای ما به عنوان امام معرفی کرد همان گونه که حضرت رسول اکرم در روز غدیر خم علی الله را معرفی فرمود. ایشان به اهل مدینه و یا مردمان حاضر در مسجد پیامبر خطاب کرد و فرمودند: ای مردم این وصی و پیشوای پس از من
است. (۱)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۱، ص ۵۴)
- محمد بن سنان میگوید: پیش از آن که حضرت امام کاظم را به عراق تبعید کنند، خدمت ایشان رسیدم فرزندش علی هم نزد وی بود امام الله فرمودند: ای محمد امسال حادثه ای رخ خواهد داد. از آن هراسان مباش و بی تابی مکن سپس سر مبارک خود را پایین افکند و انگشتان خود را به زمین زد. آنگاه سر را بلند کرد و فرمودند خداوند گمراهان را به حال خود وا می نهد و آنچه را اراده کند به انجام میرساند. پرسیدم مقصود از این سخنان چیست؟ فرمودند: هر کس به این فرزندم ستم روا دارد و حقش را نادیده انگارد و امامتش را انکار کند به سان کسی است که حق علی بن ابی طالب را پامال کرده و امامت وی را منکر شود. من از سخنان وی چنین دریافتم که از مرگ خود خبر می دهد و فرزندش علی را به عنوان امام پس از خود معرفی میکند عرض کردم به خدا سوگند اگر پروردگار به من عمر دهد و روزگار او را دریابم، حقوق او را ادا کرده به امامت و خلافت وی گردن خواهم نهاد و هم اینک گواهی میدهم و تصدیق میکنم که او پس از شما حجت خدا در روی زمین و امام مردم است و جامعه را به آیین اسلام فرا می خواند. امام له فرمودند: ای محمد! خداوند عمر تو را دراز خواهد کرد و روزگار امامت او را درخواهی یافت و مردم را به سوی او فرا خواهی خواند و حتی به امام پس از او هم اعتراف و تصدیق خواهی نمود. پرسیدم قربانت گردم امام پس از او کیست؟ فرمودند فرزندش محمد. گفتم به فرمان شما تسلیم هستم و به امامت فرزند او نیز گواهی میدهم فرمودند آری ای محمد من نام تو را در کتاب امیر المؤمنین الله دیدم و تو از شیعیان ما هستی و در میان آنان به آذرخشی می مانی که در شب تاریک می درخشد و نور می افشاند.... ای محمد مفضّل مونس من است هرگاه او را می بینم آرامشی می یابم تو نیز مونس دو امام پس از من خواهی بود و آنان با دیدن تو آرامش می یابند. آتش جهنم بر بدنت حرام است و هرگز بدنت را لمس نخواهد کرد. (۲)(عیون اخبار الرضاء ، ج ۱، صص ۶۱ و ۶۲ )