علم و دانش
الف. حضرت صادق الله فرمود فرزندم ،رضا عالم آل محمد است و به امام کاظم فرمود عالم آل محمد در صلب توست ای کاش او را درک می کردم.
مناظرات علمی حضرت با مأمون، جائليق و رأس الجالوت و دانشمندان عراق و خراسان و مناظره با یحیی بن اکثم ها ..... و خطبه ها از جمله خطبه تو حیدیه حضرت که بسیار مفصل است و کلمات و مواعظ دلالت بر علم عمیق و وسیع امام می نماید. (اعيان الشيعة ج ٢ ص ٥٤٧)
ب امام رضا به دعبل فرمودند این پیراهن را حفظ کن و اگر حفظ نکنی افرادی از تو می گیرند، همینطور هم شد.(اعيان الشيعه ج ٢ ص ٥٥٥)
ج. كان كلامه كله و جوابه و تمثله انتزاعات من القرآن."(اعيان الشيعه ج ٢ ص ٥٤٦)
د. ابو الصلت هروی گوید من داناتر از علی بن موسی الرضا ندیدم و هر دانشمندی که با وی مجالست داشت این مطلب را تصدیق می کرد.(اعيان الشيعه ج ٢ ص ٥٤٧)
ه ابو الصلت هروی گوید امام را دیدم با مردم به هر زبانی تکلم می کرد یک روز گفتم من در تعجبم که شما چگونه همه زبانها را می دانید فرمود ای اباصلت من حجت خدا بر مردم هستم و زمانی خداوند مرا حجت بر همه مردم قرار میدهد که آگاه به همه زبانها باشم خداوند به ما منطق طیر را آموخته است و فصل الخطاب عنایت کرده است.
صص55-53
علم امام
امام رضا در موضوع بیان علم امام و نیز اثبات آن، از همه ائمه موفق تر بوده است، زیرا آن حضرت؛
اولاً حدیث مفصلی برای عبدالعزیز بن مسلم بیان می کند که در آن تمام ابعاد علوم امام را توضیح میدهد و با استشهاد به آیات شریفه قرآن صدق دعوت ائمه و بطلان هر مدعی امامتی را غیر از دوازده وصی مخصوص پیغمبر له ثابت می کند.
ثانیاً تمام آنچه را که خودش و پدران و فرزندانش درباره اعلمیت امام از جمیع مردم زمان بیان کرده اند عیناً به اثبات می رساند. اکنون به قسمتی از حدیث حضرت درباره صفات امام توجه نمایید:
ان الإمامة هي منزلة الأنبياء و إرث الأوصياء إن الإمامة خلافة الله و خلافة الرسول ... إن الإمامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عز المؤمنين. ان الإمامة أس الإسلام النامي و فرعه السامي ... الإمام يُحل حلال الله و يُحرم حرام الله و يُقيم حدود الله و يَذُب عن دين الله و يدعوا إلى سبيل ربه بالحكمة والموعظة الحسنة و الحجة البالغة الإمام كالشمس الطالعة المجللة بنورها للعالم .... الإمام واحد دهره لا يدانيه أحد ولا يُعادله عالم و لا يوجد منه بدل و لا له مثل و لا نظير ... و الإمام عالم لا يجهل و راع لا ينكل معدن القدس و الطهارة ... و العلم و العبادة ... عالم بالسياسة مفروض الطاعة قائم بأمر الله ناصح لعباد الله حافظ لدين الله »:
امامت مقام پیغمبران و میراث اوصیاء است امامت جانشینی خدا و رسول خداست... امامت زمام دین و مایه نظام امور مسلمین و صلاح دین و عزت مؤمنین است. امامت ریشه با نمو اسلام و شاخه بلند آن است... امام حلال خدا را حلال دارد و حرام خدا را حرام کند و حدود خدا را بپا دارد و از دین خدا دفاع کند و با حکمت و اندرز و حجت رسا مردم را به راه پروردگارش دعوت نماید امام مانند خورشید طالع است که نورش عالم را فرا گیرد... امام یگانه زمان خود است. کسی که به همطرازی او نرسد و هیچ دانشمندی با او برابر نباشد. جایگزین ندارد مثل و مانند ندارد.... امام دانشمندی است که نادانی ندارد سرپرستی است که عقب نشینی ندارد. کانون قدس و طهارت... و علم و عبادت است... در سیاست عالم است اطاعتش واجب است. به امر خدا قائم است. خیر خواه بندگان خدا و نگهبان دین خداست
حضرت رضا می فرماید از حضرت علی که درباره آیه شریفه (أكالون للسحت( مانده ٤٢) فرمودند منظور آن شخصی است که نیاز برادر خود را برآورده میکند سپس هدیه او را میپذیرد «هو الرجل الذي يقضى لأخيه الحاجة ثم يقبل هديته». (عيون اخبار الرضا ل ج ۲ ص ۲۸)
امام رضا از قول پیامبر اکرم ﷺ نقل می کنند که خداوند چنین می فرماید: ای فرزند آدم گناه مردم تو را از گناه خویش مغرور نکند و نعمتی که در اختیار مردم است تو را از نعمتی که داری غافل نسازد و مبادا مردم را از رحمت خداوند ناامید سازی در حالی که آن رحمت را برای خود امید داری یابن آدم لا يغرنك ذنب الناس عن ذنبك و لا نعمة الناس عن نعمة الله عليك و لا تقنط الناس من رحمة الله و أنت ترجوها لنفسک».( عيون اخبار الرضاء ج ۲ ص ۲۹)
امام رضا از قول جدش رسول خدا فرمود: نماز را ضایع نسازید زیرا هر انسانی که نماز را ضایع سازد با قارون و هامان محشور می شود؛ «لا تضيعوا صلوتكم فإن من ضيّع صلاته حشر مع قارون و هامان».( عبون اخبار الرضاء ج ۲ ص ۳۱)
هر شخصی هر روز در ماه شعبان هفتاد بار بگوید «استغفر الله و اسئله التوبة» خداوند او را از آتش جهنم نجات میدهد و از صراط میگذرد و به بهشت وارد میشود؛ من قال في كل يوم من شعبان سبعين مرة استغفر الله و اسئله التوبة كتب الله له برائة من النار و براز على الصراط و احله دار القرار».
عبدالله بن عبدالله دهقان گوید یک روز برای زیارت حضرت رضاله به منزل ایشان رفتم حضرت فرمودند: آیا میدانی مقصود آیه شريفه و ذكر اسم ربه فصلی چیست؟ گفتم هرگاه انسان خدا را یاد می کند دو رکعت نماز میخواند فرمود اگر چنین باشد خداوند تكليف سختی را به انسان تحمیل کرده است. بعد حضرت فرمود: منظور آن است که هرگاه نام خدا را یاد میکند صلوات بر محمد و آل او می فرستد.(اصول کافی ج 4 ص ٢٥٢)
شخصی از امام الله سؤال کرد چرا خداوند خلق را با انواع و شکلهای مختلف آفریده و به یک نوع نیافریده است؟ فرمودند: تا توهم نشود خداوند عاجز و ناتوان از آفریدن شکلهای مختلف است.... و گوینده ای نگوید آیا خداوند قادر است فلان مخلوق را به این صورت یا آن صورت بیافریند؛
سأله الحسين بن فضال لم خلق الله عز وجل الخلق على أنواع شتى و لم يخلقه نوعاً واحداً ؟ فقال له لئلا يقع فى الاوهام إنه عاجز ... و لا يقول قائل هل يقدر الله عز وجل أن يخلق على صورة كذا و كذا......(عيون اخبار الرضا الله ج ٢ ص ٧٥)
شخصی از امام پرسید چه دلیلی بر حدوث جهان وجود دارد؟ فرمود: تو در آغاز نبودی و به تحقیق میدانی خودت آفریدگار خود نبودی و همانند تو نیز تو را خلق نکرده است؛
قال الحسين بن خالد دخل عليه رجل فقال له يابن رسول الله ما الدليل على حدوث العالم؟ فقال: «أنت لم تكن ثم كنت و قد علمت انك لم تكون نفسک و لا كونك من هو مثلك».(عبون اخبار الارضاء ج ١ ص ١٣٤)
فضل بن سهل از امام سؤال کرد آیا انسانها در کار خود مجبورند؟ فرمود: خداوند عادل تر از آن است که مردم را مجبور به کاری کند سپس عذاب کند گفت آیا رها هستند؟ فرمود: خداوند حکیم تر از آن است که بنده خویش را مهمل گذارد و به حال خویش
رها کند؛
سأله الفضل بن سهل يا ابا الحسن الخلق مجبورون؟ قال: «ان الله تعالى أعدل من أن يجبر ثم يعذب» قال فمطلقون؟ قال: «ان الله تعالى أحكم من أن يهمل عبده و يكله الى نفسه». (. الفصول المهمه ص ۲۳۸)
از امام رضا الله سؤال شد آیا خداوند بندگان را به آنچه طاقت ندارند تکلیف میکند؟ فرمود: خداوند عادل تر از آن است. سؤال شد آیا بندگان قدرت دارند کاری را انجام دهند که اراده میکنند؟ فرمود: عاجزتر از آن هستند کنایه از اینکه کارها به بندگان واگذار شده و تفویض مردود است
يكلف الله العباد ما لا يطيقون؟ قال: هو أعدل من ذلك» قال يستطيعون أن يفعلوا ما يريدون؟ قال: «هم أعجز من ذلك».(اعيان الشيعه ج ٣ ص ١٠٤)
از امام رضا سؤال شد چگونه صبح کردی؟ فرمود: صبح کردم در حالی که عمر من کوتاه میشود و عمل من محفوظ است و مرگ رقیب ما است و آتش پشت سر ماست و نمیدانیم با ما چگونه معامله می شود؛
فقيل له كيف أصبحت؟ فقال : أصبحت بأجل منقوص و عمل محفوظ و الموت في رقابنا و النار من ورائنا و ما تدرى ما يفعل بنا......
سؤال مأمون از امام
مأمون از حضرت رضا الله سؤال کرد مگر انبیاء معصوم نیستند؟ حضرت فرمود: آری او پرسید پس چرا حضرت ابراهیم به خداوند عرضه داشت: ... رَبَّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى ولكن لِيَطْمَئِنَّ قَلْبی( بقره ٢٦٠) .... حضرت فرمود: خداوند به ابراهیم وحی کرد که من از بندگان خود دوستی را انتخاب میکنم اگر از من درخواست زنده شدن مرده ها را بکند اجابت میکنم از این رو ابراهیم به ذهنش رسید که آیا دوست خداوند خود اوست یا دیگری؟ به همین جهت این موضوع را مطرح کرد.(توحید صدوق ص ۱۳۲)
داستان مأمون و صوفی دزد
حضرت رضا الله در مقابل مأمون از ابراز حقیقت خودداری نمی کرد و بعضی از دانشمندان عللی برای مسموم نمودن آن حضرت نقل نموده اند از آن جمله همین جریان صوفی است.
محمد بن سنان گفت در خراسان خدمت حضرت رضاله بودم مأمون آن جناب را در طرف راست خود نشانده بود.
روزهای دوشنبه و پنجشنبه ملاقات عمومی داشت و به شکایات مردم رسیدگی می کرد مردی صوفی را آوردند که دزدی کرده بود، چشمش به او افتاد آثار زهد از وی آشکار بود و بر پیشانی او آثار سجده بود. مأمون گفت چقدر زشت است این ظاهر آراسته و کار زشت و با این ظاهر نیکو میگویند دزدی کرده ای؟!
صوفی گفت مجبور شدم چون حق مرا از خمس و زکات ندادی مأمون گفت تو چه حقی در خمس و زکات داری؟ جواب داد خداوند تقسیم نموده خمس را به شش قسمت و فرموده: (وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْن السبيل)(انفال ٤١)، غنائم را نیز شش قسمت نموده و فرموده است: (مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُول وَ لِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنكُمْ).(حشر ۷) یکی از مستحقين خمس و غنیمت ابن سبیل و درمانده در راه است و من از آنهایم. مستمندی هستم که راه به جایی ندارم و ضمناً از قاریان قرآن نیز هستم.
مأمون گفت میخواهی با این یاوه سرایی هایت حدی از حدود خدا را درباره دزد ترک کنم؟ صوفی گفت اول خودت را پاک کن و حد بر خودت جاری نما، سپس به دیگری برس
مأمون رو به حضرت رضا نموده و گفت چه می گویید؟ فرمود: این مرد میگوید تو دزدی کردی او هم دزدی نموده. خلیفه بسیار
خشمگین شد. به صوفی گف به خدا سوگند دستت را قطع میکنم.
صوفی در پاسخ گفت میخواهی دست مرا قطع کنی با اینکه بنده و زر خرید منی؟!
مأمون پرسید من از کجا بنده تو شدم؟ جواب داد چون مادرت از بیت المال مسلمانان خریده شده تو بنده هر مسلمانی که در مغرب یا مشرق باشد می باشی، مگر آزادت کنند من آزادت نکرده ام، آنگاه خمس را تصرف نه به خاندان پیغمبر میدهی و نه حق مرا رد میکنی از طرف دیگر شخص ناپاک هرگز نمیتواند حدالهی را جاری کند مگر این که اول حد بر خود او جاری کنند این آیه را نشنیده ای؟
(أَتَأْمُرُونَ النَّاسِ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ) (بقره ٤٤ ): مردم را به نیکی دعوت میکنید و از خود فراموش کرده اید با آنکه کتاب خدا را می خوانید، مگر اندیشه ندارید؟
مأمون رو به جانب حضرت رضا نموده پرسید درباره این مرد چه می فرمایید؟ حضرت فرمودند: خداوند بزرگ به حضرت محمد ﷺ این آیه را نازل فرموده (فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ از برای خداست دلیل رسا و کامل این همان دلیلی است که نادان نیز با نادانی اش متوجه آن می شود همان طوری که دانا به وسیله علم آن دلیل را در می یابد. دنیا و آخرت به وسیله دلیل پایدار است این مرد به تو استدلال کرد.
مأمون دستور داد صوفی را آزاد نمودند در فکر حضرت رضا شد تا بالاخره آن جناب را مسموم نمود و نیز فضل بن سهل و عده ای از شیعیان را به قتل رسانید.( عيون اخبار الرضاء ج ۲ ص ۲۳۷ - زندگانی امام هشتم علی بن موسى الرضاء الي ص ٤٨)
نعمت دنیا چیست؟
بزنطی میگوید درخواستی از حضرت رضا له نمودم. فرمود: صبرکن امیدوارم خداوند ترتیب آن را بدهد ان شاء الله. سپس فرمود بــه خداوند قسم هر چه خداوند از مؤمنین در دنیا برای آخرت ذخیره نماید برای آنها بهتر است از آنچه در همین دنیا به ایشان بدهد. پس از آن دنیا را سخت مذمت فرمود و کوچک و پست شمرد گفت مگر چیست این دنیا ثروتمند پیوسته در خطر است لازم است بر او پرداخت حقوق خداوند.(بحار الانوار ج ٤٩ ص ۱۰۵ - زندگانی امام هشتم على بن موسى الرضا ء ص ١٧٥)
تعیین مزد کارگر
سلیمان بن جعفری گوید در خدمت حضرت رضا بودم، کاری داشتم خواستم جدا شوم و به منزل خود برگردم. فرمود: بیا با من امشب پیش ما باش من به همراه امام الله رفتم داخل خانه شد چشمش به غلامان افتاد که با گل طویله برای چارپایان میساختند در آن میان مرد سیاه چهره ای را دید که جزء غلامان نبود.
پرسید این شخص کیست؟ گفتند به ما کمک می کند، چیزی به او خواهیم داد فرمود اجرتش را تعیین کردید؟ عرض کردند نه هرچه به او بدهیم راضی خواهد بود بسیار خشمگین شد.
عرض کرد فدایت شوم چرا خودتان را ناراحت می کنید؟ فرمود من بارها اینها را از چنین کاری نهی کرده ام و گفته ام هر کس برای شما خواست کاری بکند اجرتش را معین نمایید.
صص 192-183