رهبران معصوم (ع) - جلد دوم  ( صص103-104 ) شماره‌ی 4183

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

امام هشتم اعلیه السلام در روز پنج شنبه و یا جمعه یازدهم ذي القعدة الحرام سال یکصد و چهل و هشتم هجری قمری در مدینه پس از گذشت چند روز از شهادت جدش امام صادق علیه السلام به دنیا آمد و امام صادق علیه السلام همواره آرزوی دیدار او را می نمود.

متن

ولادت على بن موسى الرضا

مؤلف گوید: ما احوالات امام هشتم علی بن موسی الرضا را در کتاب مستقلی به نام شهید خراسان و پناه شیعیان بیان نموده ایم. در این جا نیز به طور مختصر اشاره ای به تاریخ زندگی و سیره عملی و احوال دیگر آن حضرت خواهیم نمود.

امام هشتم الله در روز پنج شنبه و یا جمعه یازدهم ذي القعدة الحرام سال یکصد و چهل و هشتم هجری قمری در مدینه پس از گذشت چند روز از شهادت جدش امام صادق به دنیا آمد و امام صادق همواره آرزوی دیدار او را می نمود.

در روایتی از موسی بن جعفر نقل شده که فرمود: «پدرم امام صادق بارها به من میفرمود عالم آل محمد در صلب تو خواهد بود، و ای کاش من او را درک مینمودم. او همنام جدم امیر المؤمنین است.»

مادر امام هشتم الله کنیز ام ولد به نام تکتم و یا نجمه | بوده است. حضرت كاظم الله هنگامی که این کنیز را خریداری نمود به اصحاب خود فرمود: «به خدا سوگند من این کنیز را نخریدم مگر به امر خداوند و وحی او. و چون از آن حضرت توضیح خواستند فرمود: «من در خواب جدم رسول الله ﷺ و پدرم امیر المؤمنين الله را دیدم که در دست آنان پارچه حریری بود و چون آن را باز نمودند پیراهنی بود و عکس این کنیز در آن دیده میشد. پس به من فرمودند: ای موسی! تو از این کنیز فرزندی خواهی داشت که بعد از تو بهترین مردم روی زمین خواهد بود و چون به دنیا آمد نام او را علی بگذار و فرمودند زود است که به وسیله این فرزند خداوند عدالت و رأفت و رحمت خود را ظاهر سازد و خوشا به حال کسی که او را تصدیق نماید و امامت او را بپذیرد و وای به حال کسی که با او دشمنی کند و امامت او را انکار نماید.(١)(أنوار البهية : ١٠٣)

شیخ صدوق از نجمه ما در امام رضا الله نقل نموده که گوید: هنگامی که من به فرزندم على بن موسى الرضا باردار شدم سنگینی حمل او را احساس نمی کردم و در خواب از شکم خود صدای تسبیح و تهلیل و تمجید می شنیدم و وحشت و اضطراب پیدا میکردم و چون بیدار میشدم چیزی را نمی شنیدم و هنگامی که فرزندم روی زمین قرار گرفت دو دست خود را روی زمین قرار داد و سر به سوی آسمان بلند کرد و لبهای خود را مانند کسی که سخن میگوید حرکت می داد و چون پدر او موسی بن جعفر وارد شد به من فرمود:

رای نجمه گوارا باد تو را کرامت الهی پس من او را در پارچه سفیدی پیچیدم و به دست پدر دادم و او در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و با آب فرات | آب شیرین کام او را برداشت و به من فرمود: بگیر او را که او بقیة الله روی زمین است.(۲)(عيون اخبار الرضا عليه السلام: ۲ ٫ ۳۱، أنوار البهية : ١٠٣)

مخاطب

نوجوان ، جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی