توطئه بر ضد امام رضا
هرثمه میگوید به قصد زیارت حضرت رضا به درب خانه مأمون رفتم صبیح دیلمی را ملاقات نمودم صبیح گفت: دیشب مأمون مرا با سی نفر از غلامان خاص خود که محرم اسرار بودند طلبید و چون نزد او رفتیم از ما عهد و پیمان گرفت که به دستور او عمل کنیم و راز او را پنهان نگه بداریم به هر یک از ما شمشیر زهر آلودی داد و گفت به سوی حجره حضرت رضا بروید و در هر حالت که او را یافتید بدون سخن گفتن با وی او را با این شمشیرها قطعه قطعه کنید و سپس نزد من بیایید. اگر این کار را اجرا کردید و این راز را افشا ننمودید به هر یک از شما جوائز ارزنده ای خواهم داد.
ما شمشیرها را از وی گرفته و متوجه حجره آن حضرت شدیم و دیدیم که بر پهلوی مبارک خوابیده و دستهای خود را حرکت میدهد و سخنی می گوید که ما نمی فهمیدیم من یک طرف ایستادم آن غلامان به جانب امام رفتند و یکباره شمشیرها را بر بدن آن حضرت که زره نپوشیده بود فرود آوردند و آنگاه آن حضرت را در فرش پیچیدند و به سوی مأمون برگشتند و گزارش کار خود را به وی دادند.
چون صبح گردید مأمون سر خود را برهنه کرد و بند لباس خود را گشود و مانند مصیبت زدگان گریان و نالان از خانه بیرون آمد و در مجلس نشست تا مردم برای تسلیت نزد او بیایند. پس از چندی برخاست و با پای برهنه به سمت حجره آن حضرت روانه شد تا به غسل و کفن و دفن او بپردازد ولی صدایی از حجره شنید و مضطربانه به من امر کرد که داخل حجره آن حضرت شوم و برای او خبری بیاورم. وقتی که وارد شدم دیدم آن حضرت در محراب نشسته و به عبادت مشغول است.
چون خبر به مأمون دادم مضطرب گشته و گفت: شما مرا فریب دادید. پس گفت ای صبیح نزد او برو و حقیقت حال را معلوم کن من نزد آن حضرت آمدم آن حضرت مرا صدا زد و من پاسخ دادم و خود را بر خاک میمالیدم و زار میگریستم. فرمود برخیز خدا تو را رحمت کند. و این آیه را تلاوت فرمود: يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ)(۱ )(سوره صف : ۸)، یعنی می خواهند نور خدا را با دهان خویش خاموش کنند ولی خداوند علیرغم میل کافران این نور را به اتمام می رساند. پس من نزد مأمون برگشتم و او را به شدت غضبناک دیدم و گفتم: "او در محراب مشغول عبادت بود و هیچ اثر زخمی بر بدن آن حضرت ندیدم.
مأمون گفت: به امرا و اشراف و اعیان که برای عرض تسلیت به مناسبت رحلت امام رضا آمده اند بگویید حضرت غش کرده بودند و بحمد الله عارضه بر طرف شد و به صحت مبدل گردید.
هرثمه میگوید به محضر جناب امام رضا الله مشرف شدم حضرت فرمود: و الله که تا اجل موعود ما فرا نرسیده باشد از کید و مکر این گروه هیچ ضرری به ما نمی رسد.( ۲)(جلاء العيون : ٫ ۷۳۲)