اخلاق و سيرة على بن موسى الرضا
روایت شده که علی بن موسی الرضا در تابستان روی حصیر و در زمستان روی پلاس می نشست و لباس زیرین او ضخیم و زیر بود و چون به میان مردممی رفت لباس زیبا می پوشید.
حضرت رضا نماز صبح را در اول وقت میخواند و سپس سر به سجده می گذارد و چون خورشید بالا می رفت سر از سجده بر میداشت و برای مراجعات مردم مینشست و یا سوار بر مرکب میشد و برای حوایج خود حرکت می نمود و کسی قدرت نداشت که صدای خود را در خانه او بلند کند و زنی را در خانه خود مسؤول بیدار کردن زنها برای نماز قرار داده بود و این سخت ترین مشکل آنان بود حتی بعضی از کنیزان آرزو میکردند که از خانه آن حضرت خارج شوند.
على بن موسى الرضا لله با مردم کم سخن میگفت و سخن و پاسخ و تمثیل او از قرآن مجید بود و قرآن را در سه روز ختم میکرد و می فرمود: «اگر بخواهم در کمتر از آن نیز می توانم ختم کنم و لکن به هیچ آیه ای برخورد نمی کنم مگر آن که در معنا و نزول آن فکر میکنم که در چه زمان و درباره چه چیزی نازل شده است و به همین علت در سه روز قرآن را ختم می نمایم.(١)(أنوار البهية : ١٠٣)
ابراهيم بن عباس میگوید من هرگز ندیدم علی بن موسی الرضا با کسی در سخن جفا کند و آداب سخن را رعایت ننماید و یا مقابل او تکیه کند و یا به یکی از دوستان و غلامان خود دشنام دهد و یا مقابل کسی آب دهن بیاندازد و یا خنده با صدا بکند بلکه خنده او تبسم بود و چون بر سر سفره می نشست همه خدام و غلامان و دربانان و کارپردازان خود را صدا میزد و در کنار خود می نشاند.
امام هشتم شبها کم میخوابید و بیشتر شبها از اول شب تا صبح در عبادت بود و فراوان روزه میگرفت و روزه اول و وسط و آخر هر ماه از او فوت
نمی شد و می فرمود: ثواب روزه همه عمر را خواهد داشت.(۲)(بحار الأنوار : ۲۹ ٫ ۹۰، أنوار البهية : ١٠٣)
امام هشتم الله فراوان صدقه میداد و صدقه او پنهانی بود و بیشتر صدقات او در شبهای تاریک بود و اگر کسی گمان کند که امام هشتم در فضیلت مانندی دارد او را تصدیق نکنید.(٣)(همان)
معمر بن خلاد میگوید حضرت رضا چون بر سر سفره می نشست دستور می داد ظرفی در کنار او قرار دهند و از بهترین هر غذایی برمی داشت و در آن ظرف می ریخت و سپس دستور میداد برای فقرا ببرند و این آیه را تلاوت می نمود: ﴿فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ](۴)( سوره بلد : ۱۱) ..... سپس می فرمود: خداوند میدانسته که هر کسی قدرت آزاد کردن یک بنده را ندارد، پس به جای آن فرموده: ﴿ أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ ) (۱)(سوره بلد : ۱۴ )، و راه بهشت را برای آنان باز نموده است. (۲)(أنوار البهية : ۱۰۵)
يسع بن حمزه گوید: من خدمت حضرت رضا الله بودم و جمعیت زیادی نیز گرد او بودند و از حلال و حرام سؤال میکردند پس مرد بلند قامت گندم گونی وارد شد و به آن حضرت گفت ای فرزند رسول خدا من از دوستان شما و پدرانتان هستم و از حج بازگشته ام و پول و نفقه من مفقود گردیده و مالی ندارم تا خود را به وطن خویش رسانم و اگر به من کمک کنید من مرد ثروتمندی هستم، چون به شهر خود رسیدم آنچه به من داده اید را از طرف شما صدقه خواهم داد. امام هشتم الله به او فرمود: «بنشین خدا تو را رحمت کند و سپس سخنش را با مردم ادامه داد تا همه آنان متفرق شدند و فقط من و سلیمان جعفری و خیثمه باقی ماندیم.
پس فرمود: به من اجازه میدهید به داخل اتاق بروم؟ سلیمان جعفری گفت: خدا کار شما را مقدم نماید. پس امام الله داخل حجره شد و ساعتی نگذشت که بازگشت و دست مبارک خود را از بالای درب حجره بیرون آورد و فرمود: «مرد خراسانی کجاست؟ مرد خراسانی گفت: «من آماده هستم.» پس امام به او فرمود: «بیا این دویست دینار را بگیر و صرف نفقه و مخارج خود بکن و به آن تبرک جوی و از ناحیه من تصدق مکن و خارج شو که من تو را نبینم و تو نیز مرا نبینی چون آن مرد خراسانی رفت و امام نزد ما آمد سلیمان جعفری گفت: فدای شما شوم برای چه صورت خود را از او پوشاندید؟ امام فرمود: «از ترس این که ذلت سؤال را در صورت او ببینم مگر تو حدیث رسول خدا را نشنیدی که فرمود صدقه پنهانی پاداش هفتاد حج دارد و کسی که گناه خود را آشکار کند خوار خواهد شد و کسی که پنهان نماید آمرزیده خواهد شد؟(٣)(أنوار البهية، كافي : ۲۳٫۴)
مرحوم کلینی در کتاب کافی از مردی از اهل بلخ نقل نموده که گوید: هنگامی که على بن موسی الرضا را از مدینه به خراسان میبردند، من در خدمت آن حضرت بودم پس روزی دستور داد سفره ای گستردند و همه دوستان و غلامان سیاه را دعوت نمود و در کنار خود نشاند. پس من گفتم: «فدای شما شوم! خوب بود برای اینها سفره دیگری قرار میدادند و شما از آن جدا می شدید. پس امام به من عتاب نمود و فرمود: چنین مگو، همانا پروردگار همه ما یکی است و پدر ما آدم ] یکی است و مادرمان حوا | یکی است و پاداش در قیامت به سبب اعمال داده می شود.(۱)(کافی : ۸ ٫ ۲۳۰، أنوار البهية : ۱۰۶ )
محدث قمی گوید: این سیره آن حضرت بوده با فقرا و خدمتگزاران، و اما چون فضل بن سهل ذوالریاستین مقابل او می ایستد ساعتی امام به او توجه نمی کند و سپس به او می فرماید: «چه میخواهی؟ فضل می گوید: «یا سیدی......(۲)( همان : ۱۰۷)
امام هشتم نسبت به احترام نعمتهای الهی و جلوگیری از اسراف و تبذیر فراوان سفارش مینمود یاسر خادم میگوید روزی غلامان امام مشغول خوردن میوه بودند و میوه ها را کامل نمیخوردند و دور می انداختند. پس حضرت رضا ه به آنان فرمود: «سبحان الله! اگر شما به این میوه ها نیاز ندارید، کسانی هستند که به آنها نیازمندند و شما نباید آنها را از بین ببرید .(٣)( أنوار البهية : ١٠٧)
امام هشتم الله نسبت به تعیین مزد کارگر قبل از انجام کار بسیار حساس بود. پس روزی دید غلام سیاهی در کنار غلامان او مشغول به کار است، به غلامان خود فرمود: آیا مزد او را تعیین کرده اید؟ گفتند: «خیر مزدی برای او معین نکرده ایم و لکن هر چه به او بدهیم راضی میشود.
پس امام با تازیانه آنان را زد و شدیداً بر آنان خشم نمود و فرمود: «مگر من به شما دستور ندادم که مزد اجیر را قبل از عمل تعیین کنید.(۱)(أنوار البهية : ١٠٧)
امام هشتم عالم آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين نامیده می شد و مانند اجداد خود از اسرار و علوم پنهانی آگاه بود محمد بن سنان می گوید: در زمان هارون الرشيد که آن حضرت از او تقیه نمیکرد به امام گفتم: «شما خود را به عنوان امام معرفی نموده اید و در جای پدر خود نشسته و از هارون هراس نمی کنید در حالی که از شمشیر هارون خون می ریزد؟
امام الله فرمود: جدم رسول خدا فرمود: اگر ابوجهل توانست یک مو از سر من کم کند شما شهادت بدهید که من پیامبر خدا نیستم. من نیز میگویم: اگر هارون توانست یک مو از سر من کم کند شما گواهی بدهید که من امام نیستم.» (۲)(کافی: ۲۵۷٫۸، أنوار البهية : ۱۰۷ )
مؤلف گوید ما مناظرات حضرت رضا را به طور مفصل در کتاب «شهید خراسان بیان نمودیم طالبین میتوانند به آن کتاب مراجعه فرمایند و اگر کسی بخواهد از علوم امام هشتم به آگاهی پیدا کند باید به سخنان آن حضرت و مناظرات او با جاثلیق نصرانی و رأس الجالوت و رؤسای صابئین و هر بذ اکبر و علمای زردشت و نسطاس روسی و متکلمین دیگر که در مجلس مأمون حاضر شدند و سخنان خود را مطرح نمودند و امام پاسخ همه آنان را داد و قانع گردیدند مراجعه کند.
آری پاسخ امام هشتم به سؤالات عمران صابی و اسلام آوردن او به دست مبارک آن حضرت با توجه به این که عمران صابی مرد استدلال و جدل بود و کسی نمی توانست در مقابل سخن او سخنی بگوید و احتجاج امام برای سلیمان مروزی یکه تاز خراسان و امثال او دلیل احاطه کامل علمی آن حضرت در مسائل گوناگون است.(٣)(أنوار البهية : ١٠٨ )