رهبران معصوم (ع) - جلد دوم  ( صص139-140 ) شماره‌ی 4201

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تلاش مأمون برای ترور شخصيت حضرت > نماز باران

خلاصه

هنگامی که مأمون حضرت رضا را به قبول ولایت عهدی مجبور کرد، مدتی باران از آسمان نبارید و برخی از بی خردان و متعصبین میگفتند: «از آن روزی که على بن موسى ولی عهد شده است باران نیامده است. و با این سخن قصد داشتند. که بگویند قدم ایشان مایه بی برکتی است. مأمون به حضرت رضا الله عرض کرد: ای کاش دعا میکردید تا باران بیاید. حضرت فرمود: «روز دوشنبه دعا خواهم کرد چون دیشب جدم رسول خدا و امیر المؤمنین را در خواب دیدم که به من فرمودند: پسرم روز دوشنبه انتظار باران داشته باش و به صحرا برو و از خداوند طلب باران بنما که خداوند به مردم باران میدهد و فضیلت تو را بر آنها آشکار می سازد.

متن

آمدن باران به دعای امام رضا

هنگامی که مأمون حضرت رضا را به قبول ولایت عهدی مجبور کرد، مدتی باران از آسمان نبارید و برخی از بی خردان و متعصبین میگفتند: «از آن روزی که على بن موسى ولی عهد شده است باران نیامده است. و با این سخن قصد داشتند. که بگویند قدم ایشان مایه بی برکتی است. مأمون به حضرت رضا الله عرض کرد: ای کاش دعا میکردید تا باران بیاید. حضرت فرمود: «روز دوشنبه دعا خواهم کرد چون دیشب جدم رسول خدا و امیر المؤمنین را در خواب دیدم که به من فرمودند: پسرم روز دوشنبه انتظار باران داشته باش و به صحرا برو و از خداوند طلب باران بنما که خداوند به مردم باران میدهد و فضیلت تو را بر آنها آشکار می سازد.»

پس روز دوشنبه حضرت رضا با جمع کثیری از مردم بیرون آمد و به صحرا رفتند و حضرت بر فراز منبر نشست و حمد و ثنای الهی به جای آورد و آنگاه چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ يَا رَبِّ أَنْتَ عَظَمْتَ حَقَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَتَوَسَّلُوا بِنَا كَمَا أَمَرْتُ، وَ أَمَّلُوا فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ، وَ تَوَقَّعُوا إِحْسَانَكَ وَ نِعْمَتَكَ، فَاسْقِهِمْ سَفْياً نَافِعاً عاماً غَيْرَ ضَارٍ وَ لَيَكُنِ ابْتِدَاءُ مَطَرِهِمْ بَعْدَ انْصِرَافِهِمْ مِنْ مَشْهَدِهِمْ هَذَا إِلَى مَنَازِلِهِمْ وَ مَقَارِهِمْ.»

یعنی «خدایا تو حق ما اهل بیت را بزرگ و عظیم قرار دادی مردم همان طور که تو دستور فرمودی به ما روی آوردند و امیدوار به فضل و احسان و نعمت تو هستند. خدایا بارانی نافع که ضرری به کسی نرساند بفرست. خدایا باران را وقتی بفرست که این مردم از این صحرا به خانه هایشان رفته باشند.» 

طولی نکشید که ابرها در آسمان با رعد و برق ظاهر شدند و مردم آماده حرکت به سوی منازل گردیده تا باران بر آنها نبارد حضرت رضا فرمود: این ابر برای شما نیست، بلکه متعلق به فلان شهر و فلان مردم است.» ابر از آسمان رفت و دوباره ابری پیدا شد و رعد و برقی تولید کرد و باز مردم آماده رفتن شدند که حضرت رضا الله فرمود: این ابر نیز متعلق به فلان شهر و فلان مردم است. به همین  ترتیب ده قطعه ابر در آسمان ظاهر شد و تولید رعد و برق نمود و حضرت می فرمود: متعلق به فلان شهر و فلان مردم است.

تا این که یازدهمین قطعه ابر در آسمان پدید آمد و حضرت رضا الله فرمود: این ابر متعلق به سرزمین شما است شکر خدا کنید و به منازل خود بروید که بعد از رفتن به منزل باران شروع خواهد شد. سپس از منبر به زیر آمد و مردم رفتند همین که نزدیک منازل خود رسیدند باران شروع به باریدن کرد و همه جا را فرا گرفت. مردم میگفتند گوارا باد بر تو ای فرزند رسول خدا این کرامت های الهی سپس حضرت رضا برای جمع زیادی از مردم سخنانی فرمود و آنها را دعوت به تقوای الهی و پرهیز از گناه و سفارش به اعتراف به حقوق آل محمد ﷺ نمود و خداوند با دعای امام هشتم له برکتی فراوان به بلاد خراسان عنایت فرمود.(۱)(فرائد السمطين: ۲۱۲٫۲)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی