زهد و تواضع امام رضا سلام
زهد عبارت است از یک حالت اخلاقی - رفتاری که بر پایه درک اعتقادی و بینش بلند الهی و ارج گذاری لذتها و مظاهر زندگی با ملاک دقیق ایمان استوار است. متأسفانه مفهوم زهد نیز مانند اصطلاحهای دیگر، دچار کج فهمی شده و از مؤدای خود منحرف گشته است اما جای خوشبختی است که اهل بیت هم به عنوان سرچشمه معرفت و شناخت و منبع هدایت و روشنی معنی زهد را بیان نموده ابعاد انسانی - رفتاری آن را برای ما تشریع کرده اند.
از امام علی اسلام روایت شده است: «لَيْسُ الزهد أن لا تملك شيئاً إنما الزهد أن لا يُملِك شَيْءٌ مفهوم زهد چنان نیست که تو مالک چیزی نباشی بلکه زهد عبارت است از این که تو به تملک چیزی در نیامده و اسیر آن نشوی
علی بن موسی الرضاء السلام نیز مانند پدران بزرگوارش این صفت اخلاقی رفتاری را تجسم بخشیده و علناً در سراسر زندگی خویش به کار بسته است. در مورد آن حضرت روایت شده که امام رضا السلام چنان بود که در فصل تابستان بر روی حصیر مینشست و در فصل زمستان بر روی پلاس زیر اندازی از پشم جلوس میفرمود و همواره لباس زبر و خشن می پوشید مگر زمانی که در جمع مردم حاضر میشد در این هنگام خود را برای مردم زینت می کرد.
امام رضا با اینکه ثروتمند بود و مقام و منزلت داشت و همچنین قدرت و تملک و هر طور که میل داشت میتوانست از لذائذ و و نعمات مادی برخوردار شود از زرق و برق اعراض میفرمود و به آن اعتنایی نمی کرد. البته همانگونه که روایت گویا است آن حضرت به حفظ ظاهر در برخوردهای اجتماعی اهمیت میداد در حالی که بین خود و خدایش هیچگونه وابستگی نسبت به دنیا و متاع ناپایدار آن احساس نمی کرد.
حفظ شکوه و عظمت و وقار را لازم میدانست و با شکل و هیبت متناسب بر مردم ظاهر میشد تا توجه آنان را معطوف خویش سازد و با طبیعت زندگی اجتماعی و از راه حلال هماهنگ شده باشد.
شکی نیست که ائمه عموماً نسبت به نعمتهای دنیوی از همه زاهدتر و از زخارف و زیور و زر آن بیشتر از همه کناره میگرفتند لیکن از نظر آنها زهد به پوشیدن لباس ژنده و خوردن غذای ساده و خشن محدود نمی شود و مفهومی گسترده تر دارد در حقیقت زاهد کسی است که روا نمی دارد، میل به لذات و خوشیهای دنیوی برجان او حکومت کند و برای جلوگیری از آن توان و قدرت نداشته باشد. (ر. ک زندگانی چهارده معصوم جمعی از نویسندگان انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۸۶۸۸۷۰)
در مراتب فروتنی آن حضرت محمد بن فضل گفته است: امام رضا به یکی از غلامان خود در روز عید فطر که برای آن حضرت دعا میکرد فرمود: تقبل اللهُ مِنْكُ و منا» سپس آن حضرت برخاست و چون عید قربان فرا رسید امام به آن غلام فرمود: ای فلان تَقَبَّلَ اللهُ مِنا و منك (یعنی خداوند از تو و ما بپذیرد.) محمد بن فضل گفته است به آن حضرت عرض کردم ای فرزند پیامبر در عید فطر چیزی فرمودی و در اضحی چیز دیگری امام فرمود بله من در روز فطر گفتم تَقَبَّلَ اللهُ مِنْكُ و منا» (یعنی خداوند از تو و ما بپذیرد.) زيرا او همان کاری را که من به جا آورده بودم انجام داد و هر دو در عمل شباهت داشتیم و در روز قربان به او گفتم «تقبل الله منا و منک زیرا برای ما مقدور است که اعمال اضحی را برگزار کنیم اما شاید او نتواند به جا آورد. در این صورت عمل او غیر از عمل ما است. (ر. ک در مکتب عالم آل محمد علی قائمی، ص ۴۰.)
همچنین در مناقب ابن شهر آشوب آمده که امام رضاء السلام وارد حمام شد مردی که آن حضرت را نمیشناخت به ایشان گفت: بدن مرا مالش بده امام شروع به مالش بدن او فرمود هنگامی که مردم او را متوجه کردند و حضرت را شناخت با پشیمانی و شرمندگی شروع به عذرخواهی و پوزش کرد. اما امام همچنان به مالش بدن او ادامه داد و او را دلداری میداد.
مهمانی بر آن حضرت وارد شد و تا پاسی از شب گذشته نزد آن حضرت نشسته بود و سخن میگفت در این میان چراغ به هم خورد مرد برای اصلاح آن دست دراز کرد امام او را از این کار بازداشت و خود به اصلاح چراغ پرداخت و سپس فرمود ما گروهی هستیم که هرگز مهمان را به کار وا نمی داریم.