ناسخ التواریخ زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (جلد دوازدهم)  ( صص 178-169 ) شماره‌ی 4221

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > معارف مربوط به امامت > مصاديق عترت و امامت > تفاوت عترت و امت

خلاصه

أبو الحسن در جواب فرمود: با من خبر دهید آیا صدقه بر آل پیغمبر حرام هست؟ عرض کردند: آری فرمود: آیا صدقه بر امت حرام است؟ عرض کردند: نیست، فرمود : « هذا فرق بين الأمة والأل ، همين معنى كاشف فرق میان امت و آن است « ويحكم أضر بتم عن الذكر صفحاً أم أنتم قوم مسرفون خوشا بحال شما آیا از حق و قرآن روی بر میتابید یا شما گروهی خواهید بود که از اندازه بیرون می تازید و تجاوز و تعدي ميكنيد و أما علمتم انه وقعت الوراثة والطهارة على المصطفين المهتدین دون سایر هم، آیا نمی دانید که وراثت و طهارت مخصوص به برگزیدگان و راه نموده شدگان است و دیگر کسان را بهره از این مقام نیست .

متن

بیان پرسیدن علما در مجلس مأمون از حضرت امام رضا علیه السلام در فرق عترت از امت

علماء عرض کردند که : عترت رسول آیا ایشان آل رسول هستند یا غیر آل رسول ؟ فرمود: «هم الأل ، ایشان همان آل رسول خدای هستند علماء عرض کردند: اينك رسول خدای است که از آنحضرت مأثور است که فرمود : « امتی آلی» یعنى امت من آل من هستند ، و نیز چند تن را بشمردند

و گفتند: ایشان اصحاب پیغمبر هستند و این خبر مستفیض را که امت آنحضرت آل او میباشند نقل کرده اند و دفع این خبر ممکن نیست .

 أبو الحسن در جواب فرمود: با من خبر دهید آیا صدقه بر آل پیغمبر حرام هست؟ عرض کردند: آری فرمود: آیا صدقه بر امت حرام است؟ عرض کردند: نیست، فرمود : « هذا فرق بين الأمة والأل ، همين معنى كاشف فرق میان امت و آن است « ويحكم أضر بتم عن الذكر صفحاً أم أنتم قوم مسرفون خوشا بحال شما آیا از حق و قرآن روی بر میتابید یا شما گروهی خواهید بود که از اندازه بیرون می تازید و تجاوز و تعدي ميكنيد و أما علمتم انه وقعت الوراثة والطهارة على المصطفين المهتدین دون سایر هم، آیا نمی دانید که وراثت و طهارت مخصوص به برگزیدگان و راه نموده شدگان است و دیگر کسان را بهره از این مقام نیست .

عرض کردند : يا أبا الحسن بکدام دلیل و حجت این مطلب برای ما مکشوف و محقق گردد؟ فرمود: از قول خداوند عز وجل « ولقد أرسلنا نوحاً وإبراهيم وجعلنا في ذريتهما النبوة والكتاب فمنهم مهتد وكثير منهم فاسقون » ما فرستادیم نوح نجی را بر بني قابيل وإبراهیم خلیل را بر نمرودیان و قرار دادیم یعنی بودیعت

نهادیم در میان فرزندان ایشان پیغمبری و کتاب را پس پاره از ذریه ایشان راه یافتگان و گرویدگان بطریق حق یعنی به پیغمبران و کتب ایشان ، و بیشتر ایشان فاسق و بیرون روندگان از راه هستند یعنی بکتب ورسل إلهي نگرويده اند .

 فصارت وراثة النبوة والكتاب في المهتدين دون الفاسقين ، پس وراثت نبوت و کتاب در جماعت هدایت یافتگان اختصاص یافت نه فاسقان و بیرون شدگان از راه حق و ناگرویدگان بأنبياء و كتب ايشان .

 آیا نمی دانید داستان نوح را گاهی که در حضرت پروردگار عز وجل مسئلت کرد : « فقال رب إن ابني من أهلي و إن وعدك الحق و أنت أحكم الحاكمين » پروردگارا پسر من کنعان از اهل من بود و وعده تو بحق و راستی است و تو وعده نهادی که اهل مرا از بلای طوفان و غرقه آب فنا نجات بخشي و اينك دچار هلاك است و تو بهترین حکم کنندگانی « و ذلك أن الله عز وجل وعده أن ينجيه و أهله . .

و این مسئلت و درخواست حضرت نوح از آن بود که خداوند عز وجل او را وعده داد که خودش را و کسانش را نجات بخشد، پس پروردگار عز وجل با او فرمود : « يا نوح انه ليس من أهلك انه عمل غير صالح فلا تسئلن ما ليس لك به علم أني أعظك أن تكون من الجاهلين » .

ای نوح پسر تو از اهل تو نبود یعنی بردین و اطاعت تو نبود بلکه صاحب کرداری ناپسند و ناشایست بود پس از من مخواه آنچه را که تو را بآن دانشی نیست یعنی در آنچه تو را بصلاح و فساد آن علمی نیست بدرستیکه من تو را بند میدهم از اینکه بوده باشی از نادانان که ترک این سؤال اولی است .

 مأمون عرض کرد : آیا خداوند تعالی فضیلت و فزونی داده است عترت را بر سایر مردمان یعنی در قرآن یزدان شاهدی بر این معنی هست ؟ أبو الحسن الله فرمود: خداوند عز وجل « أبان فضل العترة على ساير الناس في محكم كتابه ، روشن و مبین فرموده است فضل و فزونی عترت طاهره را بر سایر مردمان در آیات محکمات کتاب محکم و فرقان مسلم خود، مأمون عرض کرد: این تفضیل در کجای کتاب خدای است؟ حضرت امام رضا الله فرمود : در این قول خدای عز وجل : ( ان الله اصطفى آدم و نوحاً وآل إبراهيم و آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض ..

بدرستیکه خداوند تعالی برگزید آدم را بتعليم أسماء و مأمور فرمود فرشتگان را بسجده بردن بروی و بیرون آوردن انبیاء عظام واصفياء فخام و أولياء کرام را از صلب او و برگزید نوح را بدرازی روزگار و ملهم ساختن او را بساختن کشتی و نجات او از غرق شدن و برگزیده داشت آل إبراهیم را که إسماعيل ويعقوب ويوسف و دارد و سلیمان و یونس وزكريا ويحيى وعيسى وحضرت خاتم الأنبياء صلوات الله عليهم و ذر یه آن حضرت باشند به نبوت و بنای خانه کعبه معظمه وإمامت ، وبركزيد آل عمران را که موسی و هارون باشند بر سالت و سخن گفتن با پروردگار بدون واسطه بر تمامت خلق جهان در حالتی که تمام ایشان فرزندانی باشند که برخی از ایشان از برخی دیگراند یعنی همه اولاد پسندیده از پدران برگزیده خود میباشند.

و خداوند تعالی در موضع دیگر میفرماید: « أم يحسدون الناس على ما آتيهم الله من فضله فقد آتينا آل إبراهيم الكتاب والحكمة وآتيناهم ملكاً عظيماً ، بلکه حسد بردند گروه یهود و کفتار بر محمد مختار و آل او بر آنچه خدای از فضل خود بایشان داده است که عبارت از کتاب و نبوت و امامت باشد همانا بتحقيق ما عطا كرديم باولاد إبراهیم که محمد و آل محمد الله باشند کتاب و علم بحرام و حلال و دادیم ایشان را پادشاهی و ملکی عظیم یعنی وجوب اطاعت نمودن آفریدگان ايشانرا و البته چنین سلطنتی و پادشاهی عظیم و بزرگ است

 و خدای تعالی بعد از این آیه شریفه بازگردانیده است خطابه را بچند آیه فاصله بجماعت مؤمنان پس فرموده است : « يا أيها الذين آمنوا أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولى الأمر منكم » اى كسانيكه ايمان آورده اید اطاعت کنید و پذیرای فرمان گردید خدای را و اطاعت کنید فرستاده خدای را و صاحبان امر و فرمان را از خودتان یعنی « الذين أور نهم الكتاب والحكمة وحسدوا عليهما» يعني كسانيكه خداوند تعالی کتاب و حکمت را ارث ایشان گردانید و برایشان حسد بردند .

 فقوله عز وجل : أم يحسدون الناس على ما آتيهم الله من فضله فقد آتينا آل إبراهيم الكتاب والحكمة وآتيناهم ملكا عظیماً ، این قول خدای تعالی یعنی طاعت نمودن با هر برگزیدگان طاهران ، پس ملک در اینجا همان طاعت نمودن و پذیرفتاری اوامر و نواهی ایشان است .

 علما عرض کردند : بما خبرده آیا خداوند تعالی تفسیر اصطفاء را در قرآن فرموده است یعنی روشن فرموده است که مقصود از برگزیدگان در به رسول هستند؟ إمام رضا الله فرمود : خداوند عز وجل تفسیر فرموده است اصطفاء را در ظاهر سوای باطن در دوازده موضع .

 راقم حروف گوید : ظاهر و باطن قرآن همه در شأن رسول و ذریه او وولی او و اولیای او است ، و در این کلمه دوازده موضع ممکن است اشارتی لطیف بأئمه اثنى عشر صلوات الله وسلامه عليهم باشد ، بالجمله فرمود : اول این دوازده موضع قول خدای عز وجل است : « وانذر عشيرتك الأقربين ورهطكالمخلصين ،

 ای پیغمبر گرامی بترسان عشيرت و خويشان نزديك و طایفه خود را که از مخلصان باشند ، در قراءت ابی بن کعب كلمه « ورهطك المخلصين » اضافه بر قرآن متداول است ، و در صحف عبدالله بن مسعود ثابت است « و هذه منزلة رفيعة و فضل عظيم و شرفعال حين على الله عز وجل بذلك الأل فذكره الرسول الله صل الله فهذه واحدة » .

و این مرتبه اخلاص که برای طایفه پیغمبر است منزلتی رفیع و فضیلتی عظیم و شرافتی عالی و کریم است، چه خدای تعالی آل رسول را باین امر قصد کرده و برای رسول خدا مذکور داشته و یکی از دوازده آیه این است ، و آیه شریفه دوم در اصطفاء در به صلبیه این قول خداوند متعال است : « إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهرهم تطهيراً» ...

جز این نیست که خدای تعالی میخواهد پلیدی گناه را ببرد از شما ای اهل بیت پیغمبر و پاک گرداند شما را از ارجاس معاصی پاک کردنی یعنی هیچوقت آلوده رجس معاصی نبوده و نیستید و نخواهید بود، عصمت ایشان در خارج محقق است و خلاصه معنی این است که ای اهل بیت پیغمبر گرامی اراده لایزال خداوند متعال از بدایت خلقت بر آن علاقه گرفته است که آلایش خطیئات وغبار سيئات واسقام آنام را از اذیال ولایت اتصال شما دور گرداند و هرگز دامن عصمت شما بگرد عصیان آلوده و آغشته نگردد و از صغیر و کبیر منزه بلکه از تصور و اندیشه آن معصوم باشید .

و هذا الفضل الذي لا يجهله أحد إلا معاند ضال لانه فضل بعد طهارة تنتظر فهذه الثانية » و این فضل و فضیلتی که غیر از کسی که معاند و دشمن باشد أصلا مجهول نمی شمارد ، چه فضلی است بعد از طهارت دوم که این معنی از سابق بر این تطهیر مستفاد میشد یعنی تأکید اول است در معنی و این آیه ثانیه بود.

و أما آيه سوم : « فحين ميز الله الطاهرين من خلقه فأمر نبيه بالمباهلة بهم في آية الابتهال ، هنگامی بود که یزدان متعال پاکان از مخلوق خود را از میان سایر مردمان جدا کرد پس با پیغمبر گرامی خود امر فرمود که با تفاق آن پاکان با جماعت أهل كتاب مباهله کنند، در این آیه ابتهال ، پس خداوند عز وجل فرمود: اى محمد ( فمن حاجك فيه من بعد ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائكم و نساءنا ونسائكم و أنفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين » .

پس هر کس از جماعت نصاری با تو خصومت و مجادلت نماید در باب عیسی و بر اعتقاد سست بنياد ومذهب باطل خود اصرار داشته باشد بعد از آنکه آمدند نزد تو برای اینکه بدانند عیسی بنده برگزیده و رسول خدای تعالی است پس با ایشان بفرمای برای مباهله کردن حاضر شوید .

میخوانیم ما پسران خود را و شما پسران خود را و ما زنان خود را و شما زنان خودرا و ما نزدیکان خود را که از نهایت عزت و ارجمندی و اتصال باطنی و ظاهری و اتحاد صوري و معنوي و مودت بی ریا و صدق با صفا و عهد با وفا و تمام اوصاف و اخلاق سعیده و آداب و علوم و فنون فاخره و مسلك ومذهب و عقیدت و ارادت بمنزله نفس ما باشند و شما نزدیکان خود را بخوانید که بر این رتبت نسبت بشما باشند ، پس مباهله و لعن میکنیم بر کاذب خود پس قرار میدهیم لعنت خدای را بر دروغگویان یعنی نفرین میکنیم بر أهل کذب تا عذاب خدا روی بدو کند و حق از باطل جدا گردد .

 پس حضرت رسالت آیت ، علی و حسن و حسین و فاطمه صلوات الله عليهم را همراه خود آورد « وقرن أنفسهم بنفسه فهل تدرون ما معنى قوله : وأنفسنا و أنفسكم ؟ » و مقترن و قرینه گردانید نفوس ایشان را بنفس خودش، آیا میدانید معنی قول او ه وأنفسنا وأنفسكم » چيست ؟ .

علماء عرض کردند: نفس خود را قصد فرموده است ، أبو الحسن الله فرمود ه لقد غلطتم انما عنى بها علي بن أبي طالب ومما يدل على ذلك قول النبي ﷺ حين قال لينتهين بنو وليعة أو لأ بعثن إليهم رجلاً كنفسي ، قبيله بنو وليعه يا باید در تحت فرمان اندر شوند و سر بامر و نهی در آورند یا بآنها میفرستم مردی را که هر آینه نفس من است و قصد پيغمبر علي بن أبي طالب است وقصد او از أبناء حسن و حسین و مقصود او از نساء فاطمه است.

فهذه خصوصية لا يتقدمهم فيها أحد وفضل لا يلحقهم فيه بشر وشرف لا يسبقهم إليه خلق إذ جعل نفس علي اله کنفسه» پس این شأن و مقام و رتبت و منزلت و اختصاص و انحصار يك نوع خصوصیتی است که هیچکس در این معنی برایشان تقدم نیافته و فضل و فضیلتی است که هیچ بشری بآن نرسیده و نمیرسد و شرف و شرافتی است که هیچ آفریده برایشان بآن شرف سبقت نیافته است ، زیرا که پیغمبر گرامی نفس علی را مانند نفس خود قرار داده است فهذه الثالثة واين آیه سوم است .

بنده نویسنده عرضه میدارد: اگر اهل فطنت و صافیان فطرت دقت نمایند. در اینجا استنباط دو لطیفه بس دقیق مینمایند : یکی اینکه در هر طبقه از سه صنف بیرون نیستند : یکی مردان بالغ ، و یکی کودکان نابالغ ، و یکی زنان ، وسخت مشکل است که در اهل بیتی برای مباهله بشود هر سه طبقه را حاضر ساخت خصوصاً غير بالغ را که از مقام تکلیف و احتجاج شرعی خارج هستند .

و این مسئله مسلم است که حسنین السلام در زمان مباهله بعد بلوغ سنتی نرسیده بودند معذلک چون بلوغ هر بالغى ببلوغ ایشان متعلق است پیران کهن سال نسبت ببلوغ ایشان نابالغ هستند بلکه انبیای سلف و ملائکه از ادراک آن گونه بلوغ بهیچ مقامی بالغ نتوانند شد .

لاجرم رسول خدای له بفرمان خدای این دو گوهر درج ولایت و دو اختر برج إمامت را که تمام از منه و اعصار نسبت بقدمت ایشان از عنوان از لیست و ابدیت بیرون است در این موقع در آورد چه بلوغ ایشان در حضرت پروردگار مکتوم نبود و در حین اینکه بر حسب سنوات و شهور متداوله روزگار مکلف نبودند تعیین تمام تكاليف مكلفين برأى و علم و توجه وتعليم ايشان منوط بود بلکه خود تکلیف از اراده و اشارت ایشان مظاهر میجوید .

دیگر اینکه خداوند تعالی در کلمه « أبنائنا ، که صیغه جمع است و حسنین را خواسته است در حقیقت چنان است که این دو وجود مبارك حكم تمام ابناء مسلمانان را دارند، و اگر طرف برابر تمام ابناء مذهب خود را حاضر نمایند با این دو صنو ارجمند مساوی نیستند .

و همچنین « نساؤنا » که بلفظ جمع است و در اینجا بحضرت فاطمه زهراء اختصاص دارد اشارت باین است که این يك زن حکم تمام زنان عصمت توأمان دین اسلام و نسوان پیغمر آخر الزمان را دارد و واحدة كالالوف والألاف بلكه خلاصه تمام نسوان مؤمنه عالمیان و خاندان رسول خدای سبحان است ، و اگر طرف برابر تمام زنهای هم کیش خود را اگر چه حضرت مریم سلام الله علیها باشد در عرصه مباهله در آورد همسنگ وی نتوانند شد و بر تمام ایشان تفوق گیرد .

دیگر اینکه در حضرت رسول خدای له هیچ زنی چه از زوجات مطهرات چه از سایر بنات آن حضرت نبوده است که لیاقت این امر را داشته باشد. وگرنه همان طور که حسنین الاسلام را حاضر ساخت و دو نفر بودند ممکن بود یکی از زوجات یا یکی از بنات خود را اگر چه خورد سال هم باشند در معرض مباهله با حضرت فاطمه حاضر فرماید .

و این معنی بدیهی است که رسول خدای در امور دينيه نظر بخصوصيات قرابت نمی فرمود بلکه لیاقت و حکم حضرت احدیت را نگران بود ، بسا بود درباره مقداد اسود و امثال او شرح شئونات و درجات و مقاماتی میداد که در حق اقارب خود نمی فرمود .

بلی در اینجا در مقام حسنین که هر دو حاضر شدند ، رتبت امامت در کار است که امری دیگر و مقامی دیگر است ، و در « أنفسنا » که لفظ جمع است و چنانکه امام رضا الله فرمود: رسول خدا الله نفوس ایشان را بنفس خود از جانب پروردگار قرینه گردانید این نیز لطیفه دوم است که ایشان از يك حيثيت بجمله چون نفس پیغمبر میشوند و نور واحد هستند و در رتبت عصمت وولايت دريك مقام میباشند، و از حیثیت دیگر اینکه لفظ « أبنائنا ونسائنا » على حده وارد است و اختصاص بعلی پیدا میکند .

و ضمناً اشارت بآن میرود که اگر تمام نفوس شما که طرف برابر هستید حتى انبياء شما بخواهند با علی برابری جویند نمی توانند و آن رتبت و مقام را ندارند و از این پیش در فصول سابقه همين مجلد بشرح و تفسیر آیه مباهله بطور تفصیل اشارت شد

و أما فضل چهارم عترت حضرت ختمی مرتبت صلوات الله عليه و آله فاخراجه الله الناس من مسجده ما خلا العترة حتى تكلم الناس في ذلك وتكلم العباس فقال : يا رسول الله تركت علياً وأخرجتنا ؟ فقال رسول الله : ما أنا تركته وأخرجتكم ولكن الله عز وجل تركه وأخرجكم » .

بیرون کردن رسول خدای له است مردم را از مسجد سوای عترت طاهره را تا گاهی که کار بجائی رسید که مردمان در این امر بسخن آمدند و عباس عم پیغمبر تكلم نمود و عرض کرد: ای رسول خدای علی را در مسجد خود بجای گذاشتی و ما را بیرون کردی ، رسول خدای فرمود : من او را بجای نگذاشتم و شما را بیرون نکردم بلکه خدا وند عز و جل علي را بگذاشت و شما را بیرون کرد.

 راقم حروف گوید : اگر عباس را قوت إيمان تکمیل بود چگونه در امر پیغمبر اعتراض نمود و از اینجا معلوم میشود که دعوي بني عباس در کار خلافت و استناد باینکه ما از اولاد عباس عم پیغمبریم و او را وراثت بود باطل گردید زیرا که در همان برجای گذاشتن علی را در مسجد و بیرون کردن عباس را بفرمان إلهي دليل بر بطلان دعاوی مدعیان است.

 چه گذشته از اینکه هم کسی با داشتن اولاد یا خویشاوند نزدیکتر وارث کسی نتواند شد ، مسجد پیغمبر که محل نماز و خطبه وعرض احكام إلهيته وقرآن و مطالب نبوتیه است چون بعلي اختصاص یافت اثبات ولایت و خلافت آنحضرت و نفی و ابطال دعوی دیگران را مینماید .

حتی میتوان گفت در این کلمه که رسول خدای در جواب عباس فرمود که من او را نگذاشتم و شما را بیرون نکردم لکن خداوند چنین کرد از انگیزش خشم رسول خدای و نفاق عباس ووصايت علي الله و بیگانگی دیگران بالصراحة خبر میدهد .

بالجمله حضرت رسول خدای این اختصاص را برای همین معنی بعلی انحصار داد و از پاره خلفای عباسی سخت عجیب است که خلافت خود را بآن حیثیت تصحیح مینمایند که خود را فرزند عباس میدانند و عباس را وارث پیغمبر میشمارند و اصلاح امر باطلی را بتمسك كارى نا مشروع میخواهند !! سنائی علیه الرحمه میفرماید :

گویند که پیغمبر ما رفت ز دنیا                           میراث خلافت بفلان داد و بیهمان

با دختر و داماد و بني عم و نبيره                           میراث به بیگانه دهد هیچ مسلمان!؟

در این موقع وارثیت عباس نیز همین حکم را دارد ، زیرا که با بود اولاد رسول خدا چگونه او وارث تواند شد ؟! مگر این جماعت از احکام شرع متین مطلع نبوده اند ؟! بلکه میتوان گفت ترتیب احکام ورثه که در قرآن کریم وارد است برای همین است که تکلیف ورثه سيد المرسلين معلوم شود ، چه اطلاق مطلق بفرد کامل راجع است ، بلی عمده مسئله این است که :

حب دنیا مرد را احمق کند                                                مرد حق را کافر مطلق کند

 حب الشيء يعمى ويصم

 و از این است که فرموده اند « حب الدنيا رأس كل خطيئة . وما الحياة الدنيا إلا متاع الغرور » .

نان و حلوا چیست ای شوریده سر                                   حب دنیا هست زان حب الحذر

 گروهی که در این جهان غدار جز کاسه و دیگ لیسی قصدی ندارند

بهزاران تدليس وتلبيس ووساوس إبليس ومشتهيات نفس أماره و نمایشهای گوناگون این دنیای ختاره خود را اسیر دیو شهوات ساخته و چنان بنده نفس و مغلوب هوای نفس میشوند که از هیچ چیز باک ندارند و بعصیان خالق آب و خاک روز گذارند و برای انجام مقصود بصد هزاران معاصی صغیره و کبیره ارتکاب جویند و یاد از عذاب و عقاب نکنند و مدعى الوهيت ونبوت وإمامت وولایت کردند و با اینکه میدانند حق ندارند خود را ذي حق شمارند تا ادراك مطلوب نمایند و این عیش جهان فانی را بر جنان جاودانی ترجیح دهند و خون هزاران پیغمبر مرسل را برای ادراك يك مطلوب خود بریزند .

مع الجمله امام رضا الله بعد از نقل خبر مسجد فرمود : « وفي هذا تبيان قوله الله العلي الله : أنت مني بمنزلة هارون من موسی ، و در این مسئله مسجد است تبیان قول رسول الله الله است با علي االله که : تو نسبت بمن بمنزلت هارونی نسبت بموسی .

ص178

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی