ناسخ التواریخ زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (جلد دوازدهم)  ( صص 188-181 ) شماره‌ی 4223

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > قرآن > تفسير آيات و سُوَر > تفسير آيه (و آت ذا القربی حقه)
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > قرآن > تفسير آيات و سُوَر > تفسير آيه 33 سوره احزاب (آيه تطهير)

خلاصه

و اما هر کسی که دست از مودت ذوی القربی بازداشت و با اهل بیت آنحضرت يعنى أئمه معصومين وصديقه كبرى سلام الله تعالى عليهم دشمن گشت البته بر رسول خدای واجب میشود که آنکس را مبغوض دارد ، چه آن کس ترك فريضه از فرایض خدای عز وجل نموده است

متن

أمرني الله تعالى به فخذيها لك ولولدك . فهذه الخامسة

 ايات عملية فاطمه را بمن بخوانید ، پس فاطمه را بحضرت پیغمبر بخواندند رسول خدا فرمود: ای فاطمه، عرض كرد: لبيك يا رسول الله ، فرمود: این باغ فدک است و از جمله غنایم و بدست آمدگانی است که بدستیاری جهاد و قهر و غلبه و زحمت محاربت امت بدست نیامده است تا دیگران را در آن حقی باشد و اکنون بمن اختصاص دارد و مسلمانان را بهره نیست ، و در حق تو مقرر داشتم و بتو دادم چنانکه خداوند تعالی مرا با این کار امر فرمود، پس بگیر فدک را از بهر خود و فرزندان خودت

و از این پیش در طی کتب سابقه و کتاب حضرت کاظم و داستان آن حضرت باهارون الرشید تفصیل فدك و حدود آن را رقم کرده ایم ، بالجمله امام رضا فرمود: پس این بود آیه پنجم .

أما آيت ششم قول خدای تعالی است : « قل لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة في القربى بگو اى محمد من مزد و اجری بر تبلیغ رسالت از شما نمی خواهم مگر اینکه با اقرباء و خویشان من دوستی بورزید « فهذه خصوصية للنبي دون الأنبياء وخصوصية للأل دون غيرهم و اين مطلب خصوصیتی و شرافتي بمحمد الله دارد نه سایر انبیاء ، و خصوصیتی و جلالتی برای آل او دارد نه برای دیگران .

وذلك أن الله عز وجل حكى في ذكر نوح في كتابه : يا قوم لا اسئلكم عليه مالاً ان أجرى إلا على الله وما أنا بطارد الذين آمنوا إنهم ملاقوا ربهم ولكني أريكم قوماً تجهلون » .

ای قوم من نمیخواهم از شما بر تبلیغ رسالت مالی که مزدگاری من باشد تا بر شما گران آید اگر ادا نمائید یا بر من شاق گردد اگر ابا نمائید ، نیست مزد من مگر بر خدای که آن ثواب آخرت است و نیستم من راننده اینها که ایمان آورده اند بخدا و پیغمبر او ، چه ملاقات کننده جزای پروردگار خودشان ورسیده شونده بآن هستند پس چگونه ایشان را برانم ولکن می نگرم شما را گروهی که نمیدانید قدر آنان را .

 و حكى عز وجل عن هود أنه قال : قل لا أسئكم عليه أجراً إن أجرى إلا على الذي فطرني أفلا تعقلون» و خداوند عز وجل از هود الله حکایت میفرماید که به هود میفرماید بگوای قوم من نمیخواهم از شما . در ازای تبلیغ رسالت مزدی و اجری، نیست مزد من مگر بر آنکس که محض قدرت کامله بیافرید مرا آیا نمی فهمید و تعقل نمیکنید و خرد خود را بکار نمی بندید تا محق را از مبطل تمیز بگذارید .

و خداوند عز وجل در حق پیغمبر خود محمد فرمود : « قل يا محمد إني لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة في القربى و لم يفرض تعالى مودتهم إلا وقد علم أنهم لا يرتدون عن الدين أبداً ولا يرجعون إلى الضلال أبداً و أخرى أن يكون الرجل وادا للرجل فيكون بعض أهل بيته عدوا له فلا يسلم له قلب الرجل فأحب الله عز وجل أن لا يكون في قلب رسول الله الله على المؤمنين شيء ففرض الله عليهم مودة ذوى القربي.

فمن أخذ بها وأحب رسول الله الله و أحب أهل بيته لم يستطع رسول الله أن يبغضه و من تركها و لم يأخذ بها و ابغض أهل بيته فعلى رسول الله الله أن يبغضه لانه قد ترك فريضة من فرايض الله عز وجل ، فأي فضيلة و أي شرف يتقدم هذا أو يداينه .

 و لما أنزل عز وجل هذه الآية على نبيه : قل لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة في القربي ، فقام رسول الله الله في أصحابه فحمد الله واثنى عليه وقال :

يا أيها الناس ان الله عز وجل قد فرض لي عليكم فرضاً فهل أنتم مؤدوه فلم يجبه أحد .

فقال : يا أيها الناس انه ليس من فضة ولا ذهب ولا مأكول ولا مشروب فقالوا هات إذا فتلا عليهم هذه الآية ، فقالوا : أما هذا فنعم فما وفي بها أكثرهم .

و ما بعث الله عز وجل نبياً إلا أوحى إليه أن لا يسئل قومه أجراً لان الله عز وجل يوفيه أجر الأنبياء و محمد الله فرض الله عز وجل مودة قرابته على أمته وأمر أن يجعل أجره فيهم ليودوه في قرابته بمعرفة فضلهم الذي أوجب الله عز وجل لهم فإن المودة إنما تكون على قدر معرفة الفضل .

فلما أوجب الله ذلك ثقل لنقل وجوب الطاعة فتمسك بها قوم أخذ الله ميثاقهم على الوفاء وعائد أهل الشقاق والنفاق والحدوا في ذلك فصر فوه عن حده الذي حده الله تعالى فقالوا : القرابة هم العرب كلها وأهل دعوته ، فعلي أي الحالتين كان فقد علمنا أن المودة هي للقرابة فأقر بهم من النبي عل الله أولاهم بالمودة وكلما قربت القرابة كانت المودة على قدرها

 و ما انصفوا نبي الله في حيطته و رأفته و ما من الله به على أمته مما تعجز الالسن عن وصف الشكر عليه أن لا يؤذوه في ذريته وأهل بيته وأن يجعلوهم فيهم بمنزلة العين من الرأس حفظاً لرسول الله فيهم وحباً له ، فكيف و القرآن ينطق به ويدعو إليه والأخبار ثابتة بانهم أهل المودة والذين فرض الله تعالى مودتهم ووعد الجزاء عليها فما وفي احد بها ..

فهذه المودة لا يأتي بها أحد مؤمناً مخلصاً إلا استوجب الجنة لقول الله عز وجل في هذه الآية : « و الذين آمنوا و عملوا الصالحات في روضات الجنات لهم ما يشاؤن عند ربهم ذلك هو الفضل الكبير ذلك الذي يبشر الله عباده الذين آمنوا وعملوا الصالحات قل لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة في القربي مفسراً ومبيناً .

ت بگو ای محمد با مردمان بدرستیکه من اجری در کار رسالت نمی خواهم مگر دوستی با خویشاندان من ، و خداى تعالى مودت ذوی القربی را فرض نکرد مگر اینکه میدانست ایشان هرگز از دین برنگشته و نخواهند گشت و هرگز بضلالت و گمراهی نرفته و نمیروند ، و علت دیگر این است یعنی مطلب دیگر برای نزول این آیه شریفه وامر بمحبت و مودت ذوی القربی این است که چون مردی دوست بدارد مردی دیگر را و در این میان پاره از اهل بیت او با آن مرد دشمن باشند قلب آن شخص که دوست دارنده است سالم نمیماند در حق دوست داشته شده و آنکس که دشمن محبوب اوست .

 لاجرم خداوند عز وحل دوست همی داشت که در قلب رسول خدایا بر جماعت ایمان آورندگان چیزی باشد یعنی شاید مؤمنان دوستدار آنکس که رسول خدای او را دوست میدارد نباشند یعنی خود را مقید باین امر ندانند و البته عدم موافقت با رسول خدا از درجات ایمان میکاهد و فضل و رحمت إلهي شامل ایشان گردید و دوستی ذوی القربی را بر مؤمنان فرض گردانید تا هر کسی دارای این مقام و این مودت گردید ، رسول خدای له واهل بیت او را دوستار گردند تا خاطر پیغمبر از این رهگذر مکدر نباشد و موجبات بغض در حق آن جماعت برای رسول خدای فراهم نشود و نظر لطف و عنایت رسول خدا از آنان معطوف نگردد .

و اما هر کسی که دست از مودت ذوی القربی بازداشت و با اهل بیت آنحضرت يعنى أئمه معصومين وصديقه كبرى سلام الله تعالى عليهم دشمن گشت البته بر رسول خدای واجب میشود که آنکس را مبغوض دارد ، چه آن کس ترك فريضه از فرایض خدای عز وجل نموده است .

پس کدام شرافت و فضیلتی است که بر این شرافت و فضیلت تقدم تواند گرفت يا نزديك باين مقام تواند گردید، پس خدای تعالی آیه مذکوره شریفه را : « قل لا أسئلكم ، بر پیغمبر خود فرو فرستاد ، و رسول خدای در میان اصحاب خود بپای شد و خدای را حمد و ثنا براند و فرمود : أيتها الناس بدرستیکه یزدان عز وجل برای من چیزی را بر شما واجب ساخته است که بجای آورید آیا ادای این فریضه را مینمائید ؟ هیچکس جواب آن حضرت را نداد.

و بروایتی که در بعضی نسخ دیگر است : رسول خدای روز دیگر ثانياً همان سخنان بگذاشت و از هیچکس پاسخ نشنید و آنحضرت در روز سوم در میان ایشان بايستاد و فرمود : أيتها الناس خداوند تعالى واجبی را بر شما فرض کرده است آیا ادای آن را مینمائید؟ همچنان احدی پاسخ نیاورد.

این وقت رسول خدا فرمود: ای مردمان این چیزی را که واجب فرموده است نه طلا و نه نقره و نه مأكول و مشروب است این هنگام عرض کردند : چون هيچيك از آنها نیست بیان آن واجب را بفرمای، رسول خدای این آیه شریفه مذکوره را بر آن جماعت قراءت فرمود عرض کردند: اما مودت باذوي القربي را بجاي می آوریم لکن بیشتر از آنان بآن عهد وفا نکردند .

 خداوند تعالی هیچ پیغمبری را مبعوث نفرمود مگر اینکه بدو وحی فرستاد که از قوم خود خواستار اجری در کار رسالت خود نشود، زیرا که یزدان تعالی اجر پیغمبران را میرساند و آن وفا میکند ، و مودت اقربای محمد را برا مست آن حضرت واجب گردانید و بآ نحضرت امر فرمود که مزد رسالت خود را در میان امت خود بدست داشتن اقربای آن حضرت موکول دارد بواسطه اینکه برایشان واجب گردانید که آن فضل و فضیلتی راکه خدای تعالی در اقربای آن حضرت نهاده است بدانند و بشناسند، چه میزان مودت و دوستی هر کسی نسبت در حق دیگری باندازه شناسائی دوستدار میباشد در باره محبوب خود .

و چون خداوند تعالی مودت را واجب گردانید این امر مودت بواسطه وجوب طاعت سنگین شد ، پس جماعتی که خدای تعالی میثاق ایشان را اخذ کرده بود بوفای باین مودت متمسك شدند و اهل شقاق و نفاق معاندت و خصومت ورزیدند و در این امر الحاد ورزیدند و از دین برگشتند و عدول نمودند از امردین و در کار مودت و آن را از آن حدی که خدای تعالی محدود فرموده منصرف ساختند و گفتند : مقصود از قرابت تمام عرب و اهل دعوت آنحضرت هستند .

در هر صورت و بنا بر هر یکی از این دو حالت که باشد برما معلوم و مشخص شده است که این مودت که خدای بآن اشارت فرموده مخصوص باقارب پیغمبر است چون چنین شد پس هر يك از ایشان به پیغمبر نزدیک تر باشند بمودت شایسته ترند و هر قدر قرابت قريب و نزديك آيد دوستی و مودت بقدر قرب قرابت است .

همانا این قوم در کار پیغمبر از روی انصاف در حیطه ورأفت و میثاق او نرفتند و در آنچه خدای تعالی بواسطه آن برا مت پیغمبر خود منت نهاد باندازه که تمام زبانها از توصیف شکر گذارنده بر آن عاجز است انصاف نکردند که ادای آن را یعنی مودت را در حق در به واهل بیت آن حضرت بجای نیاوردند و ایشانرا در میان خودشان بمنزله چشم در سر محض حفظ فرمان و جلالت و عظمت قدر پیغمبر در میان ایشان و دوستی با آن حضرت قرار ندادند و خویشاوندى عترت وأهل بيت آن حضرت را با پیغمبر بچیزی نشمردند .

 و چگونه چنین نخواهد بود و حال اینکه قرآن بآن ناطق و ایشان را بآن دعوت میکند ، وأخبار نبوي بر این امر ثابت است که ایشان هستند کسانیکه باید مودت ایشان را جست ، و همان کسان هستند که خدای تعالی مودت ایشان را بر آفریدگان واجب گردانیده است و بتلافی مودت وعده مزد و پاداش داده است .

و هیچکس بأن وفا نکرد و هیچکس از روی ایمان و اخلاص و اعتقاد کامل این محبت را بجای نیاورد مگر اینکه بهشت بروی واجب گردد، چه خداوند تعالی در این آیه شریفه مودت میفرماید و آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند در مرغزارهای بهشت یعنی در مواضعی که از وفور منفعت و نعمت مانند مرغزار بهشتی بوده مرایشان را است آنچه را که بخواهند و آرزو نمایند در حضرت پروردگار خود این است آن فضل بزرگ و نعمت بی شمار و ثواب عظیم که خداوند کریم بندگان مؤمن نیکوکار خود را بشارت بآن داده است

بعد از این آیه شریفه در تفسیر و تبیین آن پیغمبر خود را خطاب میفرماید که مؤمنان را مخاطب ساخته بایشان بفرمای : « لا أسئلكم عليه أجراً إلا المودة في القربى ، و اين آيه شريفه تفسیر و بیان آیه مذکوره قبل آن است یعنی مقصود از إيمان و کردار شایسته و عمل صالح مودت ورزیدن با خویشان و اهل قرابت حضرت ختمی مرتبت است و پاداش این مودت روضات جنات و سایر اجور مذکوره است.

پس از آن حضرت أبي الحسن الله فرمود : حدیث فرمود مرا پدرم از جدم از پدران والا مکانش از حسین بن علی صلوات الله علیهم که فرمود : «اجتمع المهاجرون و الأنصار إلى رسول الله الله فقالوا : ان لك يا رسول الله مؤنة في نفقتك و فيمن يأتيك من الوفود و هذه أموالنا و دمائنا فاحكم فيها باراً مأجوراً اعط ما شئت و امسك ما شئت من غير حرج » .

گروه مهاجر و انصار در حضرت رسول مختار فراهم شدند و عرض کردند : يا رسول الله ترا برای نفقه و مخارجی که شخصاً داری و برای کسانیکه بحضرت تو وفود و ورود میدهند مؤنه و مال لازم ، اينك اموال ما وجانهای ما در پیشگاه تو بر طبق اخلاص حاضر است بهر طور که خواهی در آنجمله حکم فرمای و ببخش و عطا کن و برای خود نگاهدار که نیکو کردار و مأجوری .

میفرماید : در آن حال جبرئيل أمين الله را بفرستاد و جبرئیل عرض کرد : ای محمد بگو : « لا اسئلكم أجراً إلا المودة في القربى » در تبلیغ رسالت اجر و مزدی جز مودت با خویشان خودم از شما نمیخواهم یعنی آن تود وا قرابتي من بعدي پس از من با خویشاوندان من دوستی بورزید و ایشان را رنجیده خاطر مگردانید .

 پس جماعت مهاجر و انصار بیرون شدند و فقال المنافقون - وبقولي - فقال أناس منهم ما حمل رسول الله على ترك ما فرضنا عليه إلا ليحثنا على قرابته من بعده إن هو إلا شيء افتراه في مجلسه، جماعت منافقان گفتند : رسول خدا را بر ترك آنچه ما بروی عرضه داشتیم از جان و مال خود هیچ چیز باز نداشت مگر انگیزش ما را بر دوستی خویشاوندان خودش بعد از خودش و این مطلب را اصل و پایه و علتی نبود مگر چیزی بود که مجلس خودش بخداوند دروغ بست یعنی این آیه را بخداوند منسوب داشت و نسبت دروغ بود .

 و چون این سخن که از ایشان نمایان شد بسیار بزرگ بود خداوند تعالی در همان وقت این آیه شریفه نازل فرمود : « أم يقولون افتريه قل إن افتريته فلا تملكون لي من الله شيئاً هو أعلم بما تفيضون فيه كفى به شهيداً بيني و بينكم وهو الغفور الرحيم » .

آیا میگویند : محمد بر بسته است قرآن را بر خدا یعنی آن را از جانب خود گفته و بخدا نسبت داده است، بگو ای محمد مرایشان را اگر قرآن را بربسته و برتافته ام بر فرض محال البته معصیتی بس عظیم باشد و عذاب خدای و عقاب آن را شما نتوانید از من بر تافت ، خدای داناتر است بآنچه در قدح وطعن در آیات قرآنی و اسناد سحر و افترای بآن شروع و افاضت مینمائید و کافی است خداوند که در میان من و شما گواه باشد و او است آمرزنده کسیکه از کفر و شرک باز گردد و مهربان است بر کسی که در ایمان ثابت قدم باشد .

فبعث إليهم النبي الله فقال : هل من حدث فقالوا : اي والله يا رسول الله لقد قال بعضنا كلاماً غليظاً كرهناه ، فتلا عليهم رسول الله الله الآية فبكوا واشتد بكاؤهم : فأنزل الله عز وجل : وهو الذى يقبل التوبة عن عباده و يعفو عن السيئات ويعلم ما تفعلون . فهذه السادسة » .

این آیه شریفه در سوره مبارکه شوری بعد از آیه أم يقولون افترى على الله است میفرماید چون این آیه وافي هداية بررسول خداى نازل شد بمهاجر و انصار فرستاد : آیا تازه روی داده است یعنی سخنی ناشایست از دهان یکتن از شما بیرون آمده است ؟! عرض کردند: بلی یا رسول الله سوگند با خدا که پاره از ما کلامی درشت و ناهموار بر زبان براند که ما را ناخوش افتاد .

رسول خدای این آیه شریفه را که رقم گردید برایشان تلاوت فرمود همگی بگریستن اندر شدند و آن گریه سختی و فزونی گرفت .

پس خداوند تعالی این آیه شریفه مسطوره را نازل فرمود که : و خداوند آنکس باشد که بمحض تفضل میپذیرد تو بت و بازگشت بندگان را یعنی هر وقت بندگان خدای باو باز کردند و از گناهان خود پشیمان شوند و عزم خود را بر عدم بازگشت بمعصيت جزم نمایند تو به آنها پذیرفته و گناهان ایشان بخشیده و از آن پس از سیئات آنها و جمیع گناهان و جرمهای ایشان اگر چه معاصی کبیره باشد در میگذرد و میداند آنچه را که از بد و نيك میکنند . و این آیه ششم بود .

ص188

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی