ناسخ التواریخ زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام (جلد سوم)  ( ، صص 161- ) شماره‌ی 4237

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره فردی ‌ عبادی > آداب غذا و آب خوردن > آداب غذاخوردن

خلاصه

فرمود آری دوست میدارم خرما را عرض کردم این از چه روی میباشد فرمود « لان رسول الله الله كان تمرياً ، زیرا که رسول خدای له خرما میخورد و امیر المؤمنين مايل بخرما بود وحسن التمری بود وسيد العابدين تمری بود و ابو جعفر تمری بود وابو عبد الله تمری بود و پدرم تمری بود و من تمری هستم و شیعیان ما خرما را دوست میدارند زیرا که از طینت ما خلق شده اند و دشمنان ما ای سلیمان مسکر را دوست میدارند زیرا که خلقت ایشان از آتش و دخان است .

متن

بیان پاره آداب امام رضا در ماكولات ومشروبات و تعيش و بعضی اخبار آن حضرت

در بحار الانوار و کافی از سلیمان بن جعفر الجعفرى مسطور است بحضرت امام رضا در آمدم و در حضور مبارکش خرمای برنی بود و آن حضرت از روی میل و رغبت میخورد و در اکل آن مجد بود فرمود ای سليمان نزديك بياو بخور میگوید نزديك رفتم و با آن حضرت از آن خرما بخوردم و همی عرض میکردم فدایت بگردم نگران هستم که این خرما را بمیل و رغبت میخوری فرمود آری دوست میدارم خرما را عرض کردم این از چه روی میباشد فرمود « لان رسول الله الله كان تمرياً ، زیرا که رسول خدای له خرما میخورد و امیر المؤمنين مايل بخرما بود وحسن التمری بود وسيد العابدين تمری بود و ابو جعفر تمری بود وابو عبد الله تمری بود و پدرم تمری بود و من تمری هستم و شیعیان ما خرما را دوست میدارند زیرا که از طینت ما خلق شده اند و دشمنان ما ای سلیمان مسکر را دوست میدارند زیرا که خلقت ایشان از آتش و دخان است .

 راقم حروف گوید ائمه هدی صلوات الله علیهم بهرچه مایل و راغب باشند برای حکمت و منفعت دنیا و آخرت است تا دیگر مردمان بدیشان اقتفا و اقتدا نمایند و بهر چه بیشتر توجه و اظهار میل و از هر چه بیشتر اجتناب و پرهیز فرمایند بجمله بملاحظه سود و زیان اوست در ماکولات و مشروبات نیز همین لحاظ است البته در هر چه منفعت و خاصیت آن بیشتر باشد و موجب حفظ قوای حیوانی و تصفيه عقل وشعور ومدرك وتيقظ و تقدس وتنزه وصلاح حال دنیا و آخرت باشد بیشتر اظهار رغبت فرمایند و از آنچه ضعف و زیان قوای حیوانی و نفسانی و عقلانی و ازدیاد سودا و وسوسه و دغدغه و فساد امر دنیوی و اخروی باشد بیشتر پرهیز میفرمایند غوره و کشمش و مویز و انگور و سر که همه از درخت رز بعمل آید هیچکس را نهی نفرموده اند و در هر یک از این اقسام فایده اش بیشتر است بیشتر عنایت ورزیده و بخوردن آن اشارت فرموده اند و آب انگور را بچند قسم تجویز و تشویق فرموده اند چه هزار نوع فواید در آن مرتب است اما چون بمقامی پیوست که مسکر گردد و عقل را بر تابد و از بر تافتن عقل تباهی دنیا و آخرت فراهم شود نهی میفرمایند و حرام میگردانند و ارتکابش را عقا بها وعذا بها مقرر میدارند در ملبوسات و مشمومات و ملموسات و مركوبات ومنكوحات همین حکم را دارد نظر بمراتب سود و زیان مینمایند بعضی را واجب پاره ای را مستحب و برخی را مندوب و جمله ای را حرام و پاره ای را مکروه و بعضی را نجس میشمارند و چون بدقت بنگرند و تعقل نمایند همه از روی حکمت و رعايت طب و طبیعت و راجع بمصالح و مفاسد دنیا و آخرت است شرح این جمله بر خردمندان مجهول نیست مثلا اگر در کتب قرابادین بنگرند و فواید اقسام خرما را بخوانند آنچه معروض شد مكشوف میشود و اگر خاصیت سركه و نمك و انار و عنب و آن فواکه و حبوبات وماكولات ومشروبات وملبوسات ومشمومات ومنتخبات ائمه هدى سلام الله عليهم را بدانند حکمت انتخاب را دریابند .

در حلیة المتقین از حضرت امام رضا مروی است که رسول خدا الله فرمود: گرده های نانرا كوچك نمائید که با هر گرده ای بر کنی است و در چندین حديث معتبر وارد است نانرا بر روش عجمان با کارد مبر يد لكن بدست بشکنید و در پاره روایات رسیده است اگر نان خورش نباشد میتوان نان را با کارد برید و هم از امام رضا مروی است فضیلت نان جو برنان گندم چون فضیلت ما اهل بیت است بر سایر مردم و هیچ پیغمبری نیست مگر اینکه دعا کرده است برای خورنده نان با آش جو و برکت فرستاده است بر او و درون هیچ شکمی نمیشود مگر اینکه هر دردی که دارد بیرون میکند و نان وطعام جو خوراک پیغمبران است و خداوند تعالی قوت پیغمبران را جزنان جو نفرموده است و بروایتی که در مکارم الاخلاق است فرمود نان جو خوراک پیغمبران بزرگوار و طعام ابرار و مبارك است و خداوند ابا دارد که قوت انبیاء را برای اشقیا مقرر گرداند و فرمود درون شکم صاحب مرض سل نمیشود چیزی نافع تر از نان برنج و نیز حضرت امام رضا فرمود سویق بوحی الهی ساخته شده است و گوشت را میرویاند و استخوان را استوار میگرداند و بشره را نازك میکند و نیروی سپوختن را میافزاید و اگر سه کف سویق خشك را ناشنا بخورند بلغم و صفرا را میبرد و در حدیث دیگر فرمودسویق عدس هفتاد گونه بلا را بر میدارد و هر کسی چهل صباح بخورد کنفین او پر از قوت و نیرو میشود و در خبر دیگر فرمودسویق عدس تشنگی را زایل میکند و معده را نیرو می بخشد و صفرا را فرومینشاند و معده را پاک میسازد و داروی هفتاد درد است و هیجان خون و حرارت را بر طرف مینماید .

در مکارم الاخلاق از حضرت امام رضا عليه الصلاة والسلام از پدرش از جد بزرگوارش مسطور است که رسول خدا فرمود «سيد طعام الدنيا والآخرة

اللحم والارز» گرامیترین خوردنیهای این جهان و آن جهان گوشت و برنج است و هم در آن کتاب از حضرت ابی الحسن المروی است فرمود و اللحم ينبت اللحم ومن ادخل جوفه لقمة شحم اخرجت مثلها من الداء ، درحلية المتقين مسطور است که شخصی در حضرت رضا عرض کرد اهل بیت ما گوشت گوسفند نمیخورند و میگویند سودا را بجنبش میآورد و از خوردن آن دردهای سر و دیگر دردها پدید میآید، فرمود اگر خدای عز و جل گوشتی بهتر از گوشت گوسفند میدانست برای فدیه اسمعیل گوسفند مقرر نمیساخت و هم در آن کتاب مسطور است که از حضرت امام رضا از گوشت گورخر پرسیدند فرمود چون وحشی است خوردنش جایز است اما نخوردنش نزد من بهتر است و نیز در حلية المتقين مسطور است که شخص از کمی فرزند و نسل در حضرت امام رضا شکایت کرد فرمود تخم با گوشت بخور و در حدیث دیگر فرمود زرده تخم مرغ سبك است و سفیده اش سنگین است .

در مکارم الاخلاق مسطور است که حضرت امام رضا از پدر بزرگوارش از جد والاتبارش روایت فرماید که روزی در حضرت رسول خدایا از لحم و تخم سخن میرفت فرموده ليس منه بضعة تقع في المعدة الا انبتت في مكانها شفاء واخرجت من مكانها داء ، در هیچ معده نیست که پاره از آن در آنجا بیفتد مگر اینکه در مکان آن شفائی بروید و از مکانش دردی بیرون شود و هم از آن حضرت مروی است که رسول خداى الله فرمود « إذا طبخت شيئاً من لحم فاكثر المرقة فانها احد اللحمين و اغرفه للجيران فان لم يصيبوا من اللحم يصيبوا من المرق ، چون مقداری از گوشت بپزی آبش را بسیار بگردان چه آن آب خود در حکم گوشت است و از آن آبگوشت برای همسایگان باندازه که بتوان تقدیم کن واگر بایشان از گوشت بهره نرسد باری از آبش نصیبه برند، در کتاب سماء و عالم مسطور است که مقاتل بن مقاتل گفت حضرت امام رضا را نگران شدم در روز جمعه در هنگام زوال در ظهر طریق در حال احرام حجامت فرمود صدوق عليه الرحمة مي- فرماید در این حدیث چند فایده است یکی اطلاق حجامت در روز جمعه عند الضروره تا معلوم شود که آن اخبار یکه در کراهت حجامت در روز جمعه وارد است در حال اختیار است اما در حال ضرورت در هر روز جایز است دیگر اطلاق حجامت در هنگام زوال شمس سیم جایز بودن حجامت برای شخص محرم در حال اضطرار و اینکه از آن موضع که حجامت بشود موی را نمیتراشند ولاقوة الا بالله ، وهم در آن کتاب وعيون اخبار از حضرت امام رضا مروی است که رسول خدای له فرمود ه ان يكن في شيء شفاء ففى شرطة الحجام او في شربة العسل ، اگر در چیزی شفائی باشد در نشتر حجام یا در شربت عسل است در قاموس می گوید شرط نیشتر حجامت گر است .

و دیگر در سماء و عالم مذکور است که حضرت امام رضا فرموده إذا اردت الحجامة فاجلس بين يدى الحجام و انت متربع چون آهنگ حجامت کنی چهار زانو در پیش دو دست حجامت گر بنشین و بگو « بسم الله الرحمن الرحيم اعوذ بالله الكريم في حجامتي من العين في الدم ومن كل سوء واعلال و امراض و اسقام و اوجاع واسالك العافية والمعافاة والشفاء من كل داء ، و هم در آن کتاب مسطور است که حضرت ابی الحسن فرمود : لا تدع الحجامة في سبع من حزيران فان فاتك فاربع عشرة ، در هفتم ماه حزیران اگر محظوری نداشته باشی حجامت را از دست مگذار و اگر در آنروز حجامت نکردی در چهاردهم حزیران حجامت کن و در بعضی نسخ نوشته اند اگر در هفتم حزیران نکردی نباید کرد چنانکه معمول به اطبای این زمان هم همین است و نیز در آن کتاب از حضرت امام رضا از رسول خدای له مروى است « لا ترد واشربة العسل على من أتاكم بها، هر کس انگبین برای شما بیاورد باز پس مگر دانید، از این پیش مذکور شد که یا سر خادم می گفت چون حضرت امام رضا مجلس را از بیگانگان خلوت یافتی تمام حشم خود را از صغیر و کبیر فراهم ساختی و با ایشان بمحادثت و مؤانست پرداختی، و هر وقت بر سرخوان

طعام جلوس فرمودی تمام خدام خود را از صغير و كبير حتى سائس و حجام را حاضر و بر مائده بنشاندى الى آخر الخبر معلوم باد مقصود از سایس آنکس میباشد که  امر غلامان را بنظام آورد تا ایشان را تربیت نماید و نیز میتواند مراد رائض و مربی دواب باشد مثل مهتر و جلو دار و امیر آخور و دیگر در همان کتاب از ابو محمود مسطور است که گفت یکی از اصحاب ما با ما گفت که در خدمت امام رضا از وضوء ساختن قبل از طعام مذكور نمود فرموده ذالك شيء احدثته الملوك اين چیزی است که پادشاهان احداث کرده اند و نیز حدیثی از ابو بکر حضر می یاد میکند که حضرت ابی عبدالله ال برای ماطعام میطلبید و قبل از خوردن طعام دست نمی شستیم و با خادم فرمان میداد بعد از طعام آبدستان حاضر میکرد تا دست بشستند

مجلسی اعلی الله مقامه میفرماید این دو حدیث غریب است و گویا هیچ کس قائل بعدم استحباب شستن دست قبل از طعام نباشد و ممکن است حمل کردن این حدیث را بر عدم وجوب شستن دست پیش از خوردن طعام یا بر اینکه آن شخص قريب العهد بتونی یا دستش پاك يا حمل بر تقیه باشد.

راقم حروف گوید مطلب همان است که علامه مجلسی میفرماید زیرا که از حضرات ائمه هدى سلام الله عليهم اخبار بسیار در استحباب و فوائد شستن دست و وضوء قبل از طعام وارد است و در آداب مبار که خودشان نیز مذکور است چنانکه در ذیل احوال حضرت موسی بن جعفر سلام الله عليه ما مشروح ، بتحقيقات محقق اردبیلی اشارت شد و دیگر در کتاب سماء و عالم از حضرت امام رضا از آباء عظامش مروی است که رسولخدای چون چیزی ماکول میداشت دهان مبارک را مضمضه مینمود و می فرموده ان له دسما» برای این چربی است مجلسی میفرماید از جناب ام سلمه سلام الله علیها مروی است که رسول خدای له فرمود إذا شر بتم اللبن فمضمضوا فان له دسما چون شیر بنوشید مضمضه بکنید چه شیر را چربی است و گویا خبر سابق همین بود و تصحیف شده است و هم در آن کتاب از مرازم مروی است که گفت حضرت ابی الحسن را دیدم که هر وقت قبل از طعام دست بشستی بدستمال دست نزدی و چون پس از خوردن طعام دست بشستی دست مبارک را بدستمال خشک ساختی، و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است که امير المؤمنين فرموده من اراد البقاء ولا بقاء فليباكر الغداء وليجيد الحذاء وليخفف الرداء وليقل غشيان النساء » هر كس خواستار باشد که در این جهان بر گذر بپاید و حال اینکه بقائی و دوامی نیست پس در بامدادان بگاه چیزی بخورد و کفش نو و تازه بپای کند وردای خود را سبك بگرداند و بازنان کمتر در آمیزش بکوشد .

مجلسی میفرماید مراد از بقاء اول امتداد و طول عمر است و مراد از بقاء دوم که میفرماید بقائی نیست پایندگی همیشگی است و این استدراک برای آن بود که گمان نکنند که مراد آن حضرت عمر ابدی است و مباکرت غداء هي ادرت بآن و ایقاع ناهار پیش از بر شدن نهار است حذاء بكسر حاء حطی بمعنی نعل است و بعضی گفته اند در اینجا بمعنی زوجه است برو خواجه زن کن بهر نو بهار، ورداء بكسر راء مهمله آن چیزی است که بالای جامه ها میپوشند و در نهایة ابن اثير باين حديث شریف اشارت کرده است و میگوید مقصود از سبک بودن رداء این است که دین فراوان بر گردن نیندازند که دیدار و امخواه قوای آدمی را تباه میکند و ازین روی وام را رداء نامیده اند که عرب میگویند و دينك في ذمتي وعنقى ولازم في رقبتي این وام که تو از من خواهی بر عهده من و بر گردن و رقبه من لازم و ملازم است و همان مكان موضع رداء است ورداء عبارت از جامه یا بردی میباشد که آدمی بر هر دو دوش خود می اندازد بر روی جامه های خودش و هم در آن کتاب از محمد بن علی مروی است که مردی در خدمت حضرت ابی الحسن رضا در خراسان بود پس خوان طعامی در حضور مبارك بياوردند و سركه و نمک در آن بود آنحضرت افتتاح بسر که فرمود آن مرد عرض کرد فدایت گردم شما بما امر می فرمائید که در اکل طعام از نخست دست بنمك بريم فرمود هذا مثل هذا سر که نیز مثل نمك است یعنی ذهن را استوار میکند و بر عقل می افزاید

و نیز در سماء و عالم از ابراهيم بن أبى محمود مروی است که حضرت ابی الحسن رضا با ما فر موداي الادم اجزء بکدام خورش میتوان اکتفاء نمود یکی از ما گفت گوشت و بعضی گفتند زیت و پاره عرض کردند روغن فرمود هيچيك از اینها نیست بلکه نمک میباشد « لقد خرجنا إلى نزهة لنا ونسى الغلمان الملح فما انتفعنا بشيء حتى انصرفنا ، وقتی به بوستان خود بیرون شدیم غلامان فراموش کرده بودند نمک بردارند ازین روی از هیچ ماکولی سودمند نشدیم تا بازگشتیم علامه مجلسی علیه الرحمه میفرماید کلام آنحضرت ای الادام اجزء بمعنى اكفى میباشد يعنى يمكن الاكتفاء به دون غیره چنانکه تعلیل آخر خبر بآن اشارت میکند و در پاره نسخ اخری نوشته شده یعنی احسن عاقبة واكثر لذة چنانکه تعليل مذكور بر این معنی نیز اشعار دارد و در پاره نسخ احری با حاء حطی وراء مهمله است یعنی کدام نان خورش شایسته تر است که بآن افتتاح نمایند اما اگر بمعجمتین قرائت گردد اظهر و احسن است و دیگر در آن کتاب و عیون اخبار از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش از علی مروی است که فرمود طعامی در حضور مبارک پیغمبر عل الله حاضر کردند انگشت مبارک در آن طعام در آورد و آن خورش را گرم یافت فرمود این طعام را بگذارید تا سرد شود چه بر کنش عظیم تر است و خداوند تبارك وتعالى ما را آتش طعام نمیفرماید و هم در آن کتاب وفقه الرضا مروى است « من کفران نعمته أن يقول الرجل اكلت الطعام فضرنی، از پوشیدن و کفران نعمت است که مرد بگوید طعام را خوردم و مرا زیان رسانید

و دیگر در کتاب مذکور و عیون اخبار از حضرت امام رضا از آباء عظامش مروي است که رسول خدا الله فرموده إذا أكلتم التريد فكلوا من جوانبه فان الذروة فيها البركة ، چون تريد بخورید از جوانب و اطرافش دست برید و بخورید چه برکت در ذروه و گوشه های ظرف است و دیگر محمد بن أبي نصر بزنطی روایت کرده است که شخصی گفت حضرت أبي الحسن رضا را نگران شدم که چون از تغدی و کار طعام صبحگاه فارغ شد بر پشت بیفتاد و پای مبارک راست بر پای مبارک چپ افکند. معلوم باد مستحب است که بعد از طعام مستلقی بر قفا شوند و پای راست برپای چپ بیندازند و هم در کتاب سماء و عالم از حضرت امام رضا مروی است كه فرمود «إن في الجسد عرقاً يقال له العشاء فاذا ترك الرجل العشاء لم يزل يدعو عليه ذالك العرق حتى يصبح يقول اجاعك الله كما اجعتني واظماك الله كما اظماتني در بدن آدمی رگی است که عشاء نام دارد چون شخص از تعشی فرو گذاشت کند آن رك بر آن مرد همواره تا گاهی که با مداد نماید نفرین کند و همی گوید خداوند ترا گرسنه بدارد چنانکه مرا گرسنه،بداشتی و تشنه بگرداند چنانکه مرا تشنه گذاشتی .

و هم در آن کتاب از معمر بن خلاد مروی است که حضرت أبي الحسن رضا را رسم چنان بود که چون خواستی طعامی ماکول دارد کاسه بزرگ در حضور مبارکش بگذاشتند نزديك بمائده آنحضرت پس بهر طعامی که بهتر و نیکوتر بود دست آوردی و مقداری از آن بر گرفتی و در آن قدح بگذاشتی پس از آن بفرمودی تا آن منتخب را بمساکین بدادند پس از آن این آیه شریفه را تلاوت فرمود « فلا اقتحم العقبه» پس از آن میفرمود « علم الله عز وجل أن ليس كل انسان يقدر على عتق رقبة فجعل لهم السبيل إلى الجنة » چون خداوند عز و جل میدانست که برای هر کس آن قدرت و استطاعت نیست که بتواند بنده آزاد کند لاجرم راهی بسوی بهشت مقرر داشت یعنی در اینکه برای مردمان دو چیز را برای ادراک جنت برقرار گردانید یکی آزاد نمودن يك تن بنده دیگر اطعام در آنجا که میفرماید « فك رقبة أو اطعام في يوم ذي مسغبة و دیگر در همان کتاب از یعقوب بن يقطين مروی است که حضرت ابی الحسن الرضا فرموده است رسول خدا فرمود « صغيروا رغفانكم فان مع كل رغيف بركه ، گرده های نان خود را كوچك بگیرید چه با هر گرده نانی بر کنی است و یعقوب بن یقطین میگوید دیدم أبو الحسن یعنی امام رضا را گرده نان را میشکست بسوی بالا

مجلسی اعلی الله مقامه میفرماید شکستن نان گرده را بسوی بالا دو احتمال دارد اول که اظهر است کسر نان خشک است بعطف هر دو دست بجانب تحت تا بشکند نان از جهت بالا احتمال دوم مراد کسر و شکست و پاره کردن نان تر است پاینکه از جانب اسفل ابتداء کنند و بطرف بالا پاره نمایند و تمجید نان جو از آنحضرت وسایر ائمه هدى صلوات الله علیهم بسی رسیده است و امام رضا در ضمن حدیثی که بهمان تقریب مسطور شد میفرماید هیچ پیغمبری نیست مگر اینکه برای خورنده جو یعنی نان جو دعا كرده و تبريك (۱. یعنی دعای ببرکت) فرموده است و هم از حضرت امام رضا مروی است که فرمود در شکم شخصی که مسلول باشد هیچ چیز سودمندتر از نان برنج داخل نشده است و هم از آنحضرت مروی است که فرمود هیچ چیز از نان برنج نافع تر نیست و هیچ چیز از بامداد تا شامگاه در شکم نمی پاید مگر نان برنج و هم در آن کتاب از مردی خراسانی مروی است که حضرت رضا فرمود «السويق لما شرب له سویق برای هر چه بیاشامند نافع است یعنی برای هر دردی که سویق را بیاشامند چاره کند و بهر قصدی که بخورند سودمند است و هم در کتاب مذکور از بزنطی از امام رضا مروی است که نان خشك هضم مینماید اترج را (۲. اترج - بضم أول و سكون ثاني وضم راء مهمله و تشديد جيم مانند اسقف - همان ترنج است که پوست آنرا مر با سازند .).

و هم در آن کتاب از ابراهیم بن بسطام از مردم مرو مروی است که حضرت امام رضا در آن اوقات که نزد ما بود کسی را بما فرستاد و سویق طلب کردیس مقداری سویق ملتوت یعنی مخلوط بچیز دیگر مثل روغن بازيت بحضرتش تقديم کردند، آنحضرت آن سویق را رد کرد و پیام فرستاده إن السويق إذا شرب على الريق جافاً اطفأ الحرارة وسكن المرة وإذالت لم يفعل ذالك، چون سویق را در حال ناشتا بخورند و خشک باشد حرارت را اطفاء کند و مره وسودا را ساکن گردانداما چون بچیزی تر گردد این خاصیت نبخشد و هم در آن کتاب مسطور است که محمد بن عمر و گفت از حضرت أبي الحسن رضا شنیدم میفرمود «نعم القوت السويق إن كنت جايعا امسك وإن كنت شبعان اهضم طعامك خوب قوت و روزی میباشد سویق اگر گرسنه باشی و بخوری ترا نگاه میدارد و اگر سیر باشی طعام ترا هضم میکند و هم در آن کتاب از حضرت امام موسی و امام رضا السلام مروی است که چون سویق را هفت دفعه بشوئی و از ظرفی بظرف دیگر بگردانی تب را میبرد و هر دو ساق و هر دو قدم را نیرو میرساند مجلسی میفرماید معنی از ظرفی بظرفی دیگر بردن این است که قبل از کوبیدن آن باشد برای تصفیه آن از آنچه شائبه در آن باشد یا بعد از کوبیدن آن چه با گردانیدن از ظرفی بظرفی آنچه ردی و بد باشد در ته ظرف اول میماند

معلوم باد سويق بافتح سین مهمله و کسر یاء حطی وقاف اسم عربی آرد جميع ماكولات است و بزبان فارسی پست بضم باء فارسی و سین ساکنه مهمله است و در عرف اطباء بو داده آنرا گویند و شرط دانسته اند که بعد از بودادن حبوبات یکبار بآب گرم و یکبار بآب سرد بشویند و بعد از آن آرد نمایند و سویق جو و گندم برای تسكين التهاب و تشنگی و تبهای حار و امراض کودکان سودمند و سویق جو در تبرید وتجفيف وتسكين حرارت و سویق گندم در تبرید و ترطيب اقوی است و هم در کتاب سما و عالم از حضرت امام رضا مروی است که رسول خدا بر علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در آمد و امیر المؤمنین تب داشت و رسول خدای فرمان داد که غبیرا بخورد غبیرا بفارسی سنجد است و اغلب امراض صفراوی را مفید است و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است که فرمود حضرت موسی بن جعفر مریض شد طبیبان ترتیب ادویه دادند و توصیف عجایب میکردند فره و ده این مذهب بکم اقتصروا على سيد هذه الادويه الهليلج والرازيانج والسكر في استقبال الصيف ثلثة اشهر في كل شهر ثلاث مرات وفى استقبال الشتاء ثلثة اشهر في كل شهر ثلاث مرات ويجعل موضع الرازيانج مصطكى فلا يمرض الامرض الموت ، بكجا ميبرد شمارا یعنی این تفصیلات لازم نیست از میان ادویه بآنچه از همه انفع است اقتصار کنید و آن هلیله و ر ا ز یا نه و شکر است چون تابستان روی کند سه ماه در هر ماهی سه دفعه و چون زمستان چهر گشاید در سه ماه در هر ماهی سه مر ه و در هنگام زمستان بجای را ز یا نه مصطکی بکار برند و چون این ادویه را بخورند جز بمرض موت دچار نشو ند یعنی بمرض دیگر مبتلا نمیشوند مگر هنگام مردن که از آن گریز و گزیری نیست .

و دیگر از ابو جعفر مروی است که از حضرت ابی الحسن از چاره تب غب غالب پرسیدند فرمود عسل و شونیز بگیرند و يلعق منه ثلاث لعقات و سه انگشت از آن بخورند تا آن تب را از بدن بر کند و عسل و شونیز هر دو مبارک هستند «قال الله تعالى في العسل يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس، ورسول خدایا میفرماید در حمة السوداء یعنی سیاه دانه که شونیز باشد شفاء هر دردی است مگر سام عرض کردند یا رسول الله سام چیست فرمود مرك است « قال وهذان لا يميلان إلى الحرارة والبرودة ولا إلى الطبايع إنما هما شفاء حيث وقعا ، عسل وشونيز معتدل المزاج هستند و تأثیر آنها بر حسب طبیعت نیست بلکه بالخاصیه است.

و هم در آن کتاب از حماد بن مهران بلخی مسطور است که گفت در حضرت امام رضا در خراسان مشرف میشدیم یکی روز یکتن از جوانان ما از مرض یرقان در خدمتش شکایت کرد فرمود خیار با در نگ را بگیر و مقشر بگردان پس از آن پوستش را با آب طبخ کن و از آن پس تا سه روز در حال ناشتا هر روزی بمقدار يك رطل بیاشام میگوید از آن پس آنجوان ما را خبر داد که دو دفعه رفیق خود را ب آن شربت معالجت کرد و باذن خدای عافیت یافت و دیگر در آن کتاب از محمد بن اسمعیل مروی است که از حضرت امام رضا شنیدم فرمود « اكل الهندباء شفاء من كل داء ما من داء في جوف ابن آدم الاقمعه الهندباء ، خوردن کاسنی شفای هر دردی است هیچ دردی در شکم آدمی زاد نباشد جز اینکه چون آب کاسنی بخورد آن درد را بر کند .

و دیگر در آن کتاب از سعد بن سعد مروی است که گفت در حضرت ابی الحسن عرض كردم ما أشنان میخوریم فرمود كان ابو الحسن إذا توضاً

ضم شفتيه وفيه خصال تكره إنه يورث السل ويذهب بماء الظهر ويوهن الركبتين ، هر وقت حضرت ابی الحسن دست و دهان مبارک را بعد از خوردن طعام میشست و در آن شستن اشنان بکار میبرد هر دو لب مبارک را بر هم میگذاشت تا از اشنان چیزی داخل دهان آنحضرت نشود پس چگونه خوردن آن نیکو خواهد بود و میفرماید در آن چند خصلت است که مکروه است یکی این است که مرض سل می آورد دیگر اینکه آب مردی را میبرد و دیگر اینکه هر دو زانو را سست میگرداند .

در تحفه حکیم مؤمن مینویسد اشنان گیاهی است که گازران بآن جامه شویند ده در همش کشنده و پنج در همش بچه را از شکم افکند خواه مرده یازنده باشد سبوس آن برای جلای دندان مفید است و هم در آن کتاب از احمد بن یزیده روی است که حضرت ابی الحسن الله فرمود: «اكل الاثنان يبخر الفم، خوردن اشنان دهان را بد بوی کند و نیز در آن کتاب از سلیمان جعفری مسطور است که حضرت ابي الحسن رضا فرمود « اتدرى مما حملت مریم ، آیا میدانی مریم از چه چیز آبستن شد؟ عرض کردم نمیدانم مگر اینکه تو با من خبر دهی فرمود « من تمر الصرفان نزل بها جبرئيل فاطعمها فحملت» از خرمای صرفان که جبرئیل برای مریم بیاورد و مریم بخورد و بعیسی آبستن شد راقم حروف گوید این خبر مبارکی است چه حمل مریم از جبرئیل بسی قال وقیل دارد چنانکه سخنها کرده اند وجوابها شنیده اند و این خبر کار را آسان میگرداند

 و نیز در کتاب سماء و عالم از عمر خلاد مسطور است که حضرت امام رضا فرمود « كانت نخلة مريم العجوة ونزلت في كانون ونزل مع آدم من الجنة العتيق والعجوة منهما تفرق انواع النخل ، عجوه خرمای نیکوئی است در مدینه، کانون اول وكانون ثانی اسم دوماه رومی است می فرماید نخله مریم از عجوة بودو در کانون اول از آسمان رسید و با حضرت آدم عتیق و عجوة از بهشت بزمین رسید و سایر اقسام و انواع نخل ازین جنس پراکنده گردید و هم در آن کتاب از سلیمان بن سلیمان جعفری مذکور است که تنی از آل علی ما را دعوت کرد پس امام رضا بیامد و ما نیز در خدمتش ملازمت داشتیم و فاكلنا و وقع على الكد فالقى نفسه عليه والناس يدخلون والموائد تنصب لهم وهو مشرف وهم يتحدثون إذا نظر إلى فاصغى برأسه فقال ابغنى قطعة تمر قال فخرجت فجئته بقطعة تمر فى قطعة قربة فاقبل يتناول وانا قائم وهو مضطجع فتناول منها تمرات وهى بيدى ثم ركبنا دوا بنا [ و أبنا ] فقال ما كان في طعامهم شيء أحب إلى من التمرات التي اكلتها ..

مجلسی اعلی الله مقامه میفرماید وقع على الكد یعنی واقع شد صاحب خانه از بابت کثرت مردمان و ورود مانند حضرت رضا شخصی عظیم الشان و بزرگوار برایشان بر مشقت و زحمت یا این است که علی بن شدیدیاء باشد یعنی اشتد على الامر لذلك دشوار گشت امر بر من بواسطه این حال پس بیفکند صاحب خانه خود مرا بر آنحضرت محض تعظیم و تکریم آنحضرت یا اینکه آنحضرت خود را بر خوان طعام بیفکند و از آنچه برخوان نهاده بودند چیزی نخورد و آنکس یعنی امام یا صاحب خانه مشرف بر آنجماعت بودند پس سرش را بدانسوی آورد و گفت قطعه تمری بمن آر و این خبر در چند موضع تصحیف شده است بالجمله میگوید پس ما بخوردیم و صاحب بیت را مشقت آن ازدحام در سپرد و خویشتن را بتعظیم آنحضرت براو افکند و مردمان همی در آمدند و مائده ها برای ایشان بر مینهادند و آنحضرت بر آنجماعت مشرف بود و ایشان در حدیث و حکایت بودند پس نظر بمن افکند و سر بدانسوی در آورد و فرمود قطعه تمری بمن بیاور من بیرون شدم و يك قطعه تمری در قطعه پوستی برای او حاضر کردم پس از آن تناول نمود و من ایستاده و او خوابیده بود و از آن خرما همچنانکه بدست من اندر بوددانه چند تناول فرمودواز آن پس بر مرکبهای خود بر آمدیم و برگشتیم و آنحضرت فرمود در جمله طعام ایشان هیچ چیز از آن تمراتی که خوردم دوست تر نداشتم .

و نیز در کتاب سماء و عالم از عثمان احول مروی است که از حضرت ابی الحسن شنیدم فرمود « ليس من الدواء الأوهو يهيج داء وليس شيء في البدن انفع من امساك اليد الاعما يحتاج اليه، هیچ دوائی نخورند جز اینکه دردی را بحرکت آورد و هیچ معالجه برای حفظ صحت بدن سودمند تر از پرهیز و امساک از خوردن آنچه بآن حاجت ندارند نافع تر نیست اگر چه دوای بیرون از موقع و معالجه بدون هنگام باشد و نیز در آن کتاب و کتاب عیون اخبار از اسمعیل خراسانی از حضرت امام رضا مروی است که فرمود « ليس الحمية من الشيء تركه انما الحمية من

الشيء الاقلال منه ، پرهیز از پاره ماکولات و مشروبات و امثال آن بترك آن گفتن نیست ، بلکه مراد از پرهیز این است که بسیار نخورند تا اسباب ثقل و زحمت و مرض گردد

و هم در آن دو کتاب از داود بن سلیمان از حضرت امام رضا از آباء عظامش روی است که رسول خدای له فرمود «سید طعام الدنيا والآخرة اللحم و سید شراب الدنيا والآخرة الماء وانا سيد ولد آدم ولا فخر ، برترین طعامهای دنیا و آخرت گوشت و بهترین مشروبات دنیا و آخرت آب زلال است و من آقا و برترین فرزندان آدم هستم و فخری نیست یعنی نمیخواهم این سخن را از روی فخرو فزونی و خودستائی گویم یا اینکه مرا چندان مفاخر و مراتب و مآثر عالیه است که باین سیادت مفاخرتی نیست و هم در آن کتاب و مکارم الاخلاق از سعد بن سعد اشعری مروی است که در حضرت امام رضا عرض کردم ما خانواده هستیم که گوشت میش نمیخوریم فرمود از چه روی عرض کردم میگویند مورث هیجان مره صفرا میشود

فرمودای سعد اگر خدای تعالی چیزی را اکرم از ضأن میدانست آن را فدای اسمعیل میگردانید

و هم در آن کتاب مروی است که حضرت امام رضا فرمود و اشتر لنا من لحم المقاديم ولا تشتر المآخير فان المقاديم اقرب من المرعى وابعد من الأذى ، برای ما از گوشت سرو دست بخرنه از گوشت طرف پائین چه سر و دست بچریدنگاه نزدیکتر و از اذی و آزار دورتر است و هم در آن کتاب از علی بن سلیمان مروی است گفت در خدمت علی بن موسی الرضاء السلام کلمه های پخته خوردیم پس آنحضرت بفرمود تاسویق بیاوردند عرض کردم مرا امتلائی حاصل شده است فرمود « إن قليل السويق يهضم الرؤس وهو دواؤه ، سویق اندك كله ها را هضم میکند و دوای آن است و هم در کتاب سماء و عالم از حضرت امام رضا از آباء عظامش از رسول خدا روایت کرده اند که فرمود ( ضعفت عن الصلوة والجماع فنزلت على قدر من السماء فاكلت منها فزاد في قوتى قوة أربعين رجلا في البطش والجماع وهو الهريسة » در سپردن نماز و نوافل و مباشرت نسوان سست شدم پس دیگی از آسمان برای من بیاوردند و از آنچه در آن دیگ بود بخوردم و نیروی چهل مرد نیرومند را در بطش و شدت و جماع حاصل کردم و آن دیگ هریسه و ترید بود و هم در سماء وعالم وعيون اخبار از حضرت امام رضا از آباء عظام ش ه روی است که حسن بن على صلوات الله عليهم فرمود پیغمبر له هر وقت طعامی میخورد عرض میکرده اللهم بارك لنا فيه وارزقنا خيراً منه و هر زمان شیر تناول میکرد یا می آشامید عرض میکرد « اللهم بارك لنا فيه وارزقنا منه .

و هم در آن کتاب از جعفری مروی است که حضرت ابی الحسن فرمود أبوال الابل خير من البانها و يجعل الله الشفاء في ألبانها، بول شتر از شیر شتر بهتر است و خداوند تعالی شفاء را در شیرهای شتر قرار داده است و هم در آن کتاب از اسمعیل بن علی دعبلی از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش از علی بن الحسين السلام مروی است که فرمود « شیئان ما دخلا جوفاً قط الا افسداه الجبن و القديد » دو چیز است که هرگز در هیچ شکمی اندر نشده است مگر اینکه فاسدش گردانیده یکی پنیر و دیگر گوشت کهنه است و این خبر بالتمام در کتاب احوال حضرت امام زين العابدين صلوات الله علیه سبقت نگارش گرفت و هم در آن کتاب سند بحضرت امام رضا الله میرسد که فرمود من أراد الماست ولا يضره فليصب عليها الهاضوم ، هر کس میخواهد که ماست بخورد و زبانش نرساند بباید هاضوم بر آن بریزد عرض کردم ها ضوم چیست فرمود نانخواه یعنی شونیز

و نیز در عیون اخبار و کتاب سماء و عالم از دارم بن قبیصه از حضرت رضا از آباء عظامش مروی است وكان النبى الله يا كل الطلع والجمار بالتمر ويقول إن ابليس يشتد غضبه ويقول عاش ابن آدم حتى اكل العتيق بالحديث، مجلسی اعلی الله مقامه میفرماید طلع از درخت خرما چیزی است که بیرون می آید مانند دو نعلی که بر روی هم نهاده باشند و بار درخت بر هم نهاده شده در میان آنها و کنار آن تیز کرده شده است و یا آنچه پیدا میشود در پوست آن و آشکار شدن آن ثمر درخت در اول ظهور آن و نامیده میشود کفری و آنچه در اندرون آن است بواسطه سفیدی آن اغریض مینامند و در تحفه حکیم مؤمن مینویسد طلع شکوفه درخت خرما است که بعد از شکفتن کشن خرما از غلاف آن بیرون می آید مانند آرد و آن را دقیق النخل یعنی آرد درخت خرما نامند و بدون اینکه این دقیق بر ثمر نخیل پاشیده گردد بار نمی بندد وجمار بروزن رمان پیه درخت خرما است مثل جامور بروزن کافور و بعضی گفته اند پوست آن است و از خوردن آن طبیعت بسته میشود و دیر از معده میگذرد بالجمله میفرماید رسول خدای له طلع وجمار را با تمر میخورد و میفرمود شیطان خشمش سخت میگردد و میگوید فرزند آدم از هیچ چیز روی بر نمی تابد چندانکه کهنه را بدستیاری تازه میخورد، و هم در آن دو کتاب از رسول خدای بروایت امام رضا مسطور است که فرمود ( الكمأة من المن الذي انزل الله تعالى على بني اسرائيل وهى شفاء العين والعجوة التي من البرنى من الجنة وهي شفاء من السم سماروغ از همان منی است که خدای تعالی بر جماعت بنی اسرائیل از آسمان فرو فرستاد و در قرآن یاد کرده و چشم را شفاء میبخشد و عجوه خرمایی که از برنی است از بهشت و شفای زهر است صاحب قاموس میگوید عجوه بفتح عين مهمله خرمای آکنده و پرمغزی است در حجاز و عجایه خرمائی است در مدینه و برنی بروزن بصری خرمائی است معروف و معرب برنيك يعنى بارنيك است و نیز گفته اند عجوه نوعی از خرمای مدینه است و از صبحانی بزرگتر و رنگش مایل بسیاهی است و برنی نیکو ترین انواع خرما میباشد .

و نيز در سماء وعالم و عیون اخبار از حضرت امام رضا در تفسیر آیه شريفه ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم میفرمود نعیم خرما و آب سرد است و فره ود هر وقت رسول خدای له خرما میخورد خستویش را بر پشت کف مبارک می چید پس از آنش دور می افکند و فرمود جبرئيل بخدمت پیغمبر آمد و عرض کرد بر شما باد بخوردن برنی که بهترین خرماهای شما میباشد بخدای عزوجل نزديك و از آتش دور مینماید شاید مقصود این است که خوردن آن موجب خلط صالحی میشود که دعوت بحالات و اوصاف سعیده میکند که موجب تقرب بخدای تعالی و دوري از دوزخ میشود و فرمود برای پیغمبر له خربزه و خرما آوردند و از هر دو بخورد و فرمود هذان الاطیبان این هر دو خوب و نیکو است و فرمود رسول خدای فرمود « كلوا النمر على الريق فانه يقتل الديدان في البطن » خرما را ناشتا بخورید زیرا که کرمهای شکم را میکشد صدوق علیه الرحمه میفرماید مقصود از تمر تمام اقسام خرما میباشد مگر برنی که خوردن آن ناشنا مورث فالج است و نیز در آن کتاب از داود بن سلیمان فراء از حضرت امام رضا از آباء بزرگوارش مروی است که رسول خدا الله فرمود كلو العنب حبة حبة فانها اهنا و امرء انگور را دانه دانه بخورید چه باین نوع خوردن گواراتر و سبك تر و خوش گذرنده تر است.

راقم حروف گوید شاید یکی از حکمتهای این کار این است که ذر اریح که سمیت شدید دارد و بفارسی کفش دوزک گویند غالباً در خوشه انگور جای میکند و چون بی تامل بخورند آن جانور زهردار را بخورند

 و هم در آن کتاب بهمان اسناد مروی است که امیر المؤمنین انگور را بانان میخورد و نیز آن حضرت میفرموده العنب أدم وفاكهة وطعام و حلوا، انگور نان خورش و میوه و طعام و شیرینی است یعنی چون کسی انگور را بخورد چنان است که هر چهار را خورده باشد و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش از علی ام مروی است که رسول خدای له فرمود و عليكم بالزبيب فانه يكشف المرة و يذهب بالبلغم و يشد العصب و يذهب بالاعياء و يحسن الخلق و يطيب النفس ويذهب بالغم ، بر شما باد بخوردن مویز که صفرا را میگشاید و بلغم را میر باید و پی را سخت مینماید و کندی و ماندگی را میز داید و خلق و خوی را نیکو میسازد و نفس را خوش و خرم میکند و اندوه را می برد و هم در آن کتاب وعيون اخبار از حضرت رضا از پدران بزرگوار از علی صلوات الله عليهم مذكور است که فرموده من اكل احدى وعشرين زبيبة حمراء على الريق لم يجد في جسده شيئاً تكرهه ، هر کس بیست و یکدانه مویز سرخ در حالتی که ناشتا باشد بخورد در جسد خود چیزی که او را مکروه باشد نخواهد یافت و هم باین سند از على مروی است که فرمود «الزبيب يشد القلب ويذهب بالمرض ويطفى الحرارة ويطيب النفس ، مویز دل را محکم میکند و مرض را میبرد و حرارت را خاموش مینماید و نفس را خوش و خوب میسازد و هم باین سند مروی است که فرموده من أدام كل احدى وعشرين زبيبة حمراء على الريق لم يمرض الامرض الموت هر كس بخوردن بیست و یکدانه مویز سرخ در حال ناشتا مداومت نماید ناخوش نمیشود مگر بمرض موت .

و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش مسطور است که رسول خدای له فرموده كلوا الرمان فليست منه حبة تقع في المعدة الا أنارت القلب و اخرست الشيطان اربعين يوماً ، انار بخورید که هیچ دانه از آن در معده نیفتد جز اینکه دل را روشن سازد و شیطان را تا چهل روز گنگ بگرداند و هم باین سند از امیر المؤمنین سلام الله علیه مروی است که فرمود «كلوا الرمان بشحمه فانه دباغ للمعدة ، بخورید انار را با پیه آن یعنی آن پرده نازک روی دانها چه معده را پاک و دباغت نماید و بهمین اسانید از علی بن الحسین مسطور است که حضرت ابی عبدالله حسین بن علی فرمود که ابن عباس میگفت رسول خدای هر وقت اناری میخورد هیچ کس را در آن شرکت نمی داد می فرمود در هر انارى يك حبه ازدانهای بهشت است و نیز بهمین اسناد از حضرت امیر المومنين مروی است که فرمود چهار چیز است که از بهشت نازل شده است انگور رازقی و خرمای مشان و انار املیسی و سیب شعشعانی یعنی شامی و در خبر دیگر بجای سیب سفر جل یعنی آبی مذکور شده است.

و بهمین اسناد مسطور است که امیر المومنین سلام الله عليه فرمود « اطعموا صبيانكم الرمان فانه اسر ع لا لسنتهم کودکان خود را انار بخورانید چه خوردن آن برای گشایش زبان آنها سریع تر است و نیز در سماء و عالم از قاسم بن حسن بن علی بن یقطین مروی است که حضرت ابی الحسن رضا میفرمود و حطب الرمان ينفى الهوام ، سوزانیدن چوب و هیزم انار حشرات الارض را دور و منفی میگرداند معلوم باد یکی از معانی این گونه اخبار این است که در انار خاصیتی است که رفع اخلاط ردیه سوداویه میکند و قلب را روشن و از وساوس نفسانی و هواجس شیطانی دور مینماید و با خلاق سعیده که اسباب خوشنودی یزدان و تقرب باستان ایزدسبحان است باز میدارد

و هم در آن کتاب و عیون اخبار مروی است که طلحة بن عبدالله بحضرت رسول خدای له تشرف جست و در دست مبارک آن حضرت یکدانه بهی بود آن حضرت آن سفر جل را بدست مبارک میگردانید پس بسوی طلحه افکند و فرمود ای ابومحمد بگیر این را « فانها تجم القلب ، همانا آبی دل را راحت و آسایش میرساند. و هم در آن دو کتاب از حضرت امام رضا از آباء عظامش مروی است که علی فرمود روزی بخدمت رسول خدا در آمدم در دست مبارکش بهی بود پس شروع بخوردن کرد و مرا بخورانید و میفرمود بخور ای علی چه این هدیه ایست از جانب خداوند جبار بسوی من و تو میفرماید در آن سفر جل تمام لذتها را یافتم پس از آن با من فرمود ای علی هر کس سه روز ناشتا بخورد ذهنش صافی و اندرونش از حلم و علم مملو و کبدش از کید ابلیس و لشگریان ابلیس نگاهداشته می شود و هم در آن کتاب از حضرت رضا مروی است که برای پیغمبر له سفر جلی بهدیه آوردند آن حضرت آن آبی را با دست مبارک بزد و پاره ساخت و سفر جبل را سخت دوست میداشت و بخورد و بآنکسان که از اصحاب آن حضرت و حاضر بودند بخورانید پس از آن فرمود بر شما باد بخوردن آبی چه دل را روشن و ظلمت و تاریکی و غشاوه صدر را میبرد و اندوه را زایل میکند و هم از حضرت امام رضا مروی است که فرموده عليكم بالسفر جل فانه يزيد في العقل ، برشما باد بخوردن سفر جل چه بر جوهر عقل می افزاید و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است که فرمود رسول خدای را نظر کردن به اترج سبز و سیب سرخ بعجب می آورد .

 و نیز از حضرت رضا از آباء عظامش از علی مروی است که رسول خدای له فرمود بر تو باد بروغن زیت پس بخور آن را و بآن تدهین کن چه هر کس از آن بخورد و تدهین کند تا چهل روز شیطان بدو نزديك نشود و هم در آن كتاب ومكارم الاخلاق از حضرت امام رضا مروی است که فرموده نعم الطعام الزيت يطيب النكهة ويذهب بالبلغم ويصفى اللون ويشد العصب ويذهب بالوصب ويطفى الغضب ، خوب طعامی است زیت دهان را خوش بوی کند و بلغم را میبرد ورنگ رخساره را صاف می گرداند و پی را سخت مینماید و رنج را بر می دارد و آتش خشم را فرو میکشاند و دیگر در آن کتاب از احمد بن محمد بن ابی نصر مروی است که امام رضا سلام الله فرمود « النين يذهب بالبخر ويشد العظم وينبت الشعر و يذهب بالداء حتى لا يحتاج معه إلى دواء ، خوردن انجير كند بغل و دهن را می رباید و استخوان را سخت میگرداند و موی را میرویاند و درد را چنان از بدن میبرد که با وجود آن بهیچ دوائی حاجت نمیرود و فرمود « التين اشبه شيء بنبات الجنة و هو يذهب بالبخر انجير شبیه تر چیزی به نبات و روئیدنیهای بهشت است و بوی ناخوش را از بغل و دهن و جز آن میبرد .

و نیز در آن کتاب از یحیی بن موسی صنعائی مروی است که در منی بحضرت ابي الحسن ثانى یعنی امام رضا مشرف شدم و ابو جعفر یعنی امام محمد تقى السلام بر د امان وران مبارکش نشسته بود و آنحضرت موزی را پوست میکند و به آن حضرت میخورانید موز معرب از اسم هندی است و بعد بی طلح نامند ساقش تاسه ذرع و برگش دراز و عريض و ثمرش سبز و بقدر خیار کوچکی نارسش را چیده در گاه میگذارند تا زرد و شیرین شود ثمرش تا هفتاد روز میرسد و موقوف بفصل و زمان معینی نیست رطوبت ثمرش لزج و شیرین مانند عسل است در علم فلاحت مذکور است که چون دانه خرما را در قلقاس نشانده تسقیه کنند و سرگین اسب در محل غرس بریزند درخت موز میشود در حرارت معتدل و در درجه دوم تر است بدن را فربه کند و معده را مر طب و سینه را ملین و بعد از هضم كثير الغذاء و مولد خون و محرک باه محرورین میباشد و اکثارش زیان دارد نوشته اند موز بفتح میم ثمره شجره ایست که در اکثر بلاد نزديك دريا ميرويد و موز و نخل جز در بلاد حاره نمیروید و دیگر از زیاد قندی مروی است که گفت بحضرت امام رضا در آمدم و در حضور مبارکش توری و در آن تور آلوی بخارای سپاه تازه (۱. مطابق نسخه کافی ج ۶ ص ۳۵۹ اصلاح شد ، کلمه و فی ابانه ، یعنی در فصل آلو و موقع رسیدن آن . با كلمة و في اجانة ، كه بمعنى ظرف وتغار است تصحیف شده بود.) بود فرموده انه هاجت بي حرارة واری الاجاص يطفى الحرارة ويسكن الصفراء وان اليابس منه يسكن الدم ويسكن الداء الدوى باذن الله عز وجل ، حرارتی در مزاج من جنبش کرده بود و آلوی سیاه را برای اطفاء آن حرارت وتسكين صفراء مفید دیدم و آلوی خشک بخارا برای تسکین طغیان خون و مرضی که علاجش سخت باشد و اطباء را از معالجه بیچاره گرداند باذن خدای عز و جل نیکو است. تور ظرفی است که از مس یاسنك مانند طغار بسازند و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا از آباء گرامش از محمد بن علی مروی است که فرمود اترج ثقیل و سنگین است و چون خورده شود نان خشک آن را از معده هضم مینماید.

و هم در آن کتاب از جعفری مروی است که حضرت ابي الحسن فرمود ه اى شيء يأمر كم اطبائكم من الاترج طبیبهای شما در باب اترج چه حکم باشما میکنند عرض کردم بما میگویند قبل از طعام بخوریم فرمود لكن من بشما ميفرمايم که بعد از طعام بخورید بروایتی دیگر عرض کرد اطبای ما میگویند اترج را ناشتا بخورید فرمود لكن من شما را امر میکنم که در حالتیکه سیر باشید بخورید و نیز در آن کتاب از یاسر خادم مروی است که حضرت امام رضا فرمود خوردن خربزه در حالتیکه ناشتا باشند مورث فالج است و بقولی مورث قولنج است و نیز در آن کتاب از سلیمان بن جعفر مروی است که حضرت رضا از پدران والاتبارش روایت کرد که امیر المؤمنین صلوات الله علیهم خربزه را بر گرفت تا بخورد و آن خربزه را تلخ دید و دور افکند و فرمود بعداً و سحقاً عرض کردند یا امیر المؤمنین چیست این خربزه فرمود رسول خدای له فرمود خدا وند تعالی عقد مودت و دوستی ما را بر هر حیوانی و گیاهی بگرفت پس هر چه قبول میثاق را نمود گوارا و نیکو شد و آنچه قبول عهد و میثاق را نکرد شور و تلخ شد و هم در سماء و عالم از ابوسعید آدمی مروی است که گفت کسی با من گفت که حضرت ابی الحسن را نگران شده بود کراث یعنی تره زا از مشاره یعنی از کردو (۱. در اصل و همچنین کتاب سماء و عالم ص ۸۵۶ و محاسن برقی ص ۵۱۲ چنین بود ولی در برهان قاطع کردر بروزن صرصر ضبط شده یعنی زمین پشته پشته و زمین سخت و زمین کوه و در را گویند و منظور تره تازه چیده است .) تناول مینمود و بآب میشست و میخورد و از داود بن ابی داود مأثور است که مردی باوی حدیث کرده بود که حضرت ابی الحسن را در خراسان دیده بود که در بستان تره را بهمان حال که بود می خورد بعضی عرض کردند زمین این را کود ریخته اند فرمود لا يعلق منه شيئاً وهو جيد للبواصير، چیزی بآن نمی چسبد و برای مرض بواسیر نیکو است .

مجلسی اعلی الله مقامه : بفرماید در حدیث عمر است و أن رجلا كان يسمد أرضه بعذرة الناس مردی زمین زراعتگاه خود را با عذره مردمان تقویت میکرد عمر گفت آیا راضی نمیشود یکی از شما تا مردمان را اطعام کند آنچه را که از او بیرون می آید؟ سماد آن چیزی است که در ریشه زرع و سبزی از عذره وذبل میریزند تا نبات آن نیکو شود و کلام امام که فرمود لا يعلق منه شيء يا مبنی بر استحاله است یا برای اینکه معلوم نیست ملاقات چیزی از آن را برای آنچه روئیده است پس غسل در خبر سابق محمول بر استحباب و نظافت است یعنی نه بر طریق وجوب است

 و هم در آن کتاب از یحیی بن سلیمان مروی است که گفت حضرت ابی الحسن را در خراسان در بوستانی دیدم که تره میخورد عرض کردم فدایت گردم مردمان روایت میکنند که کاسنی را هر روز از بهشت قطره بر آن میچکد؟ فرمود اگر کاسنی را قطره از بهشت بر آن میچکد « فان الكراث منغمس في الماء في الجنة ، تره در بهشت در آب بهشت منغمس میباشد عرض کردم میگویند مسمد است فرمود چیزی بآن نمی چسبد و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است و عليكم باكل الهندباء فانها تزيد في المال والولد ومن احب أن يكثر ماله وولده فليد من اكل الهندباء ، بر شما باد بخوردن کاسنی چه خوردن آن مال و فرزند را زیاد می نماید پس هر کس دوست بدارد که مال و فرزندش بسیار شود باید در خوردن آن

مداومت نماید

و نیز در حدیث دیگر کاسنی را نسبت بخود میدهد و میفرماید بر شما باد بخوردن بقله و سبزی کاسنی چه کاسنی بر مال و فرزند فزونی میدهد و هم در سماع و عالم از حضرت رضا سلام الله علیه مسطور است که فرمود کاسنی شفای هزار درد است هیچ دردی در درونی نیست مگر اینکه کاسنی آنرا قمع مینماید و یکی روزتنی از حشم آنحضرت راتب و دردسر فرو گرفته بود بفرمود تا کاسنی بیاوردند و امر کرد تا بکوبیدند و بر روی کاغذی ریختند و روغن بنفشه بر آن برچکانیدند و بر سر آن شخص بگذاشتند و فرمود این دواتب را بر میکند و صداع را میبرد.

و هم از آنحضرت از حضرت امیر المؤمنین مروی است که رسول خدای به فرمود د ما من صباح الاوتقطر على الهندباء قطرة من الجنة فكلوه ولا تنقضوه، هیچ روزی صبح نشود مگر اینکه از بهشت قطره بر کاسنی بچکد پس بخورید آن را و میفشانیدش.

 و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است که فرمود «البادروج لنا والجرجير لبنی امیه ریحان از ماست و تره تیزک از بنی امیه است با دروج لغت نبطی است بعربی جوك و بفارسی ریحان کوهی نامند و بری و بستانی میباشد و تخمش را با شربت قند میخورند در کتب ادویه و طبیه خاصیت بسیار از آن نوشته اند جرجیر تره تيزك است و در پاره اخبار است که آخر الامر در جهنم سبز میشود .

 و هم در آن کتاب از بزنطی مروی است که حضرت امام رضا با من فرمود اى احمد كيف شهوتك للبقل» میل و رغبت تو با سبزی چگونه است عرض کردم تمام سبزيها و بقولات را دوست میدارم فرمود « فاذا كان كذالك فعليك بالسلق فانه ينبت على شاطيء الفردوس وفيه شفاء من الادواء وهو يغلظ العظم وينبت اللحم ولولا أن تمسه يد الخاطئين لكانت الورقة منه تستر رجالا ، چون چنین است پس بر تو باد بچغندر زیرا که چغندر بر کنار فردوس برین میروید و شفای همه دردها است استخوان را درشت میکند و گوشت را میرویاند و اگر دست بزه کاران بدان نرسیده بودهر برگی از آن چندان بزرگ و با برکت میشد که چند مرد را بپوشاند عرض کردم محبوب ترین بقول چغندر است؟ فرمود شکر و سپاس میکنم خدای را که بر آن معرفت یافتی و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است که فرمود « لا يخلو جوفك من طعام و اقل من شرب الماء ولا تجامع الامن ـ شبق ونعم البقلة السلق ، نبايد شكمت هرگز از طعام خالی بماند و آب را اندک بیاشام و تا طبیعت تو مایل و آرزومند جماع نشود مباشرت مجوى ونيكو بقله و سبزئی است چغندر و دیگر در آن کتاب از محمد بن عیسی مسطور است که حضرت امام رضا فرمود اطعموا مرضاكم السلق یعنی ورقه فان فيه شفاء ولاداء معه ولا غائلة له ويهدىء نوم المريض واجتنبوا اصله فانه يهيج الصفرا ، بیماران خود را برگ چغندر بپزید و بخورانید چه در برك چغندر شفاء است و هیچ دردی با آن نیست و غائله برای آن نباشد و اسباب راحت و بخواب رفتن مریض است و از بیخ آن اجتناب کنید که محرك سوداء است و هم از حضرت ابی الحسن مروى است كه فرمود: «إن السلق يقمع عرق الجذام وما دخل جوف المبرسم مثل ورق السلق چغندر رگ جذام و عرق خوره را میکند و هیچ چیز مثل برگ چغندر برای بیماری مفید و نافع نیست

 و دیگر در آن کتاب از داود بن فرقد مروی است که از حضرت ابی الحسن شنیدم میفرمود أكل الجزر يسخن الكليتين ويقيم الذکر، خوردن گزر یعنی زردك كليتين و گرده را مسخن و آلت رجولیت را بر پای میدارد ، عرض کردم فدایت گردم چگونه زردک بخورم که دندان ندارم؟ فرمود « مر الجارية تسلقه و كله كنيزك را فرمان کن تا نیم پز کند و بخور و دیگر در آن کتاب از موسی بن هارون مسطور است که حضرت ابی الحسن رضا فرموده البادنجان عند جداد النخل لاداء فیه بادنگانی که در کنار درختها و شاخهای نورسیده خرما سر بر آورد هیچ دردی و مرضی در آن نیست و دیگر در آن کتاب مستطاب از حضرت امام رضا از آباء عظامش مروی است که رسول خدا لاله فرمود إذا طبختم فاكثروا الفرع فانه يسر قلب الحزین ، چون مطبوخی بکار آوردید کدوی بسیار در آن بریزید چه اسباب سرور دل اندوهگین میشود و هم با این سند از أمير المؤمنين مروی است که فرمود و کان رسول الله الله يعجبه الدباء و يلتقطه من الصحفة ، پیغمبر را کدوی رومی بشکفت میآورد و از قدح آش بر می چید یعنی ما کول میداشت و هم در آن کتاب از آنحضرت ا مروی است که درخت یقطین همان دبا است که قرع یعنی کدو باشد صاحب قاموس گوید یقطین آن چیزی است که از نبات و مانند آن دارای ساق نباشد و باهاء بمعنی کدوی تروتازه است و از سایر کتب لغت مفهوم میشود که یقطین بر قرع و بر درخت آن اطلاق میشود لكن دبا وقرع جزير بار اطلاق نمیشود لاجرم در این کلام باید مضافی را تقدیر نمود و در پاره اخبار و کتب طیبه می نویسند کدو بر عقل بر می افزاید .

و هم در آن کتاب از اسمعیل بن علی دعبلی از پدرش از حضرت رضا از پدران بزرگوارش از حضرت امیر المؤمنين المروی است « الفجل اصله يقطع البلغم ويهضم الطعام و ورقه يحدر البول » بيخ ترب قاطع بلغم و هاضم طعام و برگش بول را روان میگرداند، نادر خادم روایت کند که حضرت ابی الحسن از کرفس یاد کرد فرمود «انتم تشتهونه وليس من دابة الا وهى تحتك به شما مایل بکرفس هستید و حال اینکه هیچ جنبنده نیست مگر اینکه بآن مایل است و بدان بشتابد مجلسی اعلی الله مقامه میفرماید این کلام مبارك بر مدح و ذم كرفس دلالت کند میتوان بر مدح آن اشارت دانست باینکه معنی این باشد که دواب نیز بر نفع آن شناسا هستند و بآن مداوت کنند یا بردم آن دلالت شمرد باینکه ذوات سموم بآن شتاب گیرند و از سموم آنها بآن سرایت کند لکن معنی اول اظهر است، چه بر منافع آن شرح داده اند .

و نیز در کتاب سماء و عالم و مکارم الاخلاق از حضرت امام رضا مروی آداب آنحضرت در أكل وشرب است که فرمود « السداب يزيد في العقل غيرانه ينثر ماء الظهر، سداب را به یونانی فیجن و در تنکا بن و دیلم بیم نامند میفرماید سداب در عقل می افزاید اما آب مردی را فاسد میکند سداب مشهور است که قوه باه را از ایل میگرداند و در اشعار و ا مثله مذکور است و فواید آن بسیار است و نیز در آن کتاب مسطور است که شخصی از پیسی و مرض بهق در حضرت ابی الحسن شکایت برد بدو فرمان داد تا ماش را بپزد و بآب و اشکنه در طعاهش مقرر دارد ماش از حبوبات نامدار و معتدل و برای اغلب امراض نافع وتب وزکام را مفید و چون با سر که بپزند برای ناخوشی جرب سودمند است و هم در آن کتاب و کافی مروی است که شخصی گفت در خدمت ابی الحسن هریسه که بکاورس طبخ شده بود بخوردم آنحضرت فرمود همانا این طعامی است که برای آن ثقلی و غائله نیست و این طعام مرا خوش و عجب می آید لاجرم بفرمود تا برای من بساختند و این باشیر انفع و در معده الین است هریس و هریسه گندمی است که میکوبند و میپزند با گوشت و داروهای گرم و نیز در آن کتاب و عیون اخبار از حضرت امام رضا مروی است که حضرت امام رضا علیه آلاف التحية والثناء فرمود رسول خدایا فرمود ه عليكم بالعدس فانه مبارك مقدس يرق القلب ويكثر الدمعة وقد بارك فيه سبعون نبياً آخر هم عيسى بن مريم، بر شما باد بخوردن عدس که مبارک و مقدس است و دل را نازك نمايد و اشك ديده را بسیار گرداند و هفتاد تن پیغمبر بر آن تبريك نهاده اند آخر ایشان عیسی بن مریم علیهم السلام بودند معنى تبريك پيغمبران این است که دعای برکت در آن نمودند یا برکت و منافعش را ظاهر فرمودند .

و هم در آن کتاب از حضرت ابی الحسن رضا مروی است که فرمود الحمص جيد لوجع الظهر وكان يدعو به قبل الطعام وبعده ، نخود برای درد پشت نیکو است و آنحضرت پیش از طعام و بعد از طعام میطلبید آنرا مجلسی ره مینویسد گویا این کردار ردی است بر اطباء که اختصاص داده اند خوردن نخود را و نفع آن را در وسط طعام چنانکه صاحب قاموس نیز بخواص و منافع آن اشارت کرده و میگوید بشرط آنکه قبل از طعام و بعد از طعام نخورند بلکه در وسط طعام بخورند. از نادر خادم مروی است که حضرت ابی الحسن رضا نخود پخته را قبل از طعام و بعد از طعام میخورد، نوشته اند نیروی جماع کردن بسه چیز میباشد و این هر سه در نخود موجود است یکی طعامی است که در آن حرارت باشد زیاده بر معمول تا موجب تقویت حرارت غریزی و منبه شهوت جماع گردد دوم غذائی است که در آن قوت غذاء ورطوبتش باندازه باشد که بدن را ترو تازه و منی را زیاد نماید سوم غذائی که در آن رياح و نفخ باندازه باشد که اوراد قضیب را مملو سازد و اینها بجمله در حمص موجود میباشد منافع و خواص حمص در کتب طبیه و ادویه مشروح است .

دیگر در آن کتاب از احمد بن ابی نصر مروی است که حضرت ابو الحسن رضا فرمود « اكل الباقلا يمخ الساق ويولد الدم الطرى ، خوردن باقلا ساق را مغز میدهد و تولید خون تازه میکند و دیگر در آن کتاب و مکارم الاخلاق مرقوم است که حضرت امام رضا فرموده لو أن الناس قصروا في الطعام لاستقامت ابدانهم، اگر مردمان در خوردن طعام فزونی نجویند و باندازه خورند ابدان ایشان استقامت جوید و نیز در سماء وعالم و عیون اخبار از حضرت امام رضا از آباء عظامش از امیر المؤمنین علی المروی است که ابو جحیفه بحضرت پیغمبر الله آمد و از سنگینی معده و پر خوردن نفس میزد رسول خدا لاله فرمود « اكفف جشاءك فان اكثر الناس في الدينا شبعاً اكثرهم جوعاً يوم القيمه، این سنگینی و آروغ و نفس زدن را که از پرخوردن است دست بدار چه بیشتر مردمان که در این جهان سیر هستند در قیامت گرسنه و جوعان باشند. راوی میگوید از آن پس ابو جحیفه تا گاهی که بخدای پیوست هرگز شکمش را از طعام پر نکرد و بروایتی ابو جحیفه گفت سی سال بر میگذرد که دیگر شکم خود را از طعام نینباشتم و بروایتی اگر با مداد غذا می خورد شامگاه نمی خورد یعنی شبانه روز یکدفعه طعام میخورد و هم در هر دو کتاب از حضرت رضا از پدران بزرگوارش مروی است که رسول خدا فرمود «ليس شيء ابغض الى الله من بطن ملان هیچ چیز در حضرت خدای از شکم پر و انباشته مبغوض تر نیست

معلوم باد از پر خوردن یا کم خوردن در کارخانه رزاق عالمیان کسر و نقصانی نمیرسد مقصود ازین قبیل او امر حکمت سرائر این است که شکم ممتلی اسباب ظهور امراض و تاریکی و تیرگی و خیرگی جان و دیده قلب و بی خبری از عوالم عوارف و معارف و مولد بلادت و جهالت و غوایت و قساوت و شقاوت و شهوت وطغيان وعصيان و حرص و آزو کندی در امور دنیا و آخرت است و نیز در آن کتاب از محمد بن عمر بن ابی حنتمه جمال مروی است که در خدمت حضرت ابی الحسن از قلت فرزند شکایت بردم فرمود خدای را استغفار کن و تخم مرغ را با پیاز بخور و از موسی بن بکر مروی است که گفت از حضرت ابی الحسن شنیدم میفرموده اكثروا من البيض فانه يزيد في الولد ، تخم مرغ بسیار بخورید چه خوردن آن اسباب فزونی فرزند میشود.

 و هم در آن کتاب از علی بن موسی الرضا از آباء عظامش جعفر بن محمد روایت است که فرمود «ان الله تبارك وتعالى ليبغض البيت اللحم واللحيم السمين، خداوند تبارك و تعالی خانه گوشت و گوشت فربی را دشمن ،میدارد، یکی از اصحابش عرض کرد یا بن رسول الله ما دوست میداریم گوشت را و خانهای ما از گوشت خالی نیست فرمود : ليس حيث تذهب انما البيت اللحم البيت الذي يؤكل فيه لحوم الناس بالغيبة و اما اللحم السمين فهو المتجبر المتكبر المختال في مشيته ، نه چنان است که ترا گمان است مراد از بیت لحم آن بیتی است که بواسطه غیبتی که از مردمان در آنجا میرود گوشت مردمان را گویا میخورند و اما گوشت فر به همانا شخصی است که متجبر و متکبر باشد و چون گام بردارد و خرام نماید منتی برزه ین و خلق او این و آخرین و نازی بر ملائکه مقربین گذارده ای زمین بنگر بزیر کیستی، قال الله تعالی ا يحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتاً. وان الله لا يحب كل مختال فخوره و میتواند معنی این باشد که گوشت فراوان میخورند و خوردن گوشت بسیار یا در هر دو وقت طعام اسباب قساوت قلب میشود و تعبیر از متکبر مختال بلحم سمين بنا بر استعاره می باشد زیرا که مختال بادی از کبر و غرور و ناز و فتور در جان و بینی خود افکند گویا چاق و فربه شده است .

و دیگر در آن کتاب از لفافی مسطور است که در آن اوقات که حضرت ابی الحسن در مکه معظمه جای داشت بدو فرستاد تا گوشت گاو برای آنحضرت می خرید فیقد ده » در قاموس می گوید قدید بمعنی بریده گردیده و شکاف یافته بدر ازا میباشد و تقدد یعنی یبس شاید گوشت خشکیده برای دوائی یا مصلحتی یا نوعی از قدید یعنی گوشت کهنه بوده و مکروه نمیداشته یا کراهت مخصوص بوقتی است که آن قدید را بدون طبخ بخورند چنانکه کلینی روایت میکند که شخصی بحضرت ابی عبدالله عرض کرد گوشت کهنه میشود و نمک بر آن می پاشند و در سایه مجفف مینمایند فرمود با کی بخوردن آن نیست چه نمک تغییر میدهد آن را یعنی مزاجش را میگرداند و هم از آن حضرت مروی است که فرمود آن زن یهودیه پیغمبر خدای را در پاچه گوسفند مسموم ساخت چه آن حضرت ذراع را دوست میداشت وورك و آنسوی ران را مکروه میشمرد و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا از پدران نامدارش مروی است که رسول خدایا با علی در باب منفعت نمك فرمود هفتاد مرض و درد را که پست ترین آنها خوره و پیسی و دیوانگی است شفا میدهد و هم در عیون اخبار باین سند مروی است که رسول خدای له فرمود هر کس در هنگام خوردن طعام بنمك آغاز کند خداوند تعالی هفتاد درد را که از همه کمترش جذام است از وی می برد .

 و دیگر در سماء و عالم از عباس بن هلال از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش از رسول خدای له مروی است و خمس لا ادعهن حتى الممات الاكل على الحضيض مع العبيد وركوبي الحمار مؤكفاً و حلبي العنز بيدى ولبسى الصوف والتسليم على الصبيان لتكون سنة من بعدى ، پنج چیز است که تا زمانیکه ازین جهان بیرون شوم متروک نمیدارم یکی خوردن بر روی زمین با دیگر بندگان و عبید یعنی طعام را بر خاك و زمین گذاشته با غلامان و کنیزان جلیس میشوم و میخورم و مقید باینکه بر روی خوان برافراخته بخورم نیستم دیگر اینکه بر در از گوشی بدون پالان سوار میشوم دیگر اینکه ماده بزرا بدست خود میدوشم دیگر اینکه جامه موئین می پوشم و دیگر اینکه در سلام راندن بر اطفال میکوشم تا این جمله بعد از من سنت بگردد و دیگران بآن رفتار نمایند و نیز در آن کتاب از معمر بن خلاد از حضرت ابی الحسن رضا مروى است که میفرمود « من اکل فی منزله طعاماً فقط منه شيء فليتناوله ومن اكل في الصحراء او خارجاً فليتركه للطير والسبع ، هر کس در منزل خود طعامی بخوره و از آن طعام چیزی بیفتد باید بر گیرد و هر کس در غیر از منزل خود مثل بیابان یا بوستان یا غیر از آنها طعامی بخورد و چیزی ساقط شود باید برای مرغان و درندگان بجای بگذارد چنانکه در پاره اخبار دیگر وارد است که تتبع و جستجوی آنچه از خوان بیفتاده در منزل مستحب است و بجای نهادن در بیابان اگر چه ران گوسفندی باشد استحباب دارد و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش صلوات الله علیهم اجمعین مروی است که رسول خدای له فرموده يسقط من المائدة مهور حور العين» از خوان طعام مهرها و کابینهای حور العین میریزد و بهمین سند مروی است که حسین بن علی السلام فرمود از رسول خدای له شنیدم می فرمود هر کس لقمه را بیابد و آن را مسح و پاکیزه بدارد یا آنچه بر آن است بشوید و از آن پس بخورد هنوز در شکمش استقرار نیافته باشد مگر اینکه خداوند او را از آتش آزاد گرداند .

و نیز در آن کتاب از عبدالعزیز بن مهندی مروی است که امام رضا فرمود «انما يغسل بالاشنان خارج الفم فاما داخل الفم فلا يقبل الغمره بدرستیکه شستن دهان با اشنان اختصاص به بیرون دهان دارد و اندرون دهان نشاید و ظرف آن نمیشود (۱. بلکه : اندرون دهان چرب نمیشود تا با چوبك و يا صابون شست بلکه باید خلال كرد و مسواك نمود .) و دیگر در مكارم الأخلاق و سماء و عالم از حضرت امام رضا مروی است لا تخللوا بعو درمان ولا بقضيب الريحان فانهما يحر كان عرق الجذام ، بچوب انار و شاخه ریدتان خلال مکنید چه این دو چوب رک خوره را جنبش میدهند، فرمود چنان بود که رسول خدای له بهر چه بدست میآورد خلال مینمود مگر با برگ درخت خرما و نی و رسول خدا فرمود خداوند رحمت کند آنکسان را از امت من که در حال وضو و طعام خلال می نمایند و دیگر در سماء و عالم و عیون اخبار از امام رضا از پدران بزرگوارش مروی است که علی فرمود سه چیز است که قوه حافظه را زیاد میگرداند و بلغم را می برد قرائت قرآن و عسل و ابان یعنی کندر و دیگر در مکارم الاخلاق مروی است که حضرت امام رضا فرمود و اطعموا حبالاكم اللبان فان يكن في بطنهن غلام خرج ذكى القلب عالماً شجاعاً وان يكن جارية حسن خلقها وخلقها وعظمت عجيزتها وحظيت عند زوجها ، زنهای آبستن خود را کندر بخورانید اگر در شکم آنها پسر باشد چون بجهان آید ذکی القلب و دانا و دلیر گردد و اگر دختر باشد روی و خوی او نیکو و سرینش بزرگ گردد و نزد شوهرش خوش روزگار شود .

و هم در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است که فرمود «استکثروا من اللبان واستفوه وامضغوه واحب ذالك الى المضغ فانه ينزف بلغم المعدة وينشفها ويشد العقل ويمرىء الطعام ، لبان را بسیار بکار بندید و دهان بدان بیالائید و بدندان بخائید چه معده را از بلغم میشوید و پاکیزه و پاک میگرداند و جوهر عقل و گوهر خود را سخت مینماید و طعام را گوارا میسازد و نیز در آن کتاب از امام رضا از پدر عالی گوهرش از جدش مروی است که فرمود پدرم با من حدیث نمود که حسین بن علی السلام فرمود که امیر المومنین سلام الله علیه با من امر می فرمود که چون خلال نمودیم آب نخوریم تا سه مرتبه مضمضه نکنیم و دیگر در آن کتاب از یاسر خادم مروی است که گفت حضرت امام رضا فرمود « لا باس بكثرة شرب الماء على الطعام ، باکی نیست که بعد از خوردن طعام آب بسیار بیاشامند پس از آن فرمود و ارايت رجلا يا كل مثل ذا طعاماً - و جمع يديه كلتاهما ولم يجمعهما ولم يفرقهما - لم يشرب عليهما الماء لم يكن ينشق بطنه ، آيا چنان می بینی که مردی این اندازه طعام بخورد آنگاه هر دو دست مبارکش را فراهم آورده نه چندان جمع و نه از هم متفرق نمود پس از آن آب بر روی طعام نخورده شکمش پاره نشود .

و هم در آن کتاب وحلية المتقين مسطور است که امام رضا فرمود «الماء المسخن اذا غليته سبع غليات وقلبته من اناء الى اناء فهو يذهب بالحمى وينزل القوة في الساقين والقدمين ، آب گرمی که هفت دفعه بجوشد و از ظرفی بظرفی دیگر بگردانند تب را بگیرد و هر دو ساق و هر دو قدم را نیرو میرساند و دیگر در مکارم الاخلاق مسطور است که حضرت امام رضا فرموده كلوا الباقلي بقشره فانه يدبغ المعدة، بخورید باقلی را با پوست آن چه دباغی معده را میکند و نیز در آن کتاب از حضرت امام رضا مروی است که رسول خدای له فرموده الكماة من المن وماؤها شفاء للعين ، سماروغ از همان من است که در قرآن باسلوی مذکور است و آب آن چشم مرمود (۱. یعنی رمد یافته ، یعنی چشم درد .) را شفا می بخشد در حلیة المتقين مسطور است که حضرت امام رضا فرمود در ظرفهای سفالی که از مصر میآورند طعام نخورید .

و نیز در آن کتاب مذکور است که چون خوان طعام در حضور مبارک امام رضا حاضر میشد کاسه میطلبید و از طعامهائی که لذیذتر بود از هر طعامی اندازه بر میگرفت و به آن کاسه میگذاشت و میفرمود بمساکین و درویشان میدادند و ازین پیش این حدیث بهمین تقریب مسطور و هم در آن کتاب از امام رضا منقول است که چون رسول خدای له بعد از فراغت از طعام دست مبارک میشست آب در دهان مبارک میگردانید و مضمضه میفرمود و نیز منقول است که چون حضرت امام رضا دست مبارک به اشنان میشست اشنان را در دهن کرده میخوانید و بیرون می افکند و هم از آن حضرت مروی است هر کس دستش پاکیزه باشد با کی نیست که طعام بخورد بدون اینکه دست بشوید و نیز در کتاب سماء و عالم مسطور است که حسن بن عبدالله تمیمی از پدرش روایت کند که حضرت امام رضا از پدران بزرگوارش روایت فرمود که علی صلوات الله عليهم ایستاده آب می خورد و فرمود رسول خدای له را دیدم همینطور نمود و هم در آن کتاب حدیثی در فواید شکر وعدم ضرر آن و آب گرم و سرد مسطور است و دیگر در آن کتاب از علی بن اسباط مسطور است که وقتی در خدمت امام رضا از شهر مصر سخن بود شنیدم از او فرمود رسول خدای له فرمود « لا تأكلوا في فخارها ولا تغسلوا رؤسكم بطينها فانه يذهب بالغيرة ويورث الدياثة ، وبروايتي وتورث الذلة در ظرفهای سفالی مصر آب وطعام نخورید و سرهای خود را بگل مصر مشوئید چه این کار غیرت را میبردوه ورث ذلت میشود مجلسی میفرماید ذهاب غیرت از سیاق قصه عزيز وزوجه او معلوم و بر متأمل مکشوف است و نیز در آن از جامع بزنطی منقول است که از حضرت امام رضا از زین و لگامی که در آن نقره بکار برده باشند سئوال کردم آیا بر این زین سوار میشوند فرمود « انكان مموها لا تقدر على نزعه فلا بأس به والا فلاير كب به ، اگر این نقره را در آن زین و برگ بطوری بکار برده باشند که نتوانی از آن بر کنی با کی بر سوار شدن بر آن نیست والا نباید سوار شد، و دیگر در آن کتاب از حضرت امام رضا روایت شده است که از آن حضرت از ذوالفقار شمشیر رسول خدای له پرسش کردند که از کجا بود فرمود جبرئیل از آسمانش فرود آورد و حلیه آن از نقره است و نزد من میباشد و دیگر در کتاب سماء و عالم مسطور است که از حضرت امام رضا محمد بن بزیع از ظروف طلا و نقره بپرسید آنحضرت مکروه شمرد عرض کرد پاره از اصحاب ما روایت کرده اند که حضرت ابی الحسن موسى آئینه از نقره پوشش کرده بودند فرمود « لا بحمد الله لا بحمد الله انما كانت لها حلقة فضة ، نه چنین است حمد خدای را آن آئینه را حلقه از نقره بود و نزد من میباشد و در فقه الرضا مروی است که فرمود با انگشتری طلا نماز مگذار و در ظرف طلا و نقره میاشام .

و نیز در سماء و عالم از مجاشعی مروی است که حضرت امام رضا از پدرش از جدش روایت کند که از کیفیت دنانیر و در هم و حالات مردمان در آنها بپرسیدند ابو جعفر فرمود « هي خواتيم في ارضه جعلها الله مصلحة لخلقه و بها تستقيم شئونهم ومطالبهم فمن اكثر له منها فقام بحق الله فيها وادى زكوتها فذاك الذي طابت وخلصت له ومن اكثر له منها فبخل بها ولم يؤد حق الله فيها واتخذمنها الانية فذاك الذي حق عليه وعبد الله عز وجل في كتابه ، دنانیر و دراهم خواتیمی است در زمین خدای تعالی که خدای آن جمله را محل صلاح مخلوق خود گردانیده وشئون مخلوق و مطالب ایشان بآن مستقیم میشود پس هر کس را ازین جنس بسیار باشد و در آنجمله بحقوق خدای وراه راست و کار صحیح قیام جوید وزكوة آن را بدهد پس این زر وسیم برای او نیکو و خالص است و هر کس را این متاع عزیز بسیار نصیب باشد و در صرف آن بخل ورزد و آن حقی را که برای خدای در آن است ادا نکند و از آن طلا و نقره ظرف بسازد و فراهم نماید چنین کس را و عید و بیم خدای عزوجل که در قرآن است بهره میشود خدای می فرماید « يوم يحمى عليها في نار جهنم فتكوى بها جباههم وجنوبهم وظهورهم هذا ما كنزتم لا نفسكم فذوقوا ما کنتم تکنزون و آیه قبل از این آیه شریفه این است «والدين يكنزون الذهب والفضة ولا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب الیم و آنکسان که از روی حرص و بخل گنج مینهند طلا و نقره را و در راه خدای نفقه نمیکنند یعنی زکوة آن را نمیدهند چه در خبر آمده است و ما ادی زکوته فلیس بکنز آنچه را که زکوه آن را بدهند گنج نیست پس بشارت بده گنج نهندگان را که زکوة آن را نداده باشند بعذابی دردناک که داغ کردن اعضای ایشان باشد بدراهم و دنا نیر غیر مز کتاة، آن عذاب در روزی است که گرم کرده شود یعنی بر افروزند آتش دوزخ را بر آن گنجها در آتش جهنم پس داغ کرده شود بر آن در اهم و دنانیر پیشانیهای ایشان که هنگام دیدار نیازمندان گره بر آن می افکندند و پهلوهای ایشان که از اهل فقر تهی همی کردند و پشتهای ایشان که بدرویشان میگردانیدند گفته اند که اشرف اعضای ظاهر این سه عضو میباشند که مشتمل بر اعضای رئیسه اند که دماغ و دل و جگر است و گویند این است آنچه گنج نهاده بودید برای منفعت نفوس خودتان و امروز عين زيان نفوس شما وسبب عذاب یافتن آنها باشد پس بچشید و بال آنمال را که ذخیره و گنج می نهادید .

علامه مجلسی علیه الرحمه میفرماید خواتیم جمع خاتم است و تشبیه دنانير و دراهم بخوانیم برای نقش آن یا عزت آن است یا برای آن میباشد که جایز نیست از دنانير و دراهم ظرف و امثال آن بسازند (۱. منظور از خاتم معنی مهر و امضا است یعنی چنانکه سلاطین و امرا و ثروتمندان را مهر و امضا است که بهر جا روان است و در برابر مهر و امضای آنان همه چیز می توان دریافت نمود، طلا و نقره هم مهر و امضای الهی دارد که بهر جا روان است و دوست و دشمن خدا آن را بردیده منت قبول دارد و در برابر آن متاع خود را تحویل میدهد) چنانکه در انگشتری صلاح نیست چنانکه ازین پیش در شکستن حضرت ابی الحسن القضيب ملبس بفضه را سبقت نگارش یافت در حلية المتقين مسطور است که وقتی میهمانی در حضرت امام رضا مهمان نواز ساكنين ارض وسماء سلام الله علیه مشرف بود برای اصلاح چراغ دست بر کشید امام او را منع کرد و خود بدست مبارک خود اصلاح چراغ نمود و فرمود ما اهل بیت میهمان را خدمت نمی فرمائیم .

 در مکارم الاخلاق از حضرت امام رضا سلام الله علیه مروی است که رسول خدای له فرموده اطفوا المصابيح لا تجرها الفويسقة فتحرق البيت وما فيه، چون با چراغ حاجت نیابید خاموش بسازید تا فویسته اش (۲. فویستمه تصغیر فاسقه است یعنی موش خانگی که ممکن است بخاطر روغن چراغ آن را بآتش بکشاند) نکشاند و خانه و هر چه در خانه است نسوزد و هم در حلية المتقين منقول است که حضرت امام موسی و امام رضا روغن زنبق در بینی میچکانیدند و دیگر در آن کتاب از حضرت امام رضا المنقول است که فرمود بسیار میشود که خوابی میبینم و برای خود تعبیر مینمایم و بهمان که تعبیر میکنم واقع میشود و در همان کتاب منقول است که امام رضا عليه آلاف التحية والثناء فرمود من دیشب مولای خود علی بن یقطین را در خواب دیدم که در میان دو چشمش سفیدی بود تعبیر چنان کردم که بدین حق اندر میشود و در حدیث دیگر منقول است که یاسر خادم بخدمت امام رضا عرضه نمود که بخواب اندر چنان دیدم که هفده شیشه میان قفسی اندر بود ناگاه قفس بیفتاد و شيشها بشكست فرمود اگر خوابت راست است میبایست شخصی از اهل بیت و خویشان من هفده روز پادشاه گردد و بعد از آن بمیرد پس محمد بن ابراهیم در کوفه با ابوالسرايا خروج کرد و چون هفده روز بر گذشت بدیگر جهان پیوست در کتاب مناقب مسطور است که از حضرت امام رضا از طعم نان و آب بپرسیدند فقاله طعم الماءطهم الحياة وطعم الخبز طعم العيش ، مزه آب مزه زندگی و مزه نان مزه زندگانی است.

و نیز در بحار الانوار از یاسر خادم و نادر مروی است که امام رضا با ما همی فرمود اگر من برفراز شما با پستم و مشغول بخوردن طعام باشید بپای نشوید تا از خوردن فراغت یا بید و بساشدی که ما را میخواند و عرض میکردند مشغول اکل هستند می فرمود ایشان را بحال خود و خوردن طعام بگذارید تا فارغ شوند و از نادر خادم مروی است که چنان بودی که حضرت ابی الحسن هر وقت یکنن از ما مشغول خوردن طعام بودی او را بخدمتی امر نمی فرمود تا گاهی که از خوردن طعام فارغ گردیدی و هم از نادر مروی است که امام رضا جو زینجه را یعنی جو زینه را بر روی هم میگذاشت و مرا می خورانید صلوات الله وسلامه عليه الی آخر الزمان ممکن است مراد از جو زینجه جوز آغند باشد که از برك هلو یا آلو و مغز گردو و قند میسازند و اقسام مختلف دارد و از همه بهتر آن است که باقند و مغز بادام ترتیب داده در رشته کشند .

در کتاب حلية المتقين از حضرت امام موسی و امام رضا السلام منقول است که سنتهای پنهانی حضرت ابراهیم ده چیز است پنج در سر پنج در بدن اما آن پنج که در سر است مسواک نمودن و شارب گرفتن و موی را دو بهره کردن تا جای مسح گشوده شود و مضمصه کردن یعنی آب بدهان بردن و گردانیدن و ریختن و استنشاق نمودن یعنی در بینی کردن و بر کشیدن اما آن پنج که در بدن است ختنه کردن و موی از پشت زهار تراشیدن و موی زیر بغلها را کندن و استنجاء کردن و ناخن بر گرفتن و ریش را بلند گذاشتن و موی سر را تراشیدن و مسواك نمودن و خلال کردن و بروایت دیگر آن پنج که در بدن است مویهای بدن را پاک نمودن وختنه کردن و ناخن گرفتن و غسل جنایت کردن و استنجا بآب کردن و از رسول خدای مروی است که اگر نه این بود که بر امت من دشوار میشد هر آینه برایشان واجب میگردانیدم که در هنگام هر نماز مسواک نمایند .

ص161

 

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی