ره توشه - شرح بی نهایت  ( صص20-26 ) شماره‌ی 4250

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > توحيد > صفات خداوند > توضيح صفات خداوند

خلاصه

حسین بن خالد گوید: امام رضا علیه السلام فرمودند: خداوند دانایت کند بدان که خداوند قدیم است یعنی از ازل بوده است و ازلی بودن صفتی است که به آدم عاقل میفهماند که چیزی قبل از او نبوده است و در بقایش نیز چیزی با او و همراه او نخواهد بود با اقر را عامه و معجزه ی صفت برای ما روشن میشود که چیزی قبل از خدا نبوده و در بقایش نیز چیزی به همراهش نخواهد بود و گفتار کسانی که گمان میکنند قبل از او و یا همراه او چیزی بوده است باطل میگردد زیرا اگر چیزی به همراه او می بود نمی بایست خداوند خالق او باشد زیرا آن چیز همیشه از ازل با خدا بوده است پس خدا چگونه میتواند خالق چیزی باشد که همیشه به همراهش بوده است و اگر آن شیء قبل از خدا بوده باشد آن شیء سرآغاز خواهد بود نه این (خدا) و شایسته آن خواهد بود که آن اول خالق این دوم باشد.

متن

توضیح صفات الهی از زبان امام رضا علا السلام

حسین بن خالد گوید: امام رضا علی السلام فرمودند: خداوند دانایت کند بدان که خداوند قدیم است یعنی از ازل بوده است و ازلی بودن صفتی است که به آدم عاقل میفهماند که چیزی قبل از او نبوده است و در بقایش نیز چیزی با او و همراه او نخواهد بود با اقر را عامه و معجزه ی صفت برای ما روشن میشود که چیزی قبل از خدا نبوده و در بقایش نیز چیزی به همراهش نخواهد بود و گفتار کسانی که گمان میکنند قبل از او و یا همراه او چیزی بوده است باطل میگردد زیرا اگر چیزی به همراه او می بود نمی بایست خداوند خالق او باشد زیرا آن چیز همیشه از ازل با خدا بوده است پس خدا چگونه میتواند خالق چیزی باشد که همیشه به همراهش بوده است و اگر آن شیء قبل از خدا بوده باشد آن شیء سرآغاز خواهد بود نه این (خدا) و شایسته آن خواهد بود که آن اول خالق این دوم باشد.

 سپس خداوند خود را با نامهایی وصف نموده است و آن زمان که خلق را آفرید از آنها خواست و آنها را بر این عبادت واداشت که خدا را با نامها بخوانند او خود را با این نامها نامیده است: شنوا، بینا ،قادر قاهر زنده قیوم و پا برجا، ظاهر و آشکار باطن و پنهان لطیف و دقیق خبیر و آگاه، قوی با عزت حکیم علیم و امثال این اسامی و آن زمان که غلو کنندگان تکذیب کنندگان این اسامی را دیدند و شنیدند که ما درباره ی خدا می گوییم چیزی مثل خدا نیست و هیچ چیز به حالت و کیفیت خدا وجود ندارد گفتند شما که میگویید هیچ چیز مثل و شبیه خدا نیست چطور شما در اسماء حسنی با خدا شریک هستید؟ و به تمامی آن نام ها نامیده میشوید؟ پس این خود دلیلی است بر این که شما در تمام حالات خدا یا حداقل در بعضی از آنها مثل خدا هستید، زیرا هم شما و هم او دارای یک سری نام های نیکو هستید.

به آنها باید گفت خداوند تبارک و تعالی نامهایی از نامهای خود را به بندگانش نهاده ولی معانی آنها با هم متفاوت است مانند مواردی که یک اسم دو معنی مختلف دارد دلیل بر این مدعی زبان و گفتار شایع میان مردم است - و خداوند - هم با همین زبان و روش با آنها صحبت کرده به گونه ای که بفهمند تا دلیل و حجتی باشد بر آنها در تضییع آنچه تضییع کرده اند - مردم در زبان عادی خود به یکدیگر نامهایی از این قبیل میدهند کلب (سگ)، حمار (خر) ثور (گاو)، سُكَرَه (شكر)، عَلَقَمه (تلخ)، أسد (شیر) و تمام این اسامی بر خلاف معانی آنهاست زیرا این نام ها بر آن معانی که در مقابل آن وضع شده اند، نیستند زیرا انسان، شیر و یا سگ نسیت در این مطلب خوب دقت کن و بفهم. خداوند تو را مورد لطف و رحمت خود قرار دهد. 

ما خدا را عالم مینامیم اما عالم بودن او به این صورت نیست که او را علمی که نبوده اکنون به دستش آورده، چیزی را بداند و به کمک آن علم آنچه را بعدا بدان برخورد میکند حفظ نماید و در خلقت مخلوقاتش فکر و اندیشه کند چطور چنین چیزی ممکن است و حال آن که گذشتگانی را که خود نابود ساخته همه برای او حاضرند و در محضرش هستند به هر حال او نیازی به چنان علمی ندارد که اگر آن علم نباشد جاهل و ضعیف بماند. بر عکس مردم عالم که به خاطر علومی که نداشته اند و سپس به دست آورده اند عالم نامیده شده اند چه آن که اینان قبل از این علم جدید جاهل بوده اند و چه بسا این علمی که به دست آورده اند از دستشان برود و به سوی جهل سیر کنند. خداوند عالم نامیده می شود، زیرا نسبت به هیچ چیز جاهل نیست. همان طور که می بینی خالق و مخلوق هر دو عالم نامیده میشوند ولی معنی و مصداق آن دو با هم فرق دارد.

و نیز پروردگار ما شنوا است ولی نه با عضوی از بدنش که با آن بتواند بشنود ولی نتواند ببیند مثل گوش درما کما این که ما با آن عضوی که میشونیم نمیتوانیم ببینیم ولی خداوند عزوجل فرموده است که هیچ صدایی بر او پوشیده نیست و مثل ما نیست. حال اسم شنوا بر ما و خدا اطلاق میشود ولی معنی و مصداق آن با هم فرق دارد.

و همچنین است بصیر (بینا) ولی نه با عضو برعکس ما که با چشم میبینیم و استفاده دیگری از آن نمی توانیم ببریم، ولی خداوند بینا است و به هیچ شیء دیدنی جهل ندارد در اینجا نیز در اسم مشترک هستیم ولی مفهوم و مصداق آن با هم فرق دارد.

او قائم است اما نه به معنی ایستادن روی پا با زحمت و سختی و خستگی مثل ایستادن سایر اشیا ولی وقتی میفرماید خدا قائم است معنایش این است که حافظ و قیم اشیا است مثل این که گفته میشود فلانی قائم به امر فلانی است یعنی کارهای او به دست فلانی است. خداوند عزوجل حافظ و قیم هر کسی است در کارهایی که میکند و قائم در کلام مردم به معنی «باقی» نیز هست و به معنی کفایت نیز به کار می رود، مثل این که گفته

می شود «قم بامر فلان کار) فلانی را برایش انجام بده یعنی نیازش را برطرف کن و نیز قائم در میان ما مردمان به معنی کسی است که روی پا ایستاده است. در این مورد نیز اسم مشترک است و مصداق متفاوت.

اما لفظ لطيف به معنی کمی کوچکی و نازکی نیست بلکه به معنی «نفوذ در اشیا» و «درک نشدن میباشد، مثل این جمله: لَطُفَ عَنِّى هَذَا الأَمْرُ» (یعنى، فلان امر از من پنهان شد) و «لطف فُلانٌ فِي مَذهَبهِ وَ قَوْلِهِ» (یعنی فلانی در روش و گفتارش لطیف و ظریف است به این معنی که او روش و گفتاری پیچیده دارد و عقل را متعجب میسازد و از دسترس به دور است و بسیار عمیق و ظریف بوده و فکر و اندیشه به او نمی رسد و همچنین است خداوند دقیق تر و پیچیده تر از آن است که با حد و وصفی درک شود و یا با وصفتی توصیف گردد ولی لطافت» در مورد ما آدمیان عبارت است از کوچکی و کمی پس باز هم در اسم مشترک هستیم ولی معنی و مفهوم آن مختلف و متفاوت است. و اما خبیر کسی است که چیزی از نظر او پنهان نیست و هیچ چیز از دسترسش دور نمیماند ولی نه با تجربه و آزمایش به این صورت که این آزمایش به او چیزی بیاموزد، آن چنان که اگر این تجربه و آزمایش نبود هیچ نمیدانست. چون کسی که چنین باشد جاهل است نه خبیر و آگاه و خداوند تبارک و تعالی از ازل به آنچه می خواسته خلق کند خبیر و آگاه بوده است، اما در میان مردم به کسی خبیر گفته میشود که جاهل باشد ولی در صدد یادگیری و آگاهی یافتن برآید در این مورد هم اسم ما و خدا مشترک است ولی معنای آن متفاوت.

 و اما ظاهر به این معنی نیست که با سوار شدن بر اشیا و نشستن بر آنها از آنها بالا رفته است بلکه به این خاطر به او ظاهر گفته میشود که بر همه چیز چیره و قاهر است و بر همه چیز غلبه یافته و نسبت به همه چیز قادر است. مثلاً گفته می شود: ظهرت عَلَى أعدائی (یعنی بر دشمنان خود پیروز شدم)، و «أَظهَرَنِي اللهُ عَلَى خَصْمي» (یعنی، خداوند مرا بر دشمنم پیروز گردانید در اینجا منظور از ظهور، فتح و غلبه است و ظهور خدا بر اشیا نیز چنین است.

وجه دیگری نیز برای ظهور خداوند هست و آن اینکه او برای هر کس که او را بخواهد ظاهر و هیچ چیز بر خدا پوشیده نیست و تدبیر هر چه دیده میشود به دست اوست، پس چه ظاهری از خداوند ظاهرتر و آشکارتر است؟ تو به هر کجا روکنی مصنوعات و مخلوقات او را میبینی و در وجود خودت آثاری از او هست که برای تو کافی است ولی ظاهر در مورد ما مردمان به کسی گفته میشود که وجودش بارز و آشکار بوده به وسیله ی حد و وصفش معلوم باشد پس اسم مشترک است ولی معنی متفاوت.

و اما باطن به معنی درون اشیا بودن نیست به این معنی که درون آشيا غور و نفوذ کند بلکه به این معنی است که به درون اشیا اطلاع و آگاهی دارد و تدبیر آن به دست اوست، مثل این که گفته میشود ابطنته» یعنی از آن آگاه شدم و سر پنهان او را دانستم. ولی باطن در مورد آدمیان به کسی اطلاق میشود که به درون اشیا رفته و پنهان شود پس اسم مشترک است و معنی متفاوت.

 و اما قاهر به ممارست کردن و رنج کشیدن و نیرنگ و فریب زدن و یکدیگر را کنار زدن نیست و آن چنان که بعضی مردم بر بعضی دیگر چیره و قاهر و غالب میشوند، در بین مردم کسی که مقهور است ممکن است بعد قاهر شوند و آن که قاهر است ممکن است مقهور گردد ولکن در مورد خداوند به این معنی است که تمام آنچه را خلق کرده همه در مقابل ایجاد کننده شان ذلیل و خوار هستند و در مقابل خواسته های او نمی توانند خودداری و امتناع نمایند و از حیطه ی قدرت او یک چشم بر هم زدن هم نمیتوانند خارج شوند و او فقط یک فرمان ایجاد شو می دهد و آن مخلوق ایجاد میشود ولی قاهر در مورد ما به آن صورتی است که گفتم پس اسم مشترک ولی معنی مختلف دارد. و آن صورتی است که گفتم پس اسم مشترک ولی معنی مختلف دارد. و همچنین است تمامی نامها هر چند تمام آنها را در اینجا بر نشمردیم و به همین مقدار اکتفا میکنیم چون بقیه را نیز به آنچه با تو گفتیم میتوان قیاس کرد. 

و خداوند عزوجل در ارشاد و راهنمایی و توفیق کمک کار و یاور ما و شما است.(۱)(عيون اخبار الرضا الاسلام، ترجمه علی اکبر غفاری و حمید رضا مستفيد، ج ۱، ص)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی