قیامهای علویها در عصر مأمون
در سال ۱۹۹ هجری) ابو عبدالله محمد بن ابراهیم از اخلاف امام حسین (ع) معروف به ابن طباطبا در کوفه قیام کرد و دعوت به رضا و آل محمد (ص) و عمل به قرآن و سنت رسول اکرم (ص) کرد.
فرماندهی لشکر او را «ابوالسرايا»، «السرى بن منصور» که قبلاً خود از فرماندهان مأمون بود، به عهده گرفت. از این قیام استقبال بی نظیری شد و علت آن، برخوردی بود که مأمون با فرمانده فاتح خود طاهر بن حسین کرد مأمون تحت تأثير فضل بن سهل اقدامی صورت داد که طاهر را از حکومت بغداد عزل کرد و برادر فضل حسین بن سهل را به جای او منصوب کرد. کم کم در عراق شایعاتی پخش شد مبنی بر اینکه فضل بن سهل مأمون را حبس کرده و خود مستبدانه حکمرانی میکند. این مسأله باعث خشم و غضب بنی هاشم شده و به حسن بن سهل شوریدند و فتنه از آنجا شروع شد که تقریباً سراسر قلمرو خلافت شرقی و حجاز را در بر گرفت. سپاهیان «ابوالسرایا» به هر لشکری که بر می خوردند آن را تار و مار می کردند و شهرها را یکی پس از دیگری تسخیر می کردند.
در نبرد ابوالسرایا بسیاری از سپاهیان مأمون کشته شدند، در حالی که مدت قیام او بیشتر از ده ماه طول نکشید.
در بصره برادر امام رضا (ع) به نام زید معروف به زیدالنار قیام کرد. وی خانه های کلیه افراد منسوب به عباسیان را به آتش کشید و اموال آنان را غارت کرد.
در مکه و نواحی حجاز محمد بن جعفر ملقب به دیباج قیام کرد و به خود لقب «امیر المؤمنین» داد.
در یمن محمد بن سلیمان داود از اعقاب امام حسین (ع) قیام کرده و بر سرزمین یمن تسلط یافت.
در واسط که بخش عمده آن عثمانی بودند، جعفر بن زید بن علی (ع) و حسین بن ابراهيم بن حسن قیام کردند.
در مدائن محمد بن اسماعیل بن محمد قیام کرد.
در مجموع سرزمینی نبود که در آن یکی از علویان به ابتکار خود و یا به درخواست مردم اقدام به شورش بر ضد عباسیان نکرده باشد. در نهایت کار به جایی کشیده شد که اهالی شام نیز که به طرفداری از امویان معروف بودند، به محمد بن محمد علوی یار ابوالسرایا گرویده ضمن نامه ای نوشتند که در انتظار پیک و فرستاده وی هستند تا فرمان او را ابلاغ کنند.
علاوه بر قیامهای علویها شورشهای دیگری نیز با شعار الرضا من آل محمد برپا می شد.
در ارزیابی شورشهای ضد عباسی به این نکته پی میبریم که خطر جدی از سوی علویان، اساس حکومت مأمون را متزلزل ساخته بود به خصوص که کانون اصلی این قیامها در قلب قلمرو اسلامی در حال جوشش بود، در صورتی که مأمون در مرو به سر میبرد.
در چنین موقعیتی بود که مأمون به اوج بحران پی برده، متوجه این نکته شد که (علی بن موسی الرضا (ع) اگر بخواهد اقدامی بکند آن موقع چه وضعیت خطرناکی پیش خواهد آمد. این در حالی بود که هنوز مأمون موفق نشده بود از کل مسلمانان بیعت بگیرد. در چنین وضعی که بزرگان علوی در اقصی نقاط قلمرو اسلامی به قیام ضد مأمون دست زده بودند پیداست که دیگر خلیفه نمیتوانست نسبت به تداوم و فاداری مردم خراسان نیز مطمئن باشد.
در چنین اوضاع و احوالی مأمون دریافته بود که برای رهایی از آن ورطه می بایست چند کار را انجام دهد.
۱. فرو نشاندن شورشهای علویان
گرفتن اعتراف از علویان مبنی بر اینکه حکومت عباسیان از مشروعیت برخوردار است.
از بین بردن محبت و احترامی که مردم نسبت به علویان ابراز می داشتند. او می بایست این احساس عمیق را از نهاد مردم برکند و علویان را به طرقی که شبهه و شک زیاد هم بر نینگیزد در نظرشان بی آبرو گرداند تا دیگر نتوانند دست به کوچک ترین حرکتی بزنند و از سوی مردم حمایت شوند.
۴. کسب اعتماد و محبت عرب
۵. استمرار تأیید و مشروعیت از سوی اهالی خراسان و تمام ایرانیان
راضی نگه داشتن عباسیان و طرفدارانش که با علویها دشمنی داشتند.
تقویت حس اعتماد مردم که بر اثر کشتن برادرش مخدوش شده بود.
و در نهایت ایجاد مصونیت برای خود در مقابل خطری که او را از سوی شخصیتی گرانقدر چون امام رضا (ع) تهدید میکرد، می ترسید که روزی با او برخورد مسلحانه پیدا کند.
در چنین وضعیتی مأمون از کدام پایگاه قدرت برای حل مشکلات متعدد خود می بایست استفاده کند؟ در بین بنی عباس به خصوص پس از قتل امین کسی حاضر به همراهی با او نبود. علاوه اینکه پس از آن رفاه و خوشگذرانی که در این خاندان نفوذ کرده بود دیگر فرد لایقی که در مواقع بحرانی کارساز باشد، باقی نمانده بود. فضاحت این خاندان از آنجا هویدا میشود که سال بعد، هنگامی که بنی عباس خواستند در مقابل مأمون موضع بگیرند ابراهیم بن مهدی معروف به این شکله را، که مردی مطرب و آوازه خوان بود، به خلافت بر داشتند!
شهرهای عرب نشین نیز همگی دستخوش شورش و قیام شده بودند و در مقابل دستگاه خلافت به مبارزه ایستاده بودند پس هیچ گونه امیدی به اینکه از بین اعراب پشتیبان و حامی برای خود پیدا کند، وجود نداشت.