او هرگز از برآوردن نیاز دیگران روی بر نتافت و چونان که شیوه این خاندان و سرشت امامان است گشاده دستی و بزرگواری را به غایت می رساند. و البته از آن پرهیز داشت که در برابر دادن چیزی به دیگران و برآوردن کاری برای آنان کرامت انسانی را از ایشان بستاند. داستان آن مرد خراسانی مشهور خاص و عام می باشد؛ این داستان حکایت از آن دارد که مردی چنین گشاده دست وقتی یکی به او میگوید: «مرا به اندازه مردانگی خویش عطا ده. در پاسخ می فرماید: این در توانم نیست.»، آنگاه که او می گوید: «مرا به اندازه مردانگی خودم عطاده میفرماید: «این شدنی است.
همین امام است که چون تمام دارایی خود را در روز عرفه با تهیدستان قسمت میکند و کسی می گوید: «چه زبان بزرگی کردی در پاسخ میفرماید: «این زبان نیست، بلکه سود است. آنچه را به وسیله اش پاداش و بزرگواری فراهم آورده ای زبان مدان.» امام با آن همه گشاده دستی که به جای خود روا می داشت هرگز این صفت شایسته را برابر اسراف و تبذیر و ریخت و پاش نمیداند و از کوچک ترین کوتاهی در این باره نمی گذرد، چونان که به گفته خادم آن حضرت یاسر، روزی که غلامان میوه خورده و نیمخورده آنها را دور ریخته بودند بر آشفته به آنان می فرماید: «سبحان الله! اگر از آن بی نیازید، کسانی هستند که به آن نیاز دارند؛ آن را به کسی بدهید که نیازمند است.»