در باب غلاة و مفوضه
و نیز در آن کتاب از ابو جعفر هاشمی مسطور است که گفت از حضرت امام رضا صلوات الله تعالی علیه از مردم غلاة و مفوضه سؤال کردم فرمود : « الغلاة كفار و المفوضة المشركون من جالسهم او خالطهم او آكلهم او شار بهم او واصلهم او زوجهم او تزوج منهم او ائتمنهم على امانة او صدق حديثهم او اعانهم بشطر كلمة خرج من ولاية الله عز وجل وولاية رسول الله الله وولايتنا اهل البيت » : جماعت غلاة كافرند و مفوضه مشرك هستند هر کسی با ایشان همنشینی جوید یا به آمیزش پوید یا با ایشان به خوردن یا آشامیدن رود یا با ایشان رشته وصلت را اتصال دهد یا زوجه به ایشان دهد یا از زنان ایشان تزویج نماید یا ایشان را در امانتی مؤتمن شمارد یا حدیث و حکایت ایشان را براستی پندارد یا بمختصر سخنی در اعانت ایشان زبان بگرداند از ولایت خدا و ولایت رسول خدا و ولايت ما ائمه هدى بیرون تاخته است .
راقم حروف گوید : « الله يعلم حيث يجعل رسالته ، باید در این خبر تأمل نمود و به تعقل تفکر کرد. معلوم میشود که این شأن و مقامی را که این انوار طاهره مقدسه ادراك فرموده اند همه از طریق اعلی درجه خضوع و خشوعی است که در حضرت احدیت دارند و احدی از مخلوق این چند خاضع و خاشع وراضي بقضا نتواند بود آنان را که بخداوندی یکی از ایشان قائل هستند و کتمان صانع را می نمایند کافر میشمارند و آنانرا که عقیدت به تفویض امور بحضرت رسول دارند مشرک میخوانند و آنوقت در احتراز و اجتناب ازین گونه مردم که دارای این دو عقیدت در حق خودشان هستند این چند امر و تأکید میفرمایند .
در باب سهو پیغمبر در نماز
و هم در عیون اخبار مسطور است که ابوصلت عبد السلام بن صالح هروی گفت بحضرت امام رضا ال عرض کردم یا ابن رسول الله در سواد کوفه قومی هستند که چنان میدانند که برای پیغمبر سهوی در نمازش روی نداد فرمود : « كذبوا لعنهم الله ان الذي لا يسهو هو الله الذى لا اله الا هو ، دروغ گفته اند خدای امنت کند ایشان را همانا کسیکه سه و نمی کند خداوندی است که بجز او خدائی نیست عرض کردم یا ابن رسول الله در میان این جماعت که بر آن عقیدت میباشند گروهی باشند که چنان می پندارند که حسین بن علی امام مقتول نشده بلکه حنظلة بن اسعد شامی را شبیه آن حضرت نمایش دادند و امام حسین را به آسمان بردند چنانکه عیسی بن مریم علی ام را به آسمان بردند و به این آیه شریفه احتجاج میجویند « ولن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا ، هرگز خداوند راهی برای کافران بر مؤمنان قرار نداده است امام رضا فرمود : كذبوا عليهم غضب الله و لعنته وكفروا بتكذيبهم لنبي الله الله في اخباره بان الحسين بن على سيقتل والله لقد قتل الحسين و قتل من كان خيراً من الحسين امير المؤمنين و الحسن بن على الله و ما منا الا مقتول و اني والله المقتول بالسم باغتيال من يغتالني اعرف ذلك بعهد معهود الى من رسول الله الله اخبره به جبرئيل عن رب العالمين ، : دروغ گفتند غضب و لعنت خدای برایشان باد و کافر شدند بواسطه اینکه پیغمبر خدای له را تکذیب نمودند در خبریکه بقتل حسین اله داده است سوگند با خدای حسین کشته شد و کشته شدند کسانی که از حسین اله بهتر بودند مانند امیر المؤمنين و حسن بن على الله وهيچيك از ما ائمه نیستیم مگر اینکه کشته میشویم و من قسم بخداي تعالى بر حسب مكر وحیلت و خدیعتی که خواهند کرد بزهر شهید میشوم و من این مطلب را بواسطه عهدی که از حضرت رسول خداي معهود است و جبرئیل از جانب پروردگار جليل به آن حضرت خبر داده است میدانم و اما قول خداوند عز و جل که خداوند قرار نداده است برای کافرین بر مؤمنین راهی را مراد این است که خدای قرار نداده است برای کافری بر مؤمنی حجتی یعنی کافر نمی تواند مؤمن را در ادله ایمانیه مغلوب گرداند و برای مؤمن دلیلی نباشد تا بدستیاری آن دلیل مظفر و غالب گردد همانا خداوند عز و جل خبر داده است از آن کفاری که پیغمبران را بکشتند و با اینکه پیغمبران را شهید کردند خداوند برای کفار بر جماعت انبیایي خودش را هی از طریق حجت قرار نداده است .
راقم حروف گوید : نسبت سهو به رسول خدای و پیشوایان دین مبین یعنی ائمه طاهرين صلوات الله عليهم نمی توان داد و ادله قاطعه آن در مقامات خود مكرر یاد کرده شده است اگر در موردی باقتضای مصلحتی و دفع پاره ای خیالات غلو آمیز پاره ای کسان فرمایشی باشد نظر براهی دیگر دارد تا مخلوق از خالق ممتاز گردد چنانکه پاره ای را عقیدت بر آن است که حسین الله شهید نشد و به آسمان بر شد .
بیان پاره ای اخبار که از حضرت امام رضا (ع) و مأمون نمودار شده است
در عیون اخبار از دارم بن قبيصة نهشلی روایت شده است که گفت حدیث فرمود ما را علی بن موسى الرضا و محمد بن على اللام و گفتند از مأمون شنیدیم که از رشید از مهدی از منصور از پدرش از جدش حدیث می نمود که ابن عباس با معاویه گفت آیا می دانی از چه روی فاطمه را فاطمه نامیدند گفت نمیدانم گفت و لانها فطمت هي و شيعتها من النار ، برای اینکه آن حضرت و شیعیان اواز
ص274